نمایش نتایج: از 1 به 34 از 34

موضوع: درگیری فیزیکی با همسر

5363
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    درگیری فیزیکی با همسر

    امروز دعوای سختی با همسرم کردیم و او بچه 20 ماهمو برداشت و رفت خونه پدرش که یک شهر دیگه اند. بعد از رفتن اون تازه فهمیدم از شدت کتکهایی که به من زده بود کتفم به شدت درد می کنه از شدت درد نمی تونستم دستمو تکان بدهم. خواهرم اومد و منو به بیمارستان رسوند و عکس گرفتند دکتر گفت دررفتگی یا شکستگی نیست ولی کوفته شده و چند روز باید دستمو ثابت نگه دارم. از شدت ناراحتی دارم دیوونه می شم. امشب اولین شبی است که از زمان تولد دخترم یک شب باهاش نیستم. خیلی ناراحتم و چند ساعته دارم گریه می کنم. می خواستم شکایت کنم اما مراحلشو نمی دونستم . اینقدر ازش متنفرم که دیگه فکر نمی کنم بتونم دیگه دوستش داشته باشم. تو رو خدا راهنماییم کنید........

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    سلام اگه بشه بيشتر توضيح بديد؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    مي دونم جه حالي داري .....اميدوارم كه مشكلت به زودي حل بشه ....درچه زمينه هايي مشكل داريد وچرا؟

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    از وقتی به شهر زادگاه من انتقالی گرفتیم و ساکن شدیم یعنی از 5 ماه پیش رفتارش عوض شد . هر هفته اصرار می کرد بریم خونه پدرش که شهر دیگه است من هم با توجه به مشغله کاری زیاد اصلا حال و حوصله مسافرت ندارم شهر اونا 2 ساعت و نیم با محل س************تمون فاصله داره. هفته پیش خودش به بهانه ای تنها رفت این هفته هم می خواست منو ببره. صبح که رفتم آرایشگاه و برگشتم که حاضر بشیم برای رفتن به من قیافه گرفت که چرا ابروهاتو آرایشگر خراب کرده و چند حرف زشت. گفت از این به بعد از من نپرس موهات یا ابروهات چطور شده تو که به نظر من اهمیتی نمی دی و برو هر غلطی می خواهی بکن. من هم لباسامو درآوردم و از رفتن منصرف شدم. بعدش بچه را با وسایلش که قبلا آماده کرده بودم برداشت و خواست بره که مانعش شدم ولی اون به طرف من حمله کرد و ضربه های بسیار شدیدی به سرم و بدنم زدطوری که کتفم آسیب دید و بقیه ماجرا که گفتم..

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    مي دوني علت اين رفتارهاش چيه؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    ماه پیش کارکرد تلفنش 50 تومن اومد که اصلا سابقه نداشت. بهانه آورد که با پسرعموش که باهاش خیلی صمیمی هست زیاد صحبت کرده . من شک کردم و چند روز گوشیشو کنترل کردم اما به مورد خاصی برخورد نکردم. با پسرعموش خیلی اس ام اس رد و بدل کرده بود با وجودی که اصلا اهل اس ام زدن نیست.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    خوب...... حالا مي خواي چي كاركني/

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    همیشه از من انتظارات بیجا داره. از دستش خسته شدم. احساس می کنه من نمی خوام با خانواده اش رابطه داشته باشم و برای نرفتن به خونه اونها بهانه میارم. اما فکر نمی کنه که درگیریهای شغلی زیادی دارم. از طرفی دو هفته دیگه امتحان دکترا دارم. اصلا توجه نمی کنه که فقط 5شنبه و جمعه ها برای مرور مطالب خوانده شده فرصت دارم.

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    به نظرم بهتره به نوعي بهش بگي كه چنين احساسي رونسبت به خونوادش نداري......

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    هیچی توی خونه تنهام و دارم گریه می کنم. دستمو نمی تونم ت************ بدم. بدجوری کبود شده شنبه می خوام برم ازش شکایت کنم. تصمیم جدی گرفتم. دیگه نمی تونم تحملش کنم.

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    مي خواي ازش طلاق بگيري.....ودرمورد اينده ي بچت فكر كردي يانه؟

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    نظر خونوادت چيه....... به نظرم بهتره قبل از اينكه بري دادگاه بري پيش يه مشاور وحضوري مشكلتو بيان كن

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    می خوام طلاق بگیرم چون روز به روز داره بدتر و دریده تر می شه. می خوام حضانت بچمو بگیرم اما نمی دونم چه چیزایی در انتظارمه. با این قوانین مسخره که همش حامی مردهاست.

  14. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    شما اهل چه شهري هستيد وشوهرتون اهل چه شهري؟

  15. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    خانوادم چیز زیادی در مورد اختلافمون نمی دونن. الان هم مامانم داره زنگ می زنه که بپرسه چی شده و جواب نمی دم. حوصله هیچ کسو ندارم . آخه بهش چی بگم؟ بگم کتکم زده و بچمو مثل دزدها از خونه برده. چی می تونم بگم؟ غرورم شکست. در این چند سالی که ازدواج کردیم حتی یک بار کسی از مسائل بین ما نذاشتم باخبر بشه و اما حالا همه می دونن. نمی دونم تو روی بقیه چطوری نگاه کنم........مخصوصا مادرم که از اولش با ازدواج ما ناراضی بود.

  16. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    من اهل اردبیلم و شوهرم از شهرستانهای اردبیل

  17. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    خوشحالم به حرفام توجه کردید. اینطوری راحته که حرفاتو به کسی که نمی شناسی و نمی بینی بگی. به نظرتون فردا باهاش چطور رفتار کنم؟

  18. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    چه خوب منم اهل تبريزم......به نظرم نه خودتون روبكنيد ....ولي طوري باهاش رفتاركنيد كه پيشمون بشه ازكاري كه كرده ...واينكه بهش بگيد احساسش اشتباه ...

  19. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    پسرعموش رو مي شناسيد....چه نوع شخصيتي دارن؟

  20. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2514
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    پسرعموش فوق العاده پسر خوب و روشنفکریه. صمیمی ترین فرد زندگیشه.

  21. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    خوب پس علت اين بدرفتاري شوهرت چيه؟

  22. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    به نظرم بهتره بايكي از فاميلتون كه هم بزرگه وهم هردوتاتون روبهتره مي شناسه حرف بزنيد

  23. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    منم باباران موافقم
    ویرایش توسط parenaz : 02-20-2014 در ساعت 11:19 PM

  24. کاربران زیر از parenaz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    سلام دوست عزیز
    بنظرم شما باید بیشتر از آزمون دکتری و مشغولیتهای دیگه به همسرتون و زندگی مشترکتون