نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: دوراهی و سردرگمی در رابطه

1469
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2020
    شماره عضویت
    43260
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دوراهی و سردرگمی در رابطه

    مریم هستم.۲۴ سالمه
    حدود ۳ سالی میشد که با ی آقایی تو رابطه بودم. صرفا فقط دوست بودیم و ایشون ۶ ماه از من کوچیکتر هستن
    روزای خیلی خوبی هم داشتم باهاش.چون رفتارش و شخصیتش دقیقا طبق ایده آل من بود.این آقا تو زندگیم همه جوره کنارم بود
    باعث ادامه تحصیلم شد.انگیزه شد ک دنبال چیزای ک دوس دارم برم.زندگیم خیلی بهتر شد حالم خوب بود
    منم همه کار میکردم ک خوب باشه ولی متاسفانه دچار افسردگی بود. از اول میدونسم ک افسردگی داره
    ولی کنار اومدم و خواستم ک با روحیه دادن اوضا بهتر شه. ولی دیگ بعد ۳ سال خسته شدم.ازینکه همش افکار منفی داره،همش انرژی منفی،از ی مشکل کوچیک کابوس میساخت برا خودش.
    تحت درمان هم هست ولی من اثر مثبتی ندیدم رو حالش.
    کم‌کم سرد شدم ازش.دیگ ذوق و انگیزمو از دس دادم.دور شدم ازش.ب حدی ک حتی تمایل نداشتم ببینمش چون وقتی کنارش بودم هیچ حرفی بینمون نبود فقط سکوت
    رابطمو باهاش تموم کردم.سخت بود برام.یکی ک ۳ سال همش تکیه گاهم بود رو گذاشتم کنار.بعد چند وقت ب طور اتفاقی با ی آقایی آشنا شدم ک سه سال بزرگتر از من هسن.پیش قدم شدن و ابراز علاقه کردن.ب قصد آشنایی و ازدواج اومدن جلو.حتی مادرشون هم باهام حرف زد
    آدم خوبی هستن.بنطرم ب حدی عاقل و باشعور هستن ک بشه در کنارشون ی زندگی خوب رو شروع کرد.ولی شرایطشون و شغلشون یجوره ک دو دل هستم برا تصمیم گیری.چون میدونم خانوادم مخالفت میکنن.و خیلی از اخلاق و رفتار ایشون اصلا برام‌خوشایند نیس و اگر بخوام باهاشون باشم راه سختی در پیش دارم و باید خیلی چیزارو عوض کنم.ولی این آقا قول میدن ک همه چیو درس کنن و بعد اقدام کنن برا ازدواج
    همون اول قبولشون نکردم چون حس میکردم تو شرایط خوبی نیستم برا ی رابطه جدید
    ولی ایشون خیلی اصرار کردن .خیلیا رو واسطه کردن.الان باهاشون از طریق چت در ارتباطم ولی هنوزم مطمئن نیستم ک بهشون علاقه دارم یان
    از طرفی هم اون پسری ک ۳ سال باهاش بودم دوباره اومده سراغم. ازم میخواد ک باهاش باشم. ی آدم خیلی مغروری بود ولی الان جوری غرورشو گذاشته کنار و ازم میخواد ک برگردم تعجب میکنم
    میگ ک باهم باشیم میگ کنارم باش هدفم باش تا هم حالم خوب بشه.هم همه چیو درست کنم
    هی خواستم ندید بگیرم.بیشتر پیگیرم میش
    منم دلم باهاشه. میدونم رابطم باهاش عاقبت خوبی نداره
    چون این آقا شغل ثابتی نداره و بارها بهم گفته ک شاید هیچوقت ب ازدواج فکر نکنه شاید افسردگی باعث میش ک این حرفارو بزنه. از طرفی هم میترسم برگردم‌پیشش و دوباره عین قبل رابطمون سرد و غیرقابل تحمل بشه
    ولی بااین وجود باز دلم میخواد تو زندگیم باشه
    چون وقتی اون هست حالم بهتره.تکیه گاه میش ک برا زندگیم تلاش کنم و حس میکنم هیچ کسی نمیتونه مث اون باشه باهام.شخصیتش انقدر در نظرم خوبه ک هیچکس ب چشمم نمیاد
    خیلی سردرگمم. خیلی بلاتکلیف.نیاز داشتم حرفامو ب کسی بگم و راهنمایی بخوام
    چیکار کنم بااین شرایط و دو دلی
    با پسری باشم ک ازم کوچیکتره و ب احتمال زیاد آینده ای باهاش ندارم؟
    یا با مردی ک ادعا میکن خیلی دوسم داره و همه تلاشش میکن ی زندگی خوب بسوزه.و من نمیتونم دوستش داشته باشم چون هنوز ب رابطه قبلی فکر میکنم
    چیکار کنم کمکم کنید لطفا
    ویرایش توسط Mryo : 03-17-2020 در ساعت 06:24 AM

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : دوراهی و سردرگمی در رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mryo نمایش پست ها
    مریم هستم.۲۴ سالمه
    حدود ۳ سالی میشد که با ی آقایی تو رابطه بودم. صرفا فقط دوست بودیم و ایشون ۶ ماه از من کوچیکتر هستن
    روزای خیلی خوبی هم داشتم باهاش.چون رفتارش و شخصیتش دقیقا طبق ایده آل من بود.این آقا تو زندگیم همه جوره کنارم بود
    باعث ادامه تحصیلم شد.انگیزه شد ک دنبال چیزای ک دوس دارم برم.زندگیم خیلی بهتر شد حالم خوب بود
    منم همه کار میکردم ک خوب باشه ولی متاسفانه دچار افسردگی بود. از اول میدونسم ک افسردگی داره
    ولی کنار اومدم و خواستم ک با روحیه دادن اوضا بهتر شه. ولی دیگ بعد ۳ سال خسته شدم.ازینکه همش افکار منفی داره،همش انرژی منفی،از ی مشکل کوچیک کابوس میساخت برا خودش.
    تحت درمان هم هست ولی من اثر مثبتی ندیدم رو حالش.
    کم‌کم سرد شدم ازش.دیگ ذوق و انگیزمو از دس دادم.دور شدم ازش.ب حدی ک حتی تمایل نداشتم ببینمش چون وقتی کنارش بودم هیچ حرفی بینمون نبود فقط سکوت
    رابطمو باهاش تموم کردم.سخت بود برام.یکی ک ۳ سال همش تکیه گاهم بود رو گذاشتم کنار.بعد چند وقت ب طور اتفاقی با ی آقایی آشنا شدم ک سه سال بزرگتر از من هسن.پیش قدم شدن و ابراز علاقه کردن.ب قصد آشنایی و ازدواج اومدن جلو.حتی مادرشون هم باهام حرف زد
    آدم خوبی هستن.بنطرم ب حدی عاقل و باشعور هستن ک بشه در کنارشون ی زندگی خوب رو شروع کرد.ولی شرایطشون و شغلشون یجوره ک دو دل هستم برا تصمیم گیری.چون میدونم خانوادم مخالفت میکنن.و خیلی از اخلاق و رفتار ایشون اصلا برام‌خوشایند نیس و اگر بخوام باهاشون باشم راه سختی در پیش دارم و باید خیلی چیزارو عوض کنم.ولی این آقا قول میدن ک همه چیو درس کنن و بعد اقدام کنن برا ازدواج
    همون اول قبولشون نکردم چون حس میکردم تو شرایط خوبی نیستم برا ی رابطه جدید
    ولی ایشون خیلی اصرار کردن .خیلیا رو واسطه کردن.الان باهاشون از طریق چت در ارتباطم ولی هنوزم مطمئن نیستم ک بهشون علاقه دارم یان
    از طرفی هم اون پسری ک ۳ سال باهاش بودم دوباره اومده سراغم. ازم میخواد ک باهاش باشم. ی آدم خیلی مغروری بود ولی الان جوری غرورشو گذاشته کنار و ازم میخواد ک برگردم تعجب میکنم
    میگ ک باهم باشیم میگ کنارم باش هدفم باش تا هم حالم خوب بشه.هم همه چیو درست کنم
    هی خواستم ندید بگیرم.بیشتر پیگیرم میش
    منم دلم باهاشه. میدونم رابطم باهاش عاقبت خوبی نداره
    چون این آقا شغل ثابتی نداره و بارها بهم گفته ک شاید هیچوقت ب ازدواج فکر نکنه شاید افسردگی باعث میش ک این حرفارو بزنه. از طرفی هم میترسم برگردم‌پیشش و دوباره عین قبل رابطمون سرد و غیرقابل تحمل بشه
    ولی بااین وجود باز دلم میخواد تو زندگیم باشه
    چون وقتی اون هست حالم بهتره.تکیه گاه میش ک برا زندگیم تلاش کنم و حس میکنم هیچ کسی نمیتونه مث اون باشه باهام.شخصیتش انقدر در نظرم خوبه ک هیچکس ب چشمم نمیاد
    خیلی سردرگمم. خیلی بلاتکلیف.نیاز داشتم حرفامو ب کسی بگم و راهنمایی بخوام
    چیکار کنم بااین شرایط و دو دلی
    با پسری باشم ک ازم کوچیکتره و ب احتمال زیاد آینده ای باهاش ندارم؟
    یا با مردی ک ادعا میکن خیلی دوسم داره و همه تلاشش میکن ی زندگی خوب بسوزه.و من نمیتونم دوستش داشته باشم چون هنوز ب رابطه قبلی فکر میکنم
    چیکار کنم کمکم کنید لطفا

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    دوست گرامی دقت کن یکی از پیش نیاز ها در پیوند ازدواج برای طرفین داشتن اخلاقیات مشترک هتش به گونه ای که از لحاظ اخلاقی و نظری و فکری در یک مسیر باشن تا بتونند به مشکلات بعدی به نحو مطلوب دست در دست هم رسیدگی کنند
    ودر کنار این شما باید فاکتور خود آگاهی رو ضمیمه این پیوند کنید اما چطور ؟
    یکی از مبانی خودآگاهی برای شرایط فعلی شما به این صورته :
    درحال حاضر شما وضعیت عاطفی ناراحت کننده ای داشتین ( تموم کردن رابطه ) ودر چنین شرایطی شما مستعد وابسته شدن و تصمیمات خام هستین . پس دقت کنید که تصمیم هیجانی نگیرید ( ازدواج نارس )

    درآخر تاپیک شما یک نکته مهم رو مطرح کردین واینکه نمیتونید با شخص دوم رابطه عاطفی بگیرین اما چرا؟

    به نظر من فکر شما وذهن شما هنوز درگیر زوایای رابطه قبلی شماست ودر چنین شرایطی باید از تصمیم گیری ازدواج با شخص دوم پرهیز کنید ( علی الخصوص که علاقه ای بهش ندارین )
    باید به خودتون زمان بدین تا کاملا رابطه ی قبلی از بستر ذهن شما پاک بشه و درشرایطی به دور از هرگونه وابستگی تصمیم گیری کنید

    ازطرفی اگر تنها مشکل شما با شخص اول بیماری ایشونه واز تمام جنبه های دیگه کیس مطلوبه و واقعا در کنارش احساس علاقه دارین به نظرم ایشون با گذروندن دوره درمان مناسب وحتی خوردن دارو بتونن حال روحی بهتری داشته باشند
    آیا ایشون علاوه بر افسردگی افکاری چون شک یا سوء ضن داشتند یا خیر ؟
    آیا کابوس وتوهم داشتند یا خیر ؟

    ایجاد رابطه عاطفی بین شما و اون آقا ( شخص اول ) می تونه باعث وابستگی زیاد طرفین بشه متاسفانه گاه با ایجاد وابستگی و بعد پیشنهاد خواستگاری و ازدواج امکان زیادی داره که برای فرد ( شما ) توجه به اختلافات سخت جلوه کنه و گاه حتی ممکنه که از اختلافات مهم نیز چشم پوشی کنید !

