مشکلات زندگی مشترک

[arezo]

من 5 مهه که عقد کردم همسرم و خیلی دوست داشتم و مطمن به این ازدواج بودم اما الان مدتیه همه چیز به هم ریخته بخاطر شرایط مالی نامناسب نمیتونیم عروسی بگیریم از طرفی هم خونوادم منو خیلی تحت فشار گذاشتن باهام قهر کردن و منو بخاط وضع موجود مقصر میدونن از طرفی نمیتونم به شوهرم فشار بیارم از طرفی هم بین خودمون دچار ناراحتی و اختلاف شدیم من احساس بدی دارم و دچار ناراحتی و افسردگی شدم شوهرم زیاد برام وقت نمیذاره و میگه درگیره کاره فکر میکنم دیگه مثل سابق براش جذابیت ندارم منم تا سعی میکنم ناراحتیو بهش بگم بهم میگه تونسته نکرده میگه من ازش زیاد توقع دارم

[تابان]

عزیزم چرا ناراحت و افسرده ایدخداروشکر میگی شوهرتوخیلی دوست داری حتما خوبه که راضی هستی ازش به خودتون سخت نگیر منو خیلیای دیگه ام شرایط تو رو داریم من الان یازده ماهه عقد کردم شرایط شوهرم مهیا نیست فعلا, مطمینم تا تیرم نمیرم سر خونه زندگیم تازه ما همشهری نیستیم مسیرمون دوره ماهی یه بار همو میبینیم اما صبر میکنم دیگه چاره ای نیست اول زندگیه دیگه این مشکلا برا خیلیا هست توام سعی کن طرف شوهرت باشی مگه نمیگی کار میکنه حتما درست میکنه دیگه فقط یکم زمان میخواد. اینم که میگی دیگه مثل قبل بهت توجه نمیکنه همینه مردا وقتی یه مشکل دارن که حلش سخته بیشتر میرن تو خودشون توام سربسرش نذار بهش مهلت و دلگرمی بده ،سخته این دوران منم توشم خیلیم سخته گاهی واقعا خسته میشم اما وقتی به این فک میکنم که تنها مشکلش همینه خداروشکر میکنم عزیزم ناامید نباش بخاطر خوبیش خداروشکر کن و سعی کن صبورتر باشی