خستگی و افسردگی
سلام دختري هستم 22 ساله كه تا يه ماهه ديگه 23 ساله ميشم وقتي 17 سالم بود پدرمو از دست دادم و الان بامادرم كه دچار بيماري شديد وسواس هست مشكل دارم ديگه نميتونم تحملش كنم خستم انگار 50 سال زندگي كردم اگه خودكشي گناه كبيره نبود تا حالا صد بار خودمو مي كشتم همه كاري كردم واسه حلش اما فايده نداره دعواي ايندفه اساسيه سر چيز الكي اگه به يه راه حل نرسم شايد فرار كردم.
كمكم كنيد.
سلام...خوب بهتره مادرتون رو به يه دكتر ببريد....خواهروبرادر داريد....سرچه چيزي دعواداريد؟
فقط خواهر دارم كه ازدواج كردن و براشون مهم نيس مامانمم نمياد دكتر دعوا سر بي اهميت ترين چيز فقط مي تونم بگم يه ديوونه روانيه همين .
اينا رم كه گفتين خودم ميدونستم ميخاو خودمو نجات بدم ؟
به نظرمن بهتره كه با يه نفر بزرگتر وريش سفيد فاميلتون مشورت كنيد
سلام
من مشاورنیستم فقظ نظرمو میگم.ببین عزیزم شما جوون و اول راه هستی. مشکل داری و این مشکل هم چیزی نیست که بخوای راحت از کنارش رد بشی. .وسواس ادمو از پا در میاره. اما اینا دلیل نمیشه زود ناامید بشی و خودتو ببازی.هرکدوم از این ادمها که اینجا هستن درگیری هایی دارن.باید اول خودتو اروم کنی بعد به فکر درمان قطعی ایشون باشی.تاحالا هم میدونم خیلی تلاش کردی اما راههای دیگرو امتحان کن. مثلا اینکه خودت برو مشاوره ببین باید با یک همچین موردی چه طور برخورد کنی.اینجوری حداقل یه سری راهکارها واسه اروم شدن خودت میگری. زیاد مطالعه کن.من به شما کتاب <شفای تن> لوییز هی رو پیسنهاد میکنم. این کتاب برای همه فوق العاده ست.این یه راحل اولیه ست فقط واسه ارامش خودت و مادرت.اگر ایشون بخونن که عالیه.روحیه تو تغییر بده تا با این مشکل کنار بیای
موفقیت باشی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