    در مورد شخص دوم
    درصورتی که قصد کردین ایشون رو انتخاب کنید بهتره به اختلافاتی نظیر ( شغل و سایر مسائل ) توجه کنین چون می تونه در روند زندگی شما در آینده تاثیر بزاره بهتره است به صورت جدی و در احترام با هم دیگه صحبت کنید تا بتونید در مورد این اختلافات و نظرات هریک از شما از هم دیگه اطلاعات داشته باشید در این صورت می تونید با دیدگاه بازشده به این موضوع نگاه کنید بهتره مشاوره پیش از ازدواج رو تجربه کنید تا بررسی های لازم در این زمینه صورت بگیره و به هردوی شما در این مسیر کمک بشه

  3. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : دوراهی و سردرگمی در رابطه

    سلام به شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل درک می باشد اما دقت کنید که روابط بدون هدف تنها می تواند باعث شود که وابتسگی زیادی ایجاد شود و هردو فرد برای خروج از رابطه و یا تصمیمات دگر برای اینده خود با مشکلات مواجهه شوند . بهتر است در این مسیر دقت کنید که این آقا اگر افسردگی داشته باشند نیاز به طی کردن پروسه درمانی دارند و شما نمی توانید با همراهی به تنهایی باعث بهبود شرایط روحی ایشان شود و بهتر است سعی کنید که شرایط بیرونی را مد نظر داشته باشید تا بتوانیم در این زمینه تصمیم گیری بهتری داشته باشید این آقا هدف ازدواج ندارند ، شرایط کاری و روحی مناسب یک رابطه هدفمند را نیز دار نیستند و اگر شما بخواهید این موارد را حذف کنید ممکن است مدت زمان طولانی در یک رابطه بدون هدف قرار داشته باشید .
    در کنار این موراد در مورد کیس ازدواج نیز دقت کنید که شما بیان می کنید شرایط شغلی ایشان را قبول ندارید ف مخالفت خانواده را خواهید داشت ، و همچنین اینکه اخلاق و رفتار ایشان برایتان خوشایند نمی باشد و نمی توان این موراد را نادیده گرفت .
    بهتر است به خودتان فرصت بدهید تا در زمان مناسبی و با فردی که شرایط و معیارهای اولیه شما را دارد جهت آشنایی بیشتر اقدام کنید .
    دقت کنید که بهتر است در این مسیر یک دوره مشاوره شناختی را تجربه کنید تا بتوانیم در این زمینه به شما بیشتر کمک کنیم.

  5. 2 کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مدیر کل
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42303
    نوشته ها
    220
    تشکـر
    0
    تشکر شده 71 بار در 62 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دوراهی و سردرگمی در رابطه

