روش پیوسته یا مفهوم پیوسته، یک روش درمانی بوده و بر مبنای این قضیه شکل گرفته است که افراد باید در دوران کودکی تحت مراقبت مناسبی قرار گیرند تا در ادامه زندگی خود به بالاترین وضعیت سلامت فیزیکی، عاطفی و روانی دست یابند.

این مراقبت باید شامل تجارب غریزی باشد و شبیه تجاربی است که فرد در طول تکامل کسب می کند. این تجارب در حال پیشرفت به عنوان روش پیوسته و زنجیره انسانی شناخته می شود.

• تاریخچه مفهوم پیوسته

• روش پیوسته چه چیزی است؟

• نظریه مراقبت روش پیوسته

• نگرانی ها و محدودیت های مربوط به روش پیوسته

تاریخچه مفهوم پیوسته

جین لیدلوف به عنوان یک کودک در دام جنگل و به خصوص، کاراکتری به اسم تارزان افتاده بود.

تا زمانی که جین تحت تاثیر فرهنگ غربی قرار نگرفته بود، معتقد بود که جنگل یک زندگی پاک و صادقانه ای را ارائه می دهد. وی به عنوان یک شخص بالغ این فرصت را داشت تا ما بین قبیله یئ************ا در جنگل های ونزوئلا زندگی کند.

در طول سه سال، لیدلوف شروع به انجام سفر هایی کرد، وی نحوه زندگی قبیله ها و روش آنها برای بزرگ کردن نوزاد را مشاهده کرد.

وی ملاحظه کرد که کودکان به ندرت ناراحت می شوند و هیچ وقت با این کودکان بحث و جدل صورت نمی گیرد؛

این مشاهدات منجر به ایجاد ایده ای شد که در نهایت به شکل مفهوم پیوسته در آمد. در سال 1975، لیدلوف کتاب خود در زمینه روش پیوسته را با عنوان مفهوم پیوسته: در جست و جوی خوشحالی های از دست رفته، چاپ کرد.

روش پیوسته چه چیزی می باشد؟

واژه روش پیوسته، همانطور که توسط سازنده آن جین لیدلوف مورد استفاده قرار می گرفت، نه تنها به تجارب زندگی یک فرد مجرد اشاره می کند، بلکه به خانواده ، طایفه، انجمن و نوع آنها هم اشاره دارد.

مفهوم پیوسته فرض می کند که عامل اصلی توسعه انسانی بهینه، ایجاد اطمینان نسبت به ارائه مراقبت های ضروری از فرد است که از زمان نوزادی به وی ارائه می گردد و ادامه دار و مستمر می باشد.

لیدلوف معتقد است که وجود انسان، به انتظار غریزی مربوط به تامین نیازهای وی بستگی دارد. برای مثال، ممکن است کودکان این انتظار را داشته باشند که دیگران نسبت به گریه آنها فورا واکنش نشان دهند.

با این وجود، کودکانی که در بیمارستان ها متولد می شود به دلیل هنجار های فرهنگی و مشکلات سلامتی، این اجازه را ندارند که با مادر یا مراقبت خود ارتباط دائمی داشته باشند.

بر اساس عقیده لیدلوف، برخی از تجارب می توانند تاثیر منفی بر روی رشد بگذارند که عبارتند از:

• جدایی سریع از مادر به دلایل پزشکی

• انجام وظایف مادری توسط فردی غیر از مادر و در جایی که مادر در آنجا نیست

• جدا سازی فیزیکی یا قرار گرفتن در جایی که در آنجا فقط صدای گریه بچه های دیگر وجود دارد

• زمان های تغذیه بر اساس برنامه مشخص

• تنهایی خوابیدن در خانه

• تنها ماندن برای چند ساعت

• بی توجهی به گریه نوزاد برای جلوگیری از لوس شدن وی

درمانگران مراقبت روش پیوسته بر این باور هستند که این تجارب می تواند منجر به شکل گیری این عقیده در ذهن کودکان شود که آنها جامعه ستیز، نا توان در مراقبت شخصی و یا ناتوان در تامین انتظارات والدینی هستند.

مفهوم پیوسته بر اساس این اصل شکل گرفته است که اگر نیازها و الزامات مربوط به روش پیوسته تامین گردند، کودک به یک فرد راحت، سالم و توانا تبدیل خواهد شد.

بنابراین، کودک نسبت به توانایی هایی که دارد مطمئن می شود و در طول رشد خود احساس موفقیت های لازم را به دست می آورد. این الزامات مربوط به روش پیوسته عبارتند از:

• ارتباط فیزیکی: ارتباط فیزیکی به صورت تکراری و از طریق لمس مادر صورت می گیرد و کودک همواره توسط مراقب خود حمل می شود. این امر جزو وظایف روزانه مراقب می باشد.

• خواب: نوزادان تا زمانی که بتوانند به صورت مستقل بخوابند، نیاز دارند تا با والدین خود بخوابند.

• تغذیه: زمان های تغذیه باید بر اساس علامت ها و خواسته های کودک مشخص شود و نه بر اساس یک برنامه مشخص.

• پرورش و تربیت: باید واکنش های مراقب نسبت به علائم کودک، از قبیل گریه یا پیچ و تاب خوردن و ناراحتی، بدون قضاوت، بی رغبتی و یا دخالت صورت گیرد. واکنش ها باید با مراقبت، با آرامش و به صورت مناسب انجام گیرند.

