با سلام . من 26 سالمه 4 ماه ازدواج کردم و خواهر شوهرم (دختر خالم) به بهانه ی کار کردن پایاننامش پیشه ما زندگی میکند. و از انجایی که شهر خودشونو دوست نداره خیلی کم میره خونشون .و چون سال پیش توی این خونه با همسرم زندگی کرده باز این خونه رو مثل خونه ی خودش میدونه با اینکه جهیزیه اومده و کلا دکوراسیون خونه عوض شده باز احساس کمال راحتی رو داره و اصلا یه روز فکر نمیکنه که مزاحمه . و خواهر شوهرم توی این مدت به همه ی امورش به تفریح و سرگرمیش میرسه جز به کارهای پایان نامش ؛همکلاسیاش این ماه دفاع کرده این خانم معلوم نیست کی میخواد دفاع کنه یا شاید تابستون !!!!!!! و خودمم دارم برای کنکور درس میخونم به خونه ی ارامش و سکوت نیاز دارم و چون از جو خونه ی و حضورش را دوست ندارم بیشتر ساعت تو اتاق خواب هستم و اصلا دوست ندارم خونه بیام یا بیرون بمونم یا برم شهرستان خونه ی مامانم.و بعضی اوقات یه چیزی درست میکنه یا از بیرون یه چیزی میخره اصلا دوست ندارم بخورم .و با شوهرم زیاد در مورد مسایل کشور از سیاست از سینما از اقتصاد .... بحث و صحبت میکنه و از این رو شوهرم بیشتر باهاش گرم میگیره و روش حساب میکنه. و موقع تعریف کردن یه چیزی بیشتر خواهرش رو مورد مخاطب قرار میدهد.اینکه با شوهرم در مورد موندن خواهرش حرف میزنم اخرش میبینم خودم بد میشم و اگه حرفی بهش نمیزنم خودم اذیت میشم و میخوام با کسی درد و دل کنم. خواااااااهش میکنم کمکم کنید درست حسابی . تا کی باید با خودم جنگ کنم ..