    با سلام خدمت شما
    دوست عزیز احساس سردرگمی شما با توجه به مطالبی که عنوان کردید کاملا قابل درک است.
    اگرچه شما به اینکه چه مدت پس از قطع رابطه با نفر اول، با این آقا وارد رابطه شدید اشاره ای نکردید، اما دقیقا به خاطر مسائل و چالش هایی از این دست می گویند باید در ابتدا تکلیف خودتان را با یک رابطه مشخص کنید و بعد وارد رابطه جدید شوید.
    مسئله اینجاست که خودتان هم به آن رسیده اید که در ابتدا آن فرد به رشد شما کمک کرده اند ولی به دلیل خلق پایین پس از مدتی چیزی برای تبادل و ارائه به یکدیگر نداشته اید.
    رابطه یک تبادل کاملا دوسویه است و قرار نیست کسی خودش را فدای دیگری کند و به خاطر خوب شدن و یا ساختن زندگی فرد دیگری، زندگی و فرصت های خودش را از دست بدهد.
    به یاد داشته باشید که هر کسی در ابتدا مسئول رسیدگی به نیازها و خواسته های خودش و ساختن زندگی ایده آل خودش است.
    مادامی که ما در نقش ناجی برای کسی ظاهر شویم، نه تنها به او کمکی نکرده ایم، چرا که باعث وابستگی بیشتر آن فرد و مانع توانمندسازی و رشد و استقلال آن فرد خواهیم شد، بلکه زندگی خودمان را هم با خته ایم و احتمالا در بلند مدت و در آینده ای نه چندان دور به شدت خشم و ناکامی تمام وجودمان را فرا خواهد گرفت چون ما تا حدی توان به تعویق انداختن نیازهای خودمان را داریم.
    اکنون پرسش اصلی از میان صحبتهای خودتان این است که توجه به تحلیلی که خودتان به درستی از ایشان ارائه دادید و با سنجیدن تمام جوانب، باوجود اینکه هنوز دوستش داشتید و قدردان نقش موثر ایشان در زندگی و رشد خودتان بودید، اما تصمیم به قطع ارتباط گرفتید چرا که متوجه شدید آینده روشنی در کنار ایشان در انتظار شما نیست.
    اکنون چه اتفاقی افتاده و چه چیزی دقیقا تغییر کرده که نظرتان برگشته و مردد شده اید؟
    چون ایشان اصرار دارند؟ یا چون به قول شما غرورشان را برای مسیری که خودشان می خواهند و برای نیازهای خودشان خرج کرده اند؟
    دقت داشته باشید که ایشان هم مانند شما و هر فرد دیگری برای نیازهای خودشان رفتار و تلاش می کنند.
    پس کسی بابت این قضیه قرار نیست به دیگری احساس گناه بدهد.
    از این گذشته، مسئله ازدواج موضوعی نیست که بخواهیم بر سر آن چنین معاملاتی انجام دهیم و بخاطر قدردانی یا احساس دین آن را واسطه قرار دهیم چرا که صحبت بر سر یک عمر زندگی مشترک است و به سادگی نمی توان در این مورد تصمیم گرفت.
    اختلالات مزمن به سختی درمان می شوند و همواره باید تحت نظر و مراقبت و درمان باشند و چالشهای عمده ای در این مسیر وجود دارد.
    بنابراین با در نظر گرفتن معیارها و ملاکهای خودتان دست به انتخاب بزنید و تصمیم مناسب را با توجه به خواسته ها و نیازها و مسیر زندگی خودتان بگیرید، نه با توجه به نیاز یا خواسته و یا از روی ترحم برای طرف مقابل که در اینصورت هر دوی شما در نهایت متضرر خواهید شد.
    ببینید تا چه اندازه تصویر ایشان با آنچه شما از یک همسر ایده آل انتظار دارید شبیه و نزدیک است؟
    واقعیت ها را هم در نظر بگیرید و انکار یا حذف نکنید. اینکه آینده را می سازم و همه چیز را درست می کنم حرف زیبایی است اما آیا در عمل هم اینگونه خواهد بود؟
    ایشان ظاهرا هنوز تکلیف زندگی شان مشخص نیست.
    می توانید برای ارزیابی و بررسی بیشتر جلسات مشاوره پیش از ازدواج دریافت کنید تا با آگاهی بیشتر تصمیم بگیرید.
    در این جلسات تمام مشکلات و مسائل احتمالی برای شما توضیح داده می شود و اگر باور یا انتظار غیرمنطقی و نادرستی در این زمینه داشته باشید، متوجه خواهید شد تا بر مبنای اطلاعات دقیقتری دست به انتخاب بزنید.
    بعد از این ماجرا اگر تصمیم به جدایی گرفتید حتما باید مدتی را به خودتان زمان بدهید که می توانید از مشاور برای چگونگی بهتر کنار آمدن در این دوران راهنمایی های لازم در این زمینه و همچنین و زمان آمادگی لازم و کافی برای ورود به رابطه جدید را دریافت کنید.
    تازه بعد از آن است که می تانید به روابط دیگر فکر کنید.
    تا زمانی که پرونده رابطه اول شما در ذهنتان باز باشد، همین مشکلات را خواهید داشت و تکلیفتان را با خودتان و زندگی تان نمی دانید و احساس سردرگمی و تردید می کنید.

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2020
    شماره عضویت
    43260
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوراهی و سردرگمی در رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    دوست گرامی دقت کن یکی از پیش نیاز ها در پیوند ازدواج برای طرفین داشتن اخلاقیات مشترک هتش به گونه ای که از لحاظ اخلاقی و نظری و فکری در یک مسیر باشن تا بتونند به مشکلات بعدی به نحو مطلوب دست در دست هم رسیدگی کنند
    ودر کنار این شما باید فاکتور خود آگاهی رو ضمیمه این پیوند کنید اما چطور ؟
    یکی از مبانی خودآگاهی برای شرایط فعلی شما به این صورته :
    درحال حاضر شما وضعیت عاطفی ناراحت کننده ای داشتین ( تموم کردن رابطه ) ودر چنین شرایطی شما مستعد وابسته شدن و تصمیمات خام هستین . پس دقت کنید که تصمیم هیجانی نگیرید ( ازدواج نارس )

    درآخر تاپیک شما یک نکته مهم رو مطرح کردین واینکه نمیتونید با شخص دوم رابطه عاطفی بگیرین اما چرا؟

    به نظر من فکر شما وذهن شما هنوز درگیر زوایای رابطه قبلی شماست ودر چنین شرایطی باید از تصمیم گیری ازدواج با شخص دوم پرهیز کنید ( علی الخصوص که علاقه ای بهش ندارین )
    باید به خودتون زمان بدین تا کاملا رابطه ی قبلی از بستر ذهن شما پاک بشه و درشرایطی به دور از هرگونه وابستگی تصمیم گیری کنید

    ازطرفی اگر تنها مشکل شما با شخص اول بیماری ایشونه واز تمام جنبه های دیگه کیس مطلوبه و واقعا در کنارش احساس علاقه دارین به نظرم ایشون با گذروندن دوره درمان مناسب وحتی خوردن دارو بتونن حال روحی بهتری داشته باشند
    آیا ایشون علاوه بر افسردگی افکاری چون شک یا سوء ضن داشتند یا خیر ؟
    آیا کابوس وتوهم داشتند یا خیر ؟

    ایجاد رابطه عاطفی بین شما و اون آقا ( شخص اول ) می تونه باعث وابستگی زیاد طرفین بشه متاسفانه گاه با ایجاد وابستگی و بعد پیشنهاد خواستگاری و ازدواج امکان زیادی داره که برای فرد ( شما ) توجه به اختلافات سخت جلوه کنه و گاه حتی ممکنه که از اختلافات مهم نیز چشم پوشی کنید !

    در مورد شخص دوم
    درصورتی که قصد کردین ایشون رو انتخاب کنید بهتره به اختلافاتی نظیر ( شغل و سایر مسائل ) توجه کنین چون می تونه در روند زندگی شما در آینده تاثیر بزاره بهتره است به صورت جدی و در احترام با هم دیگه صحبت کنید تا بتونید در مورد این اختلافات و نظرات هریک از شما از هم دیگه اطلاعات داشته باشید در این صورت می تونید با دیدگاه بازشده به این موضوع نگاه کنید بهتره مشاوره پیش از ازدواج رو تجربه کنید تا بررسی های لازم در این زمینه صورت بگیره و به هردوی شما در این مسیر کمک بشه
    خیلی ممنون از توضیحاتتون
    ایشون بخاطر افسردگی تحت درمان هست.شک‌و سو ضن نداشت ولی اکثر وقتا از توهم و کابوس هایی ک داشت میگفت
    و جدیدا فهمیدم ک‌ دکتر گفته ک باید بستری شه

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2020
    شماره عضویت
    43260
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوراهی و سردرگمی در رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    سلام به شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل درک می باشد اما دقت کنید که روابط بدون هدف تنها می تواند باعث شود که وابتسگی زیادی ایجاد شود و هردو فرد برای خروج از رابطه و یا تصمیمات دگر برای اینده خود با مشکلات مواجهه شوند . بهتر است در این مسیر دقت کنید که این آقا اگر افسردگی داشته باشند نیاز به طی کردن پروسه درمانی دارند و شما نمی توانید با همراهی به تنهایی باعث بهبود شرایط روحی ایشان شود و بهتر است سعی کنید که شرایط بیرونی را مد نظر داشته باشید تا بتوانیم در این زمینه تصمیم گیری بهتری داشته باشید این آقا هدف ازدواج ندارند ، شرایط کاری و روحی مناسب یک رابطه هدفمند را نیز دار نیستند و اگر شما بخواهید این موارد را حذف کنید ممکن است مدت زمان طولانی در یک رابطه بدون هدف قرار داشته باشید .
    در کنار این موراد در مورد کیس ازدواج نیز دقت کنید که شما بیان می کنید شرایط شغلی ایشان را قبول ندارید ف مخالفت خانواده را خواهید داشت ، و همچنین اینکه اخلاق و رفتار ایشان برایتان خوشایند نمی باشد و نمی توان این موراد را نادیده گرفت .
    بهتر است به خودتان فرصت بدهید تا در زمان مناسبی و با فردی که شرایط و معیارهای اولیه شما را دارد جهت آشنایی بیشتر اقدام کنید .
    دقت کنید که بهتر است در این مسیر یک دوره مشاوره شناختی را تجربه کنید تا بتوانیم در این زمینه به شما بیشتر کمک کنیم.
    همش نگرانم. اینک نکنه اتفاق بدی بیفته
    آخرین باری ک پیام‌داد از خودکشی گفت
    اینک در نبود من انگیزش برا خودکشی خیلی بیشتر شده
    جوابی برا حرفش نداشتم و جواب ندادم
    ولی خیلی نگرانم و دستم ب جایی بند نیس
    نمیدونم‌ دلیل اینک محکم حرف خودکشی میزن چیه
    بخاطر نبود من؟یا عوارض افسردگی .ولی هرچی ک هست
    نمیخوام‌اتفاقی بیفته ک ی عمر عذاب وجدان داشته باشم.

