روان درمانی رشدی دو نفره (DDP) یک روش درمانی متمرکز شده بر دلبستگی می باشد که توسط دکتر دنیل هوگز و آرتور بکر – ویدمن معرفی شده است.

این یک روش درمانی بر مبنای مشاiده است که در مشکلات آسیب پیچیده، مشکلات دلبستگی انفعالی (RAD) و دیگر مشکلات مربوط به دلبستگی بکار گرفته می شود.

همچنین این روش درمانی برای درمان کودکان و از طریق مراقبت تغذیه ای و پرورشی و خانواده های انتخابی، به خصوص در مورد کودکانی که آسیب، سوء استفاده و یا بی توجهی را تجربه کرده اند، بکار گرفته می شود.

DDP یک رهیافت متمرکز شده بر خانواده درمانی است که شامل اصولی همانند تمرکز بر روابط، هماهنگی، از بین بردن فرضیات ذهنی و واکنش احساسی می باشد که به خوبی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته اند.

• روان درمانی رشدی دو نفره چیست؟

• اصول کلیدی مربوط به DDP

• نظریه های پیشبردی در DDP

• DDP به چه نحوی کار می کند؟

• تاریخچه DDP

• انتقادات و محدودیت های مربوط به DDP

روان درمانی رشدی دو نفره چیست؟

بر اساس عقیده دکتر بکر – ویدمن، که یکی از توسعه دهندگان اولیه این روش بوده است، در ابتدا این نوع از روان درمانی ، به عنوان یک روش درمان برای کودکانی توسعه یافت که در نتیجه مراقبت بد، در روابط مراقبتی با آسیب های عاطفی مواجه شده بودند.

هدف اولیه DDP حمایت از کودکان و توانمند سازی آنها برای باقی ماندن در روابط و دلبستگی خودشان با والدین و مراقبان می باشد.

همچنین این رهیافت درمانی بر مبنای نظریات مختلفی ایجاد شده است که عبارتند از نظریه دلبستگی و کار جان باوبلی و دنیل استرن

DDP بیشترین اهمیت را به روابط کودک – والدین می دهد و از دو نفره بودن به عنوان یک الگوی درمانی استفاده می کند.

در طول درمان، والدین به طور ویژه تحت آموزش رهیافت مراقبتی مربوط به آسیب شناسایی شده قرار می گیرند، در حالی که کودکان مهارت های مربوط به کنترل عاطفی و روابط بین شخصی را یاد می گیرند.

DDP هر دو مورد مذکور را به صورت همزمان شناسایی و اجرا می کند تا اعتماد و روابط ایمن مابین والدین و کودکان را تسهیل کند.

اصول کلیدی مربوط به DDP

اصول بیان شده در زیر بعضی از اصول و مفاهیم مربوط به روان شناسی رشدی دو نفره می باشد:

• وابستگی:

وابستگی یک عبارت پوششی است و نوعی از روابط عاطفی را توصیف می کند که مابین کودک و مراقب توسعه می یابد که در نتیجه آن، کودک به یک امنیت روان شناختی و فیزیکی دست می یابد.

وابستگی موفق منجر به ایجاد آرامش، امنیت و برقراری یک محیط مناسب برای پیشرفت می شود.همچنین وابستگی ایمن منجر به ایجاد تاثیرات مثبت بر روی توسعه شناختی، عاطفی و فیزیکی می شود.

• آسیب توسعه ای:

این عبارت به آسیب در دوران کودکی دلالت دارد که تاثیر مستقیمی بر روی رشد کودک دارد.

در اغلب موارد این عامل شامل حوادث آسیب زا، سوء استفاده و یا بی توجهی می باشد و در نتیجه عدم توانایی فرد برای انجام نقش محافظ ایجاد می شود.

آسیب رشدی می تواند منجر به ایجاد مشکلاتی برای کودکان در مراحل بعدی زندگی شود که شامل رشد نامناسب، مشکلات رابطه ای و مشکلات رفتاری می باشد.

• از بین رفتن قدرت انجام کار در فرد:

این مورد به نیروی حرکتی اشاره دارد که مابین دو فردی که تجارب دو جانبه خود را به اشتراک می گذارند، از بین می رود.

به بیان دیگر، عدم توانایی فرد، در نتیجه روابط دو جانبه ای ایجاد می شود که در طی آن، هر فردی بر روی تجارب فرد دیگر اثر می گذارد.

• متمرکز بر روابط:

این روش درمانی در ابتدا به صورت خانواده درمانی و درمان متمرکز بر روابط می باشد.

نظریه های پیشبردی DDP

DDP بر مبنای چندین چارچوب نظری ایجاد شده است که عبارتند از نظریه وابستگی، بیولوژی عصبی ما بین اشخاص، توسعه و از بین رفتن قدرت انجام کار در افراد.

در حالت کلی، در اصول مربوط به DDP فرض می شود که وقتی کودکان در سنین جوانی در معرض آسیب قرار می گیرند، استفاده از این روش درمانی برای رشد فیزیکی و عاطفی مغز مفید و تاثیر گذار می باشد.

کودکان برای بهبود وضعیت مربوط به دلبستگی های ایمن با مراقبان خود تلاش می کنند، چرا که این روابط بر ایجاد ترس و حس امنیت در کودکان تاثیر گذار است.

این رشد رابطه ای سردرگم کننده، در اغلب موارد بر روی درک و حس افراد نسبت به دنیای پیرامون و نسبت به خودشان تاثیر می گذارد.

در نتیجه این امر منجر به ایجاد یک وضعیت نا هماهنگ و دارای تناقض، نسبت به اینکه خودشان چه کسی هستند و چگونه باید دنیای خود را بازگویی کنند، می شود.

وقتی که کودکان در مراحل بعدی زندگی با مراقبان دوست داشتنی و فداکار ارتباط برقرار می کنند و با آنها زندگی می کنند، در برخی موارد نسبت به عامل ایجاد این روش پرورش و تعلیم مهربانانه که از طریق مراقبان آنها اعمال می شود، دچار نا اطمینانی و سردرگمی می شوند.

الگوهای متضاد و ناسازگار رفتاری، تمایل دارند تا همچنان تاثیر خود را نگه دارند و از ایجاد بهبودی و درمان در محیط های جدید ممانعت کنند.

DDB تلاش دارند تا با آموزش یک نوع روش سرپرستی به والدین، که مختص یک وضعیت خاص کودکان می باشد، روابط ما بین کودک و والدین را بازسازی و اصلاح کنند.

همچنین کنترل عاطفی، نحوه اعتماد به والدین، و روش های جدید برای شناخت تجارب زندگی به کودکان آموزش داده می شود.

کاربرد و کارایی DDP

در روان شناسی توسعه ای دو نفره، نقش درمانگر کمک به پیشرفت رابطه کودک – والدین می باشد.

درمانگر بر روی کمک به مراقبان متمرکز می شود تا بتوانند یک مراقبت واکنشی داشته باشند و نسبت به مراقبت از کودکان حساس باشند.

امر از طریق ایجاد یک محیط امنی ایجاد می شود، به نحوی که کودک درمانجو می تواند خاطره ها، احساسات و تجارب فعلی را که ترسناک، استرس زا، اجتناب شده و یا کلا انکار شده بودند را به صورت کامل درک کند.

