نوشته اصلی توسط
eliz
با سلام به همگی... و نظرات عالی همگی...
من همزاد پنداری کردم و خودم مشکل این دوست عزیزو دارم و 27 سالم هست
بودن کسایی که منو به خاطر خودم بخوان
اما خب همین اواخر با اینکه من قبل مراسم به خود اقا پسر گفتم شرایطمو و ایشون منو 3 جلسه دیدن و گفتن این موضع براشون مهم نیست
و ایشون خودشون به خانوادشون گفته بودن، و مراسم خواستگاری و پس دادن بازدید ما شکل گرفت به شکلی خیلی خوب اما
بازم هم با اینکه اون خانواده دیدن حتی من از لحاظ تحصیلی و ثبات شغلی بهترینم
حتی از پسرشون اما باز هم مخالفت کردن
من به نظرشون احترام میذارم
اما اینکه منو و تمام اونچه که هستمو ندیدن هنوز نمیتونم هضم کنم
شما دوست من حتما خیلی با خود اقا راجع این موضوع از دید اعتماد به نفس صحبت کن
و نظرشونو نگرانی هاشونو جویا شو
بذاری بریرای خود اقا این موضوع حل شه
و شما رو وجودتونو بیشتر بشناسه
در اون صورت با وجود گرامی شما میتونه هر کسیو راضی کنه.
موفق باشین
امیدوارم بهترینی که خدا براتون میخواد رقم بخوره براتون دوست من