نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: دخالت های دختر عمو

594
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43683
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    2,045
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    دخالت های دختر عمو

    سلام. بابام و عموم یه خونه مشترک سه طبقه باهم خریدن که طبقه اول ماهستیم طبقه دوم عموم طبقه سوم خالیه
    الان مشکل من اینه که یه دختر عمو دارم بی نهایت فوضول و جیغ جیغو و حسود .
    من و دختر عموم هردو هفده ساله یکی سه چهار ماه کم و زیاد ولی هردو هفده سالمونه
    این دختر عموی من وقتی ما سر یه موضوع بحثمون میشه از طبقه دوم میاد تو طبقه اول سرشو میزاره پشت در گوش میده تو خونه ما چه خبره وقتیم یه دفعه در را باز کنیم میگه داشتم میرفتم تو حیاط !
    اما من اگه بخوام این کارو کنم نمیشه چون طبقه اولیم اگه برم تو طبقه دوم میگن اینجا چیکار داری
    چی بگم !
    به مامان بابام گفتم ولی بابام میگه ولش کن محل نده
    نیگم پدرمن پشت در فال گوش وامیسته بعد شما میگی من لال بشم . الله اکبر . دیگه دارم از این کوتاه اومدن خسته میشم

    هر اتفاقی تو خونه ما بیوفته خانم میرفت تو مدرسه و کلاس جار میزد مثلا گفته بود زن عموم مهسارو تنبیه کرده یا عموم بهش گیر داده چرا لاک قرمز زدی
    رفتی مغازه
    درحالی که من همین طوری لاک زدم از اتفاق مامانم گفت برو از سر کوچه نمیدونم چی بخر من رفتم تو کوچه و برگشتم بابام رسید و دید و غر زد بهم
    این دختر رفت تو مدرسه از کاه کوه ساخت وآبرو منو برد
    درنهایت کار بجایی کشید که من از فرط عصبانیت از اینکه همه فشار روی منه و عموم به این دختر یک کلام نمیگه با چشمات ابرویی داری و من فقط باید کوتاه بیام
    دیروز سر اینکه تو گروه برا درس رفته بودیم به دوستام چرت و پرت میگفت درمورد من منم رفتم طبقه بالا و رفتم تو اتاقش تا تونستم موهاشو کشیدم و زدم تو سرش و صورتش و دهنش دعوا بالا گرفت الان زن عموم و عموم ناراحت هستن که چرا تحفه طلا کتک خورده

    بابام ناراحته
    مامانم ناراحته
    این دختر هنوز که هنوز بعد دیروز تا الان داره گریه میکنه
    رفته صد برابر حرف چرت زده تو گروه بعد دعوا
    هرچقدر به پدر مادرم گفتم گوش ندادن و جلو این دخترو هیشکی نگرفت
    هرچی کاسه کوزه بود تو سر منه بدبخت شکسته

    چطوری به این خاندان حالی کنم تقصیر خودشون بوده
    دلم میخواد برم تو گروه مث خودش حرف ناجور بزنم و بگم زن عموم یه دونه زا شد و دیگه اجاقش داعم العمر کور تشریف داره

    زن عموم هم نقطه حساسیت بابامو میدونه چون به بابام گفت
    آقا رضا بلکه بچه من بکارتش ازبین رفته بود زیر دست و پا دخترت الان چه خاکی به سرم میریختم هرچند مامانمم این دفعه حسابی جوابشونو داد اما ...

    دلم میخواد گریه کنم از دست اینا
    راه حل بهم بدین دقیقا چیکار کنم
    ویرایش توسط مهسا محمدی : 04-16-2020 در ساعت 07:51 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : دخالت های دختر عمو

    سلام به شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل احترام می باشد که دخالت های دیگران می تواند شما را ناراحت و عصبانی کند اما دقت داشته باشیدکه رفتار شما نیز اشتباه بوده است و شما با کتک زدن و تصمیم گیری هیجانی که داشته اید باعث شده اید که جایگاه شما در زمان فعلی به عنوان فرد که مسیر اشتباهی را طی کرده است مورد پذیرش باشد و اینکه شما بجای تعامل و صحبت با دختر عمومیتان و یا خانواده او بخواهید او را کتک بزنید کمکی به شما نمی کند و در این مسیر بهتر است در زمان مناسبی در کنار بیان اینکه می دانید رفتارتان اشتباه بوده است سعی کنید که مشکلاتی را که دختر عمویتان نیز ایجاد کرده اند را با خود او و خانوادیشان در میان بگذارید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشد .
    بهتر است سعی کنید اگر ارتباط با دختر عمویتان برایتان لذت بخش و سازنده نمی باشد سعی کنید حدود خود را حفظ کنید و از روابط صمیمی خوداری کنید .

  3. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : دخالت های دختر عمو

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهسا محمدی نمایش پست ها
    سلام. بابام و عموم یه خونه مشترک سه طبقه باهم خریدن که طبقه اول ماهستیم طبقه دوم عموم طبقه سوم خالیه
    الان مشکل من اینه که یه دختر عمو دارم بی نهایت فوضول و جیغ جیغو و حسود .
    من و دختر عموم هردو هفده ساله یکی سه چهار ماه کم و زیاد ولی هردو هفده سالمونه
    این دختر عموی من وقتی ما سر یه موضوع بحثمون میشه از طبقه دوم میاد تو طبقه اول سرشو میزاره پشت در گوش میده تو خونه ما چه خبره وقتیم یه دفعه در را باز کنیم میگه داشتم میرفتم تو حیاط !
    اما من اگه بخوام این کارو کنم نمیشه چون طبقه اولیم اگه برم تو طبقه دوم میگن اینجا چیکار داری
    چی بگم !
    به مامان بابام گفتم ولی بابام میگه ولش کن محل نده
    نیگم پدرمن پشت در فال گوش وامیسته بعد شما میگی من لال بشم . الله اکبر . دیگه دارم از این کوتاه اومدن خسته میشم

    هر اتفاقی تو خونه ما بیوفته خانم میرفت تو مدرسه و کلاس جار میزد مثلا گفته بود زن عموم مهسارو تنبیه کرده یا عموم بهش گیر داده چرا لاک قرمز زدی
    رفتی مغازه
    درحالی که من همین طوری لاک زدم از اتفاق مامانم گفت برو از سر کوچه نمیدونم چی بخر من رفتم تو کوچه و برگشتم بابام رسید و دید و غر زد بهم
    این دختر رفت تو مدرسه از کاه کوه ساخت وآبرو منو برد
    درنهایت کار بجایی کشید که من از فرط عصبانیت از اینکه همه فشار روی منه و عموم به این دختر یک کلام نمیگه با چشمات ابرویی داری و من فقط باید کوتاه بیام
    دیروز سر اینکه تو گروه برا درس رفته بودیم به دوستام چرت و پرت میگفت درمورد من منم رفتم طبقه بالا و رفتم تو اتاقش تا تونستم موهاشو کشیدم و زدم تو سرش و صورتش و دهنش دعوا بالا گرفت الان زن عموم و عموم ناراحت هستن که چرا تحفه طلا کتک خورده

    بابام ناراحته
    مامانم ناراحته
    این دختر هنوز که هنوز بعد دیروز تا الان داره گریه میکنه
    رفته صد برابر حرف چرت زده تو گروه بعد دعوا
    هرچقدر به پدر مادرم گفتم گوش ندادن و جلو این دخترو هیشکی نگرفت
    هرچی کاسه کوزه بود تو سر منه بدبخت شکسته

    چطوری به این خاندان حالی کنم تقصیر خودشون بوده
    دلم میخواد برم تو گروه مث خودش حرف ناجور بزنم و بگم زن عموم یه دونه زا شد و دیگه اجاقش داعم العمر کور تشریف داره

    زن عموم هم نقطه حساسیت بابامو میدونه چون به بابام گفت
    آقا رضا بلکه بچه من بکارتش ازبین رفته بود زیر دست و پا دخترت الان چه خاکی به سرم میریختم هرچند مامانمم این دفعه حسابی جوابشونو داد اما ...

    دلم میخواد گریه کنم از دست اینا
    راه حل بهم بدین دقیقا چیکار کنم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    شرایطی که تجربه میکنین سخته اما علت به وجود اومدن شرایط فعلی خودتون بودین
    شما باید با صحبت با دختر عمو و خانواده دختر عمو درجهت رفع رفتارهای اشتباه دختر عمو تون تلاش میکردین اما با عصبانی شدن و کتک زدن ایشون درجهت رفع مشکل اقدام سنجیده و رفتار منطقی نداشتین و موضوع رو پیچیده تر کردین
    پس بنابراین باید اقدامات درست رو سر لوحه برنامه ریزیتون قرار بدین و نباید رفتاری مسابه دختر عموتون رو داشته باشین و در مورد زن عموتون حرفای بی ربط توی گروه بزنید

    سعی کنید به خاطر رفتا خطا تون معذرت خواهی کنید و در کنار این
    رفتارهای دختر عموتون رو مطرح کنید و به خانواده ایشون بیان کنید که دخترشون چه رفتارهایی نا پسند بروز دادان
    مطمئن باشین درصورتی که به دور از بحث و داد و فریاد منظورتون رو منتقل کنید برای اون هاهم قابل پذیرش خواهد بود و دخترشون رو از این رفتار های زشت نهی میکنند فقط کافیه که شما خونسردی خودتون رو حفظ کنید و در جهت رفع مشکل از مسیر درست قدم بردارین
    سعی کنید روابط با دختر عموتون رو که باعث تنش برای شماست رو کم رنگ کنید و بدون اینکه ایشون رو توی مدرسه و کلاس و گروه کانون توجه قرار بدین مسیر رشد و پیشرفت خودتون رو طی کنید

  5. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43683
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    2,045
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دخالت های دختر عمو

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    سلام به شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل احترام می باشد که دخالت های دیگران می تواند شما را ناراحت و عصبانی کند اما دقت داشته باشیدکه رفتار شما نیز اشتباه بوده است و شما با کتک زدن و تصمیم گیری هیجانی که داشته اید باعث شده اید که جایگاه شما در زمان فعلی به عنوان فرد که مسیر اشتباهی را طی کرده است مورد پذیرش باشد و اینکه شما بجای تعامل و صحبت با دختر عمومیتان و یا خانواده او بخواهید او را کتک بزنید کمکی به شما نمی کند و در این مسیر بهتر است در زمان مناسبی در کنار بیان اینکه می دانید رفتارتان اشتباه بوده است سعی کنید که مشکلاتی را که دختر عمویتان نیز ایجاد کرده اند را با خود او و خانوادیشان در میان بگذارید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشد .
    بهتر است سعی کنید اگر ارتباط با دختر عمویتان برایتان لذت بخش و سازنده نمی باشد سعی کنید حدود خود را حفظ کنید و از روابط صمیمی خوداری کنید .

    خیلی ممنون اما گفتم که پدر و مادرش اهمیت نمیدن دخترشون چیکار میکنه
    فقط کسی حق نداره بهش بگه بالاچشمت ابرو داری

  7. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    مدیر کل
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42303
    نوشته ها
    220
    تشکـر
    0
    تشکر شده 71 بار در 62 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دخالت های دختر عمو

    با سلام خدمت شما
    دوست عزیز با توجه به مواردی که مطرح کردید مشخص است که در چنین شرایطی بسیار تحت فشار هستید و احساس ناراحتی و خشم شما کاملا قابل درک است.
    اما همانطور که خودتان هم متوجه شده اید رفتارهایی مانند پرخاشگری و دعوا و کتک کاری برای کنترل رفتار دیگران نه تنها موثر نیست بلکه با ایجاد کدورت و تخریب رابطه ها، اوضا و مشکلات موجود را پییده تر هم خواهد کرد.
    چرا که هر کسی فقط اختیار و کنترل رفتار خودش را دارد.
    اگر خانواده عموی شما به هردلیلی نخواهند به دخترشان تذکر دهند از دست شما هم کاری ساخته نخواهد بود.
    نکته دیگر این است که خشم یک احساس و هیجان اجتناب ناپذیر است و کاملا هم طبیعی است و تحت کنترل مستقیم افراد نیست.
    چرا که اتفاقاتی ک بر خلاف میل ما و خارج از کنترل ما باشند همواره رخ می دهند و ما هم احتمالا در اینگونه موارد با احساس خشم روبرو می شویم.
    اما پرخاشگر یک رفتار است که هیچ کسی مجاز به انجام آن نیست و کاملا هم تحت اراده و اختیار خود فرد است.
    بنابراین درگیری فیزیکی به عنوان یک رفتار پرخاشگرانه بسیار شدید هرگز توجیهی ندارد چرا که هر کسی باید بیاموزد که نیازها و خواسته هایش را بدون آسیب به دیگران برآورده کند و هیچ کس تحت هیچ شرایطی حق آسیب رساندن به دیگران را ندارد و باید بتواند خشم خودش را به گونه ای موثر و سالم مدیریت کند.
    پس اینکه خودش مقصر است منطقی به نظر نمی رسد.
    ظاهرا شما در شرایطی قرار گرفته اید که حریم خصوصی تان به دلیل مجاورت خانه های شما کمی در معرض آسیب قرار گرفته است اما ظاهرا شما تصمیم گیرنده نبوده اید و نقشی در این ماجرا نداشته اید.
    اما آیا با اینگونه رفتارها توانستید مانع او شوید؟
    بهتر است به جای تمرکز بر مشکلی که دارید به این فکر کنید که چگونه می توانید به حل مسئله بپردازید.
    و در مواقعی هم که کاری از شما ساخته نیست آن را به عنوان بخشی از واقعیتی که نمیتوانید آن را تغییر دهید بذیرید و ببنید با توجه به شرایط موجود دلتان می خواهد چگونه انسانی باشید.
    و چه رفتارهای موثری می توانید در جهت خواسته های واقع بینانه خودتان انجام دهید.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد