نوشته اصلی توسط
من الهه هستم
یه دختر ۱۵ سالم
حامله شدم نا خواسته
پسرعموم بابا بچس
۲۷ سالشه یک ماه دیگه ۲۸ میشه
دوستم داره خیللی منم دوسش دارم
بابام گفت هنوز سن الهه کمه باید صبر کنین
پسرعموم گفت من طاقت ندارم تو مال منی باید اگه شوهرتم با زنم رابطه کنم گفتم نه اما ول نکرد من مقاومتم کم شد و تو خونشون به زور رابطه انجام داد ولی منم جیغ نزدم اما نتونستمم کاری کنم
مثل قبل نیس اخلاقش برام گل و اینا نمیخره ولی هروقت مثلا یه شب یبار چون خونشون به مانزدیکه شب یواش در باز میکنم میادش تو رابطه انجام میده که این نشانه علاقش به منه وگرنه مشتاق بودن باهام نبود . برام قرص خریده میگه خودت جلو گیری کن ولی نمیدونم چی شده که حامله شدم
رفتم دکتر عمومی به بهانه بیرون رفتن برا مدرسه کتاب بخرم خانم دکتر کمکم کرد بدون آزمایش فهیمد حاملم خیلیم نگران شد گفت برو با مادر بگو
چیکار کنم
به پسر عموم نگفتم به مامانمم نگفتم
یه راهی بدید
چکارکنم نفهمند حاملم و زودی ازدواج کنیم
بابام بیشتر ازهمه نباید بفهمه