در نتیجه، کودک درمانجو قادر است تا یک داستان سرایی از وضعیت و شرح حال خود داشته باشد که برای امنیت دلبستگی سلامتی مفید می باشد. همچنین این فرآیند به فرد کمک می کند تا در برابر مشکلات سلامت روانی آینده، یک نیروی دفاعی و محافظتی قوی و کارایی داشته باشد

شبکه DDP و ادبیات مربوطه مدعی هستند که بیشتر کودکان و خانواده ها در نتیجه استفاده از روان درمانی رشدی دو نفره، می توانند از مزایای زیر بهره مند شوند:


• کاهش رفتارهای کنترلی

• کیفیت بهبود یافته رابطه و پیوستگی به هم

• توانایی افزایش یافته برای مقابله با استرس و بهبود کنترل عاطفی

• افزایش آگاهی نسبت به تجارب عاطفی

• پیشرفت مهارت های رابطه ای بین شخصی

• افزایش حس امنیت و سلامتی با مراقبان

علاوه بر مزایای ذکر شده، تحقیقات در دسترس نشانگر این هستند که سرپرستی مناسب، تربیت گر و علاقمندانه، منجر به تقویت رشد سلامت ذهنی و روابط عاطفی مطمئن بین والدین و کودکان می شود.

موسسه روان درمانی رشدی دو نفره (DDPI) دارای تخصص در زمینه توسعه مبنای تحقیقی DDP می باشد تا این رهیافت دارای آزمایشات کنترل شده نرمالی باشد و کارایی آن در ادامه افزایش یابد.

DDP به چه نحوی کار می کند؟

درمانگران DDP با آموزش سرپرستی PACE به والدین، کار درمان خود را شروع می کنند. PACE مخفف عبارات سرزنده و شوخ، پذیرش، کنجکاوی و همدردی می باشد.

والدین تحت آموزش قرار می گیرند تا با کودکان خود تعامل مناسب داشته باشند و بر روی شناخت رفتار های کودکان شان کار کنند.

در تمام این مراحل، حتی در موقعیت های دشوار، والدین باید آرامش (کنترل عاطفی) خود را نگه دارند.

در حالت کلی، روش درمان DDP از ساختار زیر تبعیت می کند:

1. درمانگر کار خود را با شناخت والدین، بررسی سبک های سرپرستی آنها و آموزش روش PACE به آنها شروع می کند.

2. بعد از آن درمانگر به والدین کمک می کند تا نقش های خود را در فرآیند مربوط به سرگرم کردن کودکان شان در دوره درمان، آماده و اجرا کنند. بخش آماده سازی شامل بررسی تاریخچه های دلبستگی خود والدین و نحوه تحریک آنها توسط رفتار کودکان شان می باشد.

3. وقتی که درمانگر تشخیص دهد که والدین آماده شروع درمان هستند، از کودک دعوت می شود تا وارد درمان شود.


4. درمانگر زمانی را صرف مدل سازی نحوه صحبت با کودک، مشخص کردن شناخت کودک از گذشته خودش، و آموزش کنترل احساسات به کودک می کند.


5. بعد از آن درمانگر از کودک درخواست می کند تا در مورد والدین خود صحبت کند و یک موضوع و مساله ای را شناسایی خواهد کرد.

برای مثال، موضوع ترک و رهاسازی می تواند مطرح شود.

درمانگر کودکان و یا کودک را در تعاملاتشان راهنمایی می کند و به آنها کمک می کند تا موضوعات انتخاب شده را در یک وضعیت سلامتی ایمن و بدون خطر بررسی کنند.

درمانگر والدین را راهنمایی می کند تا به کودک شان کمک کنند تا به یک معنای جدیدی از رها سازی تجربه شده دست یابد.

6. درمانگر چندین دوره را به همین روش اجرا خواهد کرد و در مواقع مورد نیاز دوره هایی را بر روی والدین اجرا می کند تا وضعیت آنها را بررسی، و در صورت نیاز تغییراتی در وضعیت درمانی آنها ایجاد کند.


7. درمان در زمانی خاتمه می یابد که درمانگر تشخیص دهد که کودک به یک رابطه عاطفی ایمن دست یافته است و بدون دخالت درمانگر، رابطه بین فردی ایجاد خواهد شد.


