سلام دوستان من مدتیه برای زندگی به یه شهر جدید اومدم و نمیدونستم با کی باید مشورت کنم بخاطر همین گفتم اینجا مطرح کنم.
راستش پدر من یه آدم تحصیلکرده مذهبی بود و خانواده تقریبا خوب و قشنگی داشتیم تا اینکه با پیشرفت کاری پدرم و سال اول دانشگاه من ،اون با یه خانمی آشنا شده و صیغش کرده بود که البته تا حالا خوذش اعتراف نکرده اما زندگیمون الان صد و هشتاد درجه با قبل فرق کرده ،با اینکه من ازدواج کردم اما هر روز به مامانم فکر می کنم که باوجود بیماری های مختلفی که داره و سر منشا همشون استرسه چقد ناملایمتی و نامهربونی از سمت بابام میبینه و خودمم هر وقت میرم اونجا بخاطر رفتارهای سرد پدرم با خودم و همسرم واقعا ناراحت میشم و همسرم چون دیدگاه دیگه ای نسبت به اون داره نمیتونم بهش توضیحی بدم میترسم فکرش عوض بشه ولی همش از رفتارای بابام تعجب میکنه و من میترسم براش الگو بشه(شکر خدا همسرم خیلی خیلی خوبه و من از زندگیم راضیم)به نظرتون چی کار کنم ؟بخدا همه ی زندگیمو تحت الشعاع قرار داده انقدر هم جدیدا حق به جانب برخورد می کنه که حتی نمیشه باهاش حرف زد