خلقوخوی کودک
همهٔ روانشناسان در این نکته توافق دارند که پاسخدهی مراقب به کودک، عامل اصلی تکوین رفتارهای دلبستگی در کودک است. در این مورد آنان توجه خود را معطوف خلق و خوی فطری کودک کردهاند (کیگین، ۱۹۸۴؛ کامپوس - Campos و همکاران، ۱۹۸۳). برای مثال، خلقوخوئی که بعضی از شیرخوارگان را در گروه 'ملایم' قرار میدهد شاید در عین حال سبب شود آنها به میزان بیشتری از دلبستگی ایمن برخوردار باشند تا کودکانی که خلقوخوی آنها از نوع 'دشوار' است. بهعلاوه، همانگونه که بیشتر اشاره شد، پاسخ والد به کودک غالباً تابعی از رفتار خود کودک است. برای مثال، مادران کودکان 'دشوار' وقت کمتری صرف بازی با آنها میکنند (گرین - Green، فاکس - Fox و لوویس - Lewis در ۱۹۸۳). الگوهای دلبستگی ممکن است منعکسکنندهٔ تعامل بین خلقوخوی کودک و پاسخدهی والدین باشد.
در پاسخ به نکتهٔ فوق، نظریهپردازان مفهوم دلبستگی به دادههای بهدست آمده دربارهٔ فرضیه پاسخدهی مراقب اشاره میکنند. برای مثال، معلوم شده است که طی سال اول زندگی، گریهٔ کودک بیشتر از پاسخدهی مادر به گریهٔ او دستخوش تغییر است. علاوه بر این، پیشبینی میزان گریه کردن کودک برحسب پاسخدهی مادر به کودک، دقیقتر است تا پیشبینی میزان پاسخدهی مادر به کودک برحسب گریه کردن کودک. در هر دو مورد، دادههای سهماههٔ قبلی مبنای پیشبینی دادههای سهماههٔ بعد بود. خلاصه اینکه، بهنظر میرسد تأثیر مادر بر گریهٔ کودک از اثری که کودک بر واکنش مادر به گریه او دارد، بهمراتب بیشتر است (بل - Bell و اینسورث، ۱۹۷۲). بهطور کلی، بهنظر میرسد رفتار مادر مهمترین عامل در تکوین دلبستگی ایمن یا ناایمن است (ایزابلو و بلسکی، ۱۹۹۱).
شاید پژوهشهای تازهتر راهحلی برای این منازعه بهدست دهند. بهخاطر دارید که طبقهبندی دلبستگی در 'موقعیت ناآشنا' عمدتاً مبتنی بر آشفتگی کودک بههنگام بیرون رفتن مادر از اتاق نبوده، بلکه بر واکنش کودک بههنگام بازگشت مادر مبتنی است. اینک بهنظر میرسد که خلقوخوی کودک میتواند رویداد اول (بیرون رفتن مادر از اتاق) را پیشبینی کند، و نه رویداد دوم (بازگشت مادر) را 'وان - Vaughn، لوفور - Lefever، سیفر - Seifer و بارگلو - Barglow در ۱۹۸۹؛ فرودی - Frodi و تامسون، ۱۹۸۵). برای مثال، کودکانی که خلقوخوی 'ملایم' دارند معمولاً هنگام بیرون رفتن مادر از اتاق ناراحت نمیشوند. هنگامی هم که مادر باز میگردد یا با خوشحالی به استقبال او میروند و به این ترتیب یکی از الگوهای دلبستهٔ ایمن را بروز میدهند، و یا الگوی اجتنابی دلبستگی ناایمن در آنها نمایان میشود. کودکانی که خلقوخوی 'دشوار' دارند، معمولاً وقتی مادر بیرون میرود آشفته میشوند، و وقتی برمیگردد، یا بهسویش میدوند و به او میچسبند و به این ترتیب یکی از الگوهای دلبستگی ایمن را نشان میدهند، و یا الگوی دوسوگرای دلبستگی ناایمن در آنها دیده میشود (بلسکی و رووین، ۱۹۸۷). بنابراین، واکنش کلی کودک به عزیمت و برگشت مراقب اصلی خود، هم تابعی است از پاسخدهی مراقب به کودک و هم تابع خلقوخوی کودک.
روانشناسی عمومی هیلگارد، ویستا