من مجبورم دوست پسرای مامانم تحمل کنم
پدرم هم داره ازدواج میکنه
اونها از هم جدا نشدن ولی تو خونه های جدا زندگی میکنن
من واقعا افسرده ام و یک برادر ۱۶ ساله هم دارم
من ۲۰ سالمه و دارم سعی میکنم به سختی در س میخونم که بتونم پزشک بشم
که دردی از اطرافیان دوا کنم
من با آقایی چند ماهی میشه آشنا شدم ولی فقط در حد آشنایی ولی وضعیت مالی خوبی ندارن
منم تو فقر مالیم و احساس درماندگی دارم
کاش یه راهی برام پیدا میشد و میفهمیدم باید چیکار کنم ،
من به فکر خود کشی بار ها افتادم و خیلی رو حیه ام از دست دادم ، کاش کمی با من صحبت می کردید