مرگ مادربزرگ

[Fatimaho]

سلام دو ساله ک مادربزرگام ب رحمت خدا رفتن سال ۹۸ یکیشون سکته قلبی اون یکی رو درست نمیدونم ولی هردو در عرض سه ماه خیلی از اونموقع بهشون فکر میکنم مادر و پدرم تو خودشونن گاهی حرف میزنن دلم براشون میسوزه اما اینک خودم دودفعس یهو گریم میگیره ولی سعی میکنم جلوشون گریه نکنم نمیدونم چیکار کنم ی مدتم هست از نظر و رفتار بقیه ناراحت میشم و میریزم تو خودم خودمو نتونستم کامل دوست داشته بشم میگم چرا ی سری از من خوششون نمیاد حتی بخاطرش نرفتم ادامه بدم درسمو ولی درس میخوندم نمره هام ۱۷ ب بالا بود ولی حس به هرچیزی رو از دست دادم و نمیتونم از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم انگار ی نوع زجره ادمای منفی و از خودم دور میکنم اما بازم هستن ینی بخاطرشون نباید بیرون برم کلی ب اشتراک گذاشتم ک چندتاپیک نشه 😊

[Experience]

سلام

وقتتون رو با کارهای مفید پر کنید تا فکرتون به افسردگی کشیده نشه.

[Fatimaho]

سلام

وقتتون رو با کارهای مفید پر کنید تا فکرتون به افسردگی کشیده نشه.

ممنونم������

[Experience]

ممنونم������

وقتی کاری رو انجام بدید که بهش علاقه دارید کم کم وقت بیشتری از شما خواهد گرفت و اینجوری با بزرگ شدن دایره افکار مفید، دایره افکار مخرب کوچکتر میشه.

[Fatimaho]

وقتی کاری رو انجام بدید که بهش علاقه دارید کم کم وقت بیشتری از شما خواهد گرفت و اینجوری با بزرگ شدن دایره افکار مفید، دایره افکار مخرب کوچکتر میشه.

ممنونم

[reza1]

سلام دو ساله ک مادربزرگام ب رحمت خدا رفتن سال ۹۸ یکیشون سکته قلبی اون یکی رو درست نمیدونم ولی هردو در عرض سه ماه خیلی از اونموقع بهشون فکر میکنم مادر و پدرم تو خودشونن گاهی حرف میزنن دلم براشون میسوزه اما اینک خودم دودفعس یهو گریم میگیره ولی سعی میکنم جلوشون گریه نکنم نمیدونم چیکار کنم ی مدتم هست از نظر و رفتار بقیه ناراحت میشم و میریزم تو خودم خودمو نتونستم کامل دوست داشته بشم میگم چرا ی سری از من خوششون نمیاد حتی بخاطرش نرفتم ادامه بدم درسمو ولی درس میخوندم نمره هام ۱۷ ب بالا بود ولی حس به هرچیزی رو از دست دادم و نمیتونم از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم انگار ی نوع زجره ادمای منفی و از خودم دور میکنم اما بازم هستن ینی بخاطرشون نباید بیرون برم کلی ب اشتراک گذاشتم ک چندتاپیک نشه ������

سلام

آدم وقتی وارد مرحله های جدید زندگی میشه و آماده نیست دوست داره برگرده عقب .
اما متاسفانه تو این دنیا عقب گرد نداریم ، پس زیاد دنبال بی نقص بودن نباشید
مخصوصاً بزارین بقیه هر فکر که میخوان بکنن ، هیچی نه از ارزش های شما کم میشه، نه به اونا اضافه.
اگر بخواهیم همه از ما راضی باشین تبدیل میشیم به یک انسان منافق .
کتاب های خودشناسی مطالعه کنید ، ارتباط تون رو با خانواده و دوستان کم نکنید باهاشون بیشتر صحبت کنید ، حتی اگه لازمه گریه کنید ، زیاد نریزین تو خودتون....
حتی اگه زیاد سختتونه ، برین پیش یک مشاور مجرب و با تجربه تا راهنمایی تون کنه.

[Fatimaho]

سلام خیلی ممنون از پاسخ خوبتون و وقتی ک گذاشتید
������

[Saltanat]

سلام دو ساله ک مادربزرگام ب رحمت خدا رفتن سال ۹۸ یکیشون سکته قلبی اون یکی رو درست نمیدونم ولی هردو در عرض سه ماه خیلی از اونموقع بهشون فکر میکنم مادر و پدرم تو خودشونن گاهی حرف میزنن دلم براشون میسوزه اما اینک خودم دودفعس یهو گریم میگیره ولی سعی میکنم جلوشون گریه نکنم نمیدونم چیکار کنم ی مدتم هست از نظر و رفتار بقیه ناراحت میشم و میریزم تو خودم خودمو نتونستم کامل دوست داشته بشم میگم چرا ی سری از من خوششون نمیاد حتی بخاطرش نرفتم ادامه بدم درسمو ولی درس میخوندم نمره هام ۱۷ ب بالا بود ولی حس به هرچیزی رو از دست دادم و نمیتونم از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم انگار ی نوع زجره ادمای منفی و از خودم دور میکنم اما بازم هستن ینی بخاطرشون نباید بیرون برم کلی ب اشتراک گذاشتم ک چندتاپیک نشه ������

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به شما دوست عزیز
بسیار مهمه که شما این احساسات نظیر ناراحت شدن از نظر دیگران و ریختن تو خودتون و یا حس اینکه دیگران از شما خوشسون نمیاد رو قبل از مرگ مادر بزرگ هاتون داشتید یا اینکه بعد از مرگ اونها این احساسات رو هم تجربه میکنید
به طور کلی از دست دادن عزیزان باعث میشه فرد احساسات متفاوت گوناگون و توام با غصه و اندوه تجربه کنه که این احساسات مرحله مرحله هستند تا زمانی که فرد به مرحله نهایی و پذیرش برسه
درمرحله پذیرش شما میتونید به درک درستی از مرگ مادربزدگ ها و یافتن علت قانع کننده برای خودتون برسید و از شدت هیجانات و احساسات منفی شما بشدت کاسته میشه
به نظر میرسه شما هنوز به مرحله پذیرش نرسیدین
سعی کنید احساساتتون رو راحت بروز برین و درموردش صحبت کنید ، روحیه خودتون تقویت کنید و به فعالیت های شاد بپردازید