من پسری 23ساله هستم... سه ساله با دختری 22ساله دوستم.
از یک سال پیش یه جورایی دوس داشتن بین ما بوجود اومد... مدام میخواد بهش ابراز علاقه کنم.
از اونجاییکه ایشون خیلی احساسی هست من رو هم تحت تاثیره حرفاش و کاراش قرار داده.
وابستگیه شدیدی ب من داره... منم همیشه پیش خودم فک میکردم کسی مثل اون پیدا نمیشه ک انقدر دوستم داشته باشه.
به همین خاطر همش میترسیدم از دستش بدم و بعدا حسرت بخورم.
با اینکه با دخترایه دیگری هم همزمان در ارتباط بودم ولی باز احساسم ب مرور زمان بیشتر شد نسبت بهش.
این اواخر تصمیم به ازدواج گرفتیم... خانوادش خیلی عجله دارند واسه شوهر دادنش...ولی من ازش خواستم یه مدت به رفتار هم توجه داشته باشیم ببینم واقعا بدرد هم میخوریم یا نه...از دید ازدواج منظورم بود...
تقریبا یکماهی هست نظرم عوض شده نسبت ب ازدواج...احساس میکنم من فقط وابسته بودم. وابسته ی پاک بودن و ساده و صاف بودنش.
خودمم یکم ادم احساسی هستم... نیاز دارم که همسرم همچین اخلاقی داشته باشه.
ولی یه مدته رفتار و ساده بودنش توو جمع آزارم میده... همش میترسم سوتی بده چون اعتماد ب نفسش بشدت پایینه.
قبلا چون قصدم ازدواج نبود مهم نبود رفتارش واسم.... از طرفی از لحاظ قیافه هم دیگه به چشمم نمیاد.
توو این مدت همه جور ایرادی رو قیافش گذاشتم. یه جورایی انگار تازه چشمم باز شده ک از لحاظ اجتماعی و قیافه در حد من نیست.
احساس میکنم بدون اون میتونم ولی اون داره داغون میشه... من فقط وابسته اخلاقش شدم...واقعا نمیدونم چکار کنم.
برای ازدواج اطمینان دارم بعدا گزینه های بهتری پیدا میکنم ولی نمیدونم اینکه بتونم کسی دیگه رو دوس داشته باشم.
به نظر شما این حس من وابستگیه و ب مرور زمان فراموشش میکنم یا اینکه دوس داشتنه و باید اون رو تغییر بدم و باهاش زندگی کنم؟