تاریخچه DDP

متخصصان روان شناختی بالینی، دن هوگز و آرتور بکر- ویدمن، در هنگام کار بر روی کودکان و خانواده های سرپرست کننده و انتخابی آنها در دهه 1980، با چالش پیدا کردن یک روش درمانی مواجه بودند که بتواند به نتایج مانا و ثابت بیانجامد.

ولی این واقعیت که روش ها و تکنیک های سرپرستی استفاده شده در مورد کودکان آسیب دیده، مورد سوء استفاده و یا مورد بی توجهی واقع شده، هیچ تاثیری ندارد و آنها همچنان در روابط خود با خانواده های سرپرست و انتخاب شده مشکل خواهند داشت، تلاش آنها را بی ثمر و بی نتیجه کرد.


این روان شناسان شناخت خود در مورد نظریه وابستگی را به روز رسانی کردند و متوجه شدند که بر خلاف کودکان دارای دلبستگی های ایمن، کودکانی که این افراد بر روی آنها کار می کردند در هنگام استرس، برای آرامش خود به والدین خودشان دسترسی ندارند و آنها را نمی بینند.

این تفاوت باعث شد که هوگز و بکر – ویدمن یک نوع از سرپرستی را معرفی کنند که نیازهای منحصر به فرد کودکانی که در روابط دلبستگی اولیه خود آسیب دیده بودند را تامین کند.

بکر- ویدمن شروع به ترکیب کردن کار جان باولبی و دیگران کرد و سبک سرپرستی را بر اساس تکنیک های درمانی اصلاح کرد که هدف آنها درمان کردن آسیب های رشدی بوده است. در اواخر دهه 80 میلادی، اولین مدل روان درمانی رشدی دو نفره در حال توسعه و گسترش بود.


بعد از آن، DDP در سرتاسر ایالات متحده و در سطح جهانی، در سنگاپور، استرالیا، بریتانیا، فنلاند، اسلواکی و جمهوری چک گسترش یافت.


در سال 2009، موسسه درمان متمرکز شده بر روی دلبستگی، برای ارائه آموزش، گواهی نامه، تاییدیه و همچنین تحقیق و توسعه DDP گسترش یافت.


انتقادات و محدودیت های مربوط به DDP

یکی از محدودیت های DDP این است که در مراحل اول خانواده های سرپرستی و انتخاب شده را شامل می شد.

کودکان زیادی وجود دارند که در ابتدایی کودکی خود دچار آسیب شده اند و تحت مراقبت والدین سوء استفاده کننده یا بی توجه باقی ماندند.

برخی از این والدین قادر به پیدا کردن درمانگر برای کمک به شناسایی ریشه های رفتار سوء استفاده کننده و توهین آمیز خود بودند، ولی ممکن بود که آنها دارای امکانات و توانایی لازم برای اصلاح کردن خسارت و آسیب صورت گرفته نباشند.

DDP توسط بکر – ویمن تعدیل و اصلاح شد تا بتواند به شناسایی نیازهای خانواده هایی که چنین شرایطی را تجربه کرده اند، کمک کند.


یکی از انتقاد های معمول در رابطه با DDP، نبود آزمایشات بالینی نرمال شده برای حمایت از کارایی DDP می باشد.

با این وجود، روان درمانی رشدی دو نفره از روش های تحقیقی تبعیت می کند که به روابط درمانی، به عنوان پیش بینی کننده قوی خروجی ها و نتایج، اهمیت قائل است.

علاوه بر آن، موسسه روان درمانی رشدی دو نفره به صورت فعال، در حال جمع آوری اطلاعات می باشد.

همچنین باید ذکر شود که مدل استفاده شده این روش درمانی، آزمایش بر مبنای مشاهده ای می باشد که توسط سازمان نظارت کالیفرنیا در مورد رفاه کودکان صورت گرفته است و همچنین شامل برخی انتشارات تخصصی می باشد که با دقت خاصی این مدل درمانی را تجزیه و تحلیل کرده اند.

ترجمه و گردآوری : دکتر یاسر دادخواه