افرادی که مفهوم پیوسته را قبول دارند، این نظریه را مطرح می کنند در زمانی که نوزادان یک واکنش و درمان مثبتی را تجربه می کنند، به احتمال بیشتری آنها این حس را پیدا می کنند که مراقبان از آنها این انتظار را دارند که در زمان کودکی و بلوغ یک فرد مشارکتی، اجتماعی و موفقی باشند.

این انتظارات براحتی قابل تامین هستند، چرا که این کودکان فکر نمی کنند که بتوانند به یک فرد دیگر تبدیل شوند و خروجی ها و نتایج جانشین وجود داشته باشد.

در این روش، نوزادان راهنمایی می شوند تا غریزه خود مراقبتی قوی خود را باور کنند و به دلیل مراقبت هایی که دریافت می کنند، بتوانند به طور کامل این خود مراقبتی را انجام دهند.

نظریه مراقبت روش پیوسته، در مرحله اول بر روی والدین تمرکز می کند و به آنها تکنیک هایی می آموزد که با استفاده از آن، می توانند در رشد مناسب و بهزیستی عاطفی کودک شان نقش مفیدی داشته باشند.

با این وجود، روش پیوسته قابل اعمال بر روی افراد بزرگسالی می باشد که نیازهای اولیه آنها به صورت مناسب تامین نشده است.

بزرگسالان با تمرکز بر تکنیک های تنفسی، حرکت، واکنش های شنیداری، مکالمه درونی و ارتباط مناسب می توانند در طول درمان روش پیوسته شرکت داشته باشند.

بعد از آن افراد راهنمایی می شوند تا به رشد مناسب خود دست یابند و سطوح مختلف مربوط به خودشان را بررسی کنند.

نظریه مراقبت روش پیوسته

نظریه مراقبت روش پیوسته به عنوان مجموعه ای از تکنیک های سرپرستی طراحی شده است، و مفهوم پیوسته بر مبنای سیر تکاملی بشریت و مفهوم نقش پذیری می باشد.

نقش پذیری یک غریزه برای ارتباط با مراقب و یادگیری از وی می باشد که بعد از تولد ایجاد می شود.

بر اساس مفهوم نقش پذیری، والدین و کودکان به دلیل نیروهای زیستی، ارتباط عاطفی و هورمون ها، می تواند به صورت سریع یک رابطه عمیقی را تشکیل دهند.

روش پیوسته بودن نشانگر این است که اگر این پروسه ها تسهیل شوند، والدین متمایل خواهند بود تا با فرزندان خود ارتباط مستمری داشته باشند و همه نیاز های آنها را تامین کنند.

مفهوم پیوسته بر مبنای این عقیده می باشد که نیاز به این نوع مراقبت، یک کیفیت و شخصیتی می باشد که در ماهیت و طبیعت انسانی وجود دارد.

از این رو این نظریه حاکی از آن است که وقتی هنجارهای فرهنگی مانع از رویه های طبیعی می شوند، عقاید ناهنجار مربوط به مراقبان در نوزادان ایجاد می شود.

در نتیجه این کودکان، اعتماد خود نسبت به توانایی شان در ایجاد ثبات را از دست می دهند. وقتی که به گریه آنها توجه نشود و این گریه برای دیگران بی معنی باشد، در این کودکان این ایده شکل می گیرد که آنها درمانده و بدون کمک هستند.

هدف از مراقبت در روش پیوسته، کمک به افراد برای تغییر دیدشان نسبت به مراقبت از کودک و پذیرش یک دانش، درک مستقیم و یا شناخت نسبت به روش پیوسته درونی می باشد.

در این روش افراد تشویق می شوند تا به مراحل اولیه رشد خود برگردند و برای مراقبت از نوجوان خودشان، از غریزه خود استفاده کنند.

نگرانی ها و محدودیت های مربوط به روش پیوسته

برخی از محددیت های مفهوم پیوسته، عدم استفاده آن از روش شناسی غربی و گرایش آن به شناخت وسعیر از فرهنگ غربی می باشد.

این امر می تواند منجر به ایجاد یک عدم آگاهی از پیشرفت های موثر محققانی باشد که پیرو مکاتب فکری متفاوتی هستند.

همچنین انجام تحقیقات بیشتر در تعیین کارایی و همچنین پذیرش مربوط به کاربردهای مفهوم پیوسته، می تواند مفید باشد.

علاوه بر آن، این مدل هیچ نوع توصیه ای برای والدینی ندارد که خودشان تمایلی به استفاده از روش پیوسته ندارند، ولی فرزندان آنها تمایل به استفاده از این روش دارند.

همچنین این رهیافت در رابطه با اصلاح مشکلاتی که در نتیجه استفاده از سایر روش های سرپرسیتی ایجاد شده است، به والدین هیچ نوع کمک و راهنمایی ندارد. این امر نشانگر این است که دوره نوزادی یک دوره مهم در فرآیند رشد فرد می باشد.

برخی این انتقاد را مطرح کرده اند که طرفداران مفهوم پیوسته اعتقاد دارند مادرانی که از روش مراقبت پیوسته استفاده نمی کنند، باید احساس خجالت و شرمساری بکنند.

این منتقدان مدعی هستند که ایده پیوسته ، می تواند منجر به ایجاد شرمساری نادرست و یا تخصیص عنوان "سرپرست بد" برای والدینی شود که ترجیح می دهند از روش های سرپرستی متفاوتی استفاده کنند.

ترجمه و گردآوری : دکتر یاسر دادخواه