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2020
    شماره عضویت
    43260
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوراهی و سردرگمی در رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط moshaver-editor نمایش پست ها
    با سلام خدمت شما
    دوست عزیز احساس سردرگمی شما با توجه به مطالبی که عنوان کردید کاملا قابل درک است.
    اگرچه شما به اینکه چه مدت پس از قطع رابطه با نفر اول، با این آقا وارد رابطه شدید اشاره ای نکردید، اما دقیقا به خاطر مسائل و چالش هایی از این دست می گویند باید در ابتدا تکلیف خودتان را با یک رابطه مشخص کنید و بعد وارد رابطه جدید شوید.
    مسئله اینجاست که خودتان هم به آن رسیده اید که در ابتدا آن فرد به رشد شما کمک کرده اند ولی به دلیل خلق پایین پس از مدتی چیزی برای تبادل و ارائه به یکدیگر نداشته اید.
    رابطه یک تبادل کاملا دوسویه است و قرار نیست کسی خودش را فدای دیگری کند و به خاطر خوب شدن و یا ساختن زندگی فرد دیگری، زندگی و فرصت های خودش را از دست بدهد.
    به یاد داشته باشید که هر کسی در ابتدا مسئول رسیدگی به نیازها و خواسته های خودش و ساختن زندگی ایده آل خودش است.
    مادامی که ما در نقش ناجی برای کسی ظاهر شویم، نه تنها به او کمکی نکرده ایم، چرا که باعث وابستگی بیشتر آن فرد و مانع توانمندسازی و رشد و استقلال آن فرد خواهیم شد، بلکه زندگی خودمان را هم با خته ایم و احتمالا در بلند مدت و در آینده ای نه چندان دور به شدت خشم و ناکامی تمام وجودمان را فرا خواهد گرفت چون ما تا حدی توان به تعویق انداختن نیازهای خودمان را داریم.
    اکنون پرسش اصلی از میان صحبتهای خودتان این است که توجه به تحلیلی که خودتان به درستی از ایشان ارائه دادید و با سنجیدن تمام جوانب، باوجود اینکه هنوز دوستش داشتید و قدردان نقش موثر ایشان در زندگی و رشد خودتان بودید، اما تصمیم به قطع ارتباط گرفتید چرا که متوجه شدید آینده روشنی در کنار ایشان در انتظار شما نیست.
    اکنون چه اتفاقی افتاده و چه چیزی دقیقا تغییر کرده که نظرتان برگشته و مردد شده اید؟
    چون ایشان اصرار دارند؟ یا چون به قول شما غرورشان را برای مسیری که خودشان می خواهند و برای نیازهای خودشان خرج کرده اند؟
    دقت داشته باشید که ایشان هم مانند شما و هر فرد دیگری برای نیازهای خودشان رفتار و تلاش می کنند.
    پس کسی بابت این قضیه قرار نیست به دیگری احساس گناه بدهد.
    از این گذشته، مسئله ازدواج موضوعی نیست که بخواهیم بر سر آن چنین معاملاتی انجام دهیم و بخاطر قدردانی یا احساس دین آن را واسطه قرار دهیم چرا که صحبت بر سر یک عمر زندگی مشترک است و به سادگی نمی توان در این مورد تصمیم گرفت.
    اختلالات مزمن به سختی درمان می شوند و همواره باید تحت نظر و مراقبت و درمان باشند و چالشهای عمده ای در این مسیر وجود دارد.
    بنابراین با در نظر گرفتن معیارها و ملاکهای خودتان دست به انتخاب بزنید و تصمیم مناسب را با توجه به خواسته ها و نیازها و مسیر زندگی خودتان بگیرید، نه با توجه به نیاز یا خواسته و یا از روی ترحم برای طرف مقابل که در اینصورت هر دوی شما در نهایت متضرر خواهید شد.
    ببینید تا چه اندازه تصویر ایشان با آنچه شما از یک همسر ایده آل انتظار دارید شبیه و نزدیک است؟
    واقعیت ها را هم در نظر بگیرید و انکار یا حذف نکنید. اینکه آینده را می سازم و همه چیز را درست می کنم حرف زیبایی است اما آیا در عمل هم اینگونه خواهد بود؟
    ایشان ظاهرا هنوز تکلیف زندگی شان مشخص نیست.
    می توانید برای ارزیابی و بررسی بیشتر جلسات مشاوره پیش از ازدواج دریافت کنید تا با آگاهی بیشتر تصمیم بگیرید.
    در این جلسات تمام مشکلات و مسائل احتمالی برای شما توضیح داده می شود و اگر باور یا انتظار غیرمنطقی و نادرستی در این زمینه داشته باشید، متوجه خواهید شد تا بر مبنای اطلاعات دقیقتری دست به انتخاب بزنید.
    بعد از این ماجرا اگر تصمیم به جدایی گرفتید حتما باید مدتی را به خودتان زمان بدهید که می توانید از مشاور برای چگونگی بهتر کنار آمدن در این دوران راهنمایی های لازم در این زمینه و همچنین و زمان آمادگی لازم و کافی برای ورود به رابطه جدید را دریافت کنید.
    تازه بعد از آن است که می تانید به روابط دیگر فکر کنید.
    تا زمانی که پرونده رابطه اول شما در ذهنتان باز باشد، همین مشکلات را خواهید داشت و تکلیفتان را با خودتان و زندگی تان نمی دانید و احساس سردرگمی و تردید می کنید.
    حس میکنم خودمم دچار افسردگی شدم
    انگیزه ای برا انجام هیچ کاری ندارم
    همش حس میکنم حال روحی‌م بده و بدتر میش
    دوس دارم از همه آدمای اطرافم فاصله بگیرم و تنها باشم
    حتی چندین بار ب مدت چند روز
    گوشیمو از دسترس خارج‌کردم
    ک هیچ دوست و اشنایی نتونه خبری ازم بگیره
    واقن‌حس میکنم نیاز دارم با روانشناس صحبت کنم و اگ مشکلی دارم
    زودتر حل شه
    فعلا شرایطش نیس ولی سعی میکنم ک در اولین فرصت اقدام‌کنم
    خیلی ممنون ک راهنمایی کردین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد