نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: پریشونم... میخوام پر حرفی کنم

411
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پریشونم... میخوام پر حرفی کنم

    سلام
    نمیدونم چرا سالی چندبار این حالت برام پیش میاد... اینکه... هییییییچی نمیخوام....
    اصلا میخوام خودمو تحلیل کنم... آدما یا باید شوق داشته باشن یا ترس که بخاطرش کاری انجام بدن... تا قبل از سربازی همه کارام به خاطر شوق بود... هر کاری دوس داشتم انجام میدادم، خسته نمیشدم که هیچ، لذت هم می بردم حتی اگر حسابی عرقمو در میاورد... ولی... وقتی اولین بار به خاطر ترس کاری انجام بدی... دیگه اوضاع عوض میشه... ولی نه... قبل از سربازی هم این حس اومد سراغم... اوووو... مدیر مدرسه مون... مجبورم کرد وسط روز برم خونه و کفشامو عوض کنم و برگردم... فراش مدرسه آشغالایی که دیگرون ریخته بودن تو باغچه انداخت گردن من و به زور منو برد پیش مدیر مدرسه، چقدر گریه کردم... نفر اول کشور شدم و بهم تهمت تقلب زدن... ترس... هومممم... ترس... چیز عجیبیه... بچه تر بودم... سر سفره هفت سین وقتی شمع روشن بود دستماکاغذی گرفتم روش و نمیدونستم که دستمال کاغذی مثل کاغذ نیست و خیلی سریعتر آتیش توش پخش میشه، بابام جلو همه زد تو گوشم... ترس...
    ترس...
    ... ترس...
    بعد از اینکه ترس رو احساس میکنی... اگر نتونی فراموشش کنی... دیگه اون آدم سابق نمیشی...
    شروع میکنه از درون میخورتت
    هیچ وقت... تاکید میکنم... هیچوقت... بخاطر ترس... کاری انجام ندید... چون خرج میشید... چون پیر میشید... عوضش... تا میتونید... از روی شوق کار انجام بدید... اگر کاری که دارید انجام میدید عقبه، از رو ترس انجامش ندید، بخاطر شوق تموم شدنش انجامش بدید و حتی یک لحظه هم خودتون رو در جایگاهی که باید توعون بدید فرض نکنیذ... نشد نشد... به درک... مهم اینه که من دلم نخواست...
    ایده آله... شاید دور از واقعیت به نظر بیاد... ولی ... هیچوقت بخاطر ترس، کاری انجام ندید... چون اینجوری قبول کردید که دیگه خودتون نباشید... و کم کم... انقدر از خودتون دور میشید... که دیگه یادتون میره اصلا کی بودید؟ چی میخواستین؟ چی خوشحالتون میکنه؟
    سخته... ولی جوری زندگی کنید که هیچوقت مجبور نباشید بخاطر ترس کاری کنید...
    شاید تنها چیزی که بعد از مرگ ارزش پرسیدن داشته باشه اینه که... حالا که به آخرش رسیدی... چقدر خودت موندی؟
    تا حالا... در حالت منطقی و به دور از احساس... گریه م نگرفته بود...

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : پریشونم... میخوام پر حرفی کنم

    ‌‌‌‌‌
    ویرایش توسط Saltanat : 06-14-2020 در ساعت 04:39 AM

  3. 2 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پریشونم... میخوام پر حرفی کنم

    سلام... مخلصم... خوبم... شما خوبی عزیز؟ ممنونم که وقت گذاشتی داداش... امیدوارم این دفعه دیگه سال خوبی داشته باشی

  5. کاربران زیر از heh_heh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : پریشونم... میخوام پر حرفی کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط heh_heh نمایش پست ها
    سلام... مخلصم... خوبم... شما خوبی عزیز؟ ممنونم که وقت گذاشتی داداش... امیدوارم این دفعه دیگه سال خوبی داشته باشی
    خدا رو شکر که خوبی .........خوبم خدارو شکر
    خواهش میکنم ........انشاء الله..... ممنونم به خاطر دعای با ثمری که کردی......امید وارم هرجا که بودی تو این کره زمین با شادی و خوشی اوقات سپری کنی

  7. 2 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : پریشونم... میخوام پر حرفی کنم

    سلام به شما دوست عزیز
    از اخر شروع کنیم باهم صحبت کردن در اول اینکه گریه نشان دهنده یک حالت احساس هست زمانی که شما احساسی را تجربه می کنید با رفتاری ان احساس را می توانید به نمایش بگذارید برای خودتان و گاهی دیگران که گریه نیز جز این دست از رفتارها می باشد پس نمی توان بعد احساسی را از زندگی حذف کرد همانطور که در جملات اول شما احساسات زیادی از غم ، خشم و عصبانیت نمایش داده شده است که باعث می شود که همانطور که بیان کردید رفتارهایی داشته باشید که از ترس و ... می باشد پس احساس با رفتار همراه می باشد .
    اما در مورد عوامل بیرونی دقت کنید که نمی توان شکست و تجربیات تلخ را اصلا تجربه نکرد هرچند این ترس ، شکست و... می تواند با رفتار مناسب تر اطرافیان باشد اما این موضوعی می باشد که تحت کنترل شما نمی باشد و شما بخاطر رفتارهای اشتباه دیگران بهتر است خودتان را سرزنش نکنید چون رفتارهای هر فردی متعلق به خودش می باشد و تا زمانی که خود فرد نداند این مسیر اشتباه می باشد تغییر امکان پذیر نمی باشد .
    شما می توانید با تجربیات گاه تلخ و گاه شیرینی که از کودکی کسب کرده اید زندگی فعلی خود را بسازید هرچند که گاهی این تجربیات می تواند تلخ باشد اما اگر این تجربیات شما را از ادامه مسیر زندگی بازدارد و از مسیر تجربه خارج شود و بخواهد در زمان فعلی که فرد بالغی نیز می باشد بازهم تاثیرات گذشته را داشته باشد که بر تصمیمات و احساسات شما تاثیر گذارد موضوعیمی باشد که نیاز به بررسی عمیق تر دارد .
    شما می توانید از دیگران عصبی باشید ، ناراحتی باشید ، خشمگین شوید و... هراحساسی را می توانید تجربه کنید اما اینکه این احساس را از چه مسیری پاسخ می دهید و یا اینکه با خودتان سالها حمل می کنید می تواند بر روند زندگی شما تاثیر زیاید داشته باشد و این حمل و انبار کردن احساسات منفی بدون پاسخ می تواند باعث شود که شما در موقعیت های مختلف احساسات مشابه شرایط فعلی را تجربه کنید .

  9. 2 کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پریشونم... میخوام پر حرفی کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    سلام به شما دوست عزیز
    از اخر شروع کنیم باهم صحبت کردن در اول اینکه گریه نشان
    سلام خیلی ممنونم... نمیدونم چرا ندیده بودم پیامتون رو... خیلی ممنون که وقت گذاشتید و اهمیت دادید [گل]

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

که، از، به، ترس،

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد