نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: بیشتر لحظات زندگیم شده فکرکردن به حرف های دیگران

1187
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2497
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    بیشتر لحظات زندگیم شده فکرکردن به حرف های دیگران

    من اصفهان متولد شده ام ولی اصالتا اصفهانی نیستم چه از سمت پدرم و چه مادرم که از دوشهر متفاوت هستند ، در دوران نوجوانی و جوانی بسیار رفت و آمد اندکی با دوستان و فامیل داشته ایم، همیشه سرم به درس و مطالعه بوده ، تا اینکه ازدواج کردم و خانواده همسرم اصفهانی هستند ،
    مدل حرف زدنشان به شدت برایم آزار دهنده است و هر بارکه یکی از اعضای خانواده و یا فامیل همسرم را می بینم امکان ندارد سر چیزی اعصابم به هم نریزد ، حرف هایشان برام خیلی توهین آمیز است ، ناگفته نماند خانواده و فامیل ایشان افراد تحصیل کرده هستند و وجه اجتماعی خوبی دارند ولی متاسفانه من ابدا نمی توانم با آن ها صمیمی شوم و الان که 5 سال از زندگی مشترک من و همسرم میگذرد من به شدت دچار آسیب روحی و روانی شده ام و بعد از هرملاقات با خانواده و فامیل ایشان به شدت تا چند روز ناراحت هستم . البته همسرم ابدا مدل حرفزدنش برایم ناراحت کننده نیست و خیلی رفتارش با دیگرن فرق دارد ولی از طرفی علاقه مند به ارتباط بیشتر با دیگران است به عبارتی من تا حدی درونگرا و ایشان تا حدی برون گرا هستند. ضمنا ما یک پسر 2 ساله هم داریم .
    خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید چون من هربار که قرار است خانواده و یا فامیل ایشان را ببینم از چند ساعت قبل دچار استرس می شوم و تا چند روز بعد هم دچار افسردگی و ناراحتی روح وروان تا حرف های آن ها از ذهنم خارج شود و جدیدا اصلا راضی نیستم در مهمانی های آن ها شرکت کنم و در یکسال گذشته در مهمانی های آن ها را خیلی کم شرکت میکنمو البته همسرم علاقهمند به شرکت در آن مهمانی هاست ولی وقتی میبیند من اینقدر از حرف های آنها آسیب میبینم راضی می شود که شرکت نکنیم ولی میدانم که دوست دارد در آن مجالس شرکت داشته باشد.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2498
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بیشتر لحظات زندگیم شده فکرکردن به حرف های دیگران

    سلام
    عزیزم چرا فکر میکنی چون اونا تحصیلکرده هستن از توبالاترن ودچار استرس میشی برعکس تا مدت زیادی بین جمعشون باش وبه لهجه خودت با اقتدار وافتخار صحبت کن مطمئن باش اونا عادت میکنن وتوراحت میشی از این استرس .مهم شوهرته که درکش بالاست.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2399
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بیشتر لحظات زندگیم شده فکرکردن به حرف های دیگران

    من مشاور نیستم ولی نظرمو میگم :
    ما تو فامیلمون از این جور ادما داریم ولی خودم به شخصه هیچ وقت اجازه نمیدم بهم تو هین کنن
    جلوی این جور ادما باید همیشه خودتو یه پله بالاتر ببینی و اونارو از بالا نگاه کنی
    اگه متلک یا توهینی کردن توهم متلک بنداز اگه کم ماحالی کردن توهم کم ماحالی کن
    عینه خودشون رفتار کن و یه کمم اونارو کوچیک تر از خودت ببین
    .
    .
    البته بگم من اینارو از تجربم میگم مشاو نیستم
    امیدوارم به دردتون خورده باشه صحبتام

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1079
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    4
    تشکر شده 13 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بیشتر لحظات زندگیم شده فکرکردن به حرف های دیگران

    سلام مامان علی
    متاسفانه یکی از موضوعاتی که در ازدواج اصلا به اون توجه نمیشه همین مساله درونگرا و برون گرایی افراده.
    که گاهی باعث ایجاد تنشهای شدیدی حتی بین زن و شوهرها میشه و مشکلاتی بوجود می آره که علیرغم علاقه بین زن و مرد ممکنه تا آخر عمر آنها را آزار بده .
    شما توضیح نداده بودی که چرا دچار این استرس میشی ؟؟اگه ممکنه یکی از این مورد ها را بازگو کن.تا شاید بتونیم کمکت کنیم.ضمنا من توصیه دوستمون در مورد برخورد متقابل را اصلا نمیپسندم.
    آنقدر خوبی کن که دیگران از کرده های خودشون پشیمون بشن .
    واسه ما بیشتر حرف بزن گلم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2497
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بیشتر لحظات زندگیم شده فکرکردن به حرف های دیگران

    همان طور که گفتم من علت ناراحتی ام نحوه حرف زدن آن ها با من است
    برای مثال چند روز پیش من برای شرکت در عروسی خواهرشوهرم به آرایشگاه رفتم و هم آرایش مو و هم آرایش صورت انجام دادم و یکی ازاقوام ایشان در روز بعد ازعروسی گفت شما خودتان خوشگل هستید چرا می روید آرایشگاه و خودتان را زشت می کنید و این حرف را در جمع به منگفت و برای من خیلی ناراحت کننده بود که چرا جلوی جمع به نحوه آرایش من ایراد گرفت و من به شدت تا چند روز ناراحت بودم
    یا یک مثال دیگر اینکه پسر 2 ساله ام در روز عروسی عمه اش ، پیش عمه اش نمی رفت و شخصی در جمع گفت از بس بچه شان را از خانه بیرون نمی آورند این طوری است در حالی که من مرتب پسرم را پارک و تفریح می برم و اتفاقا شخصیت اجتماعی نسبتا خوبی دارد و باز هم این حرف به شدت مرا به هم ریخت
    این دو مثال را عرض کردم تا دوستان بهتر راهنمایی کنند

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2504
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بیشتر لحظات زندگیم شده فکرکردن به حرف های دیگران

    سلام مامان علی
    من هم دوست ندارم زیاد تو جمع فامیل شوهرم باشم اما حرف هایی که تو میگی اونقدر هم ناراحت کننده نیست, بهر حال دوروبر ما ادمهایی با شخصیت های مختلف هستن. یکی عقده ای, یکی حسود, ممکنه طعنه بشنویم , اما نباید اهمیت بدی و از اون گوش به در کنی. همیشه که نمیبینیشون
    موفق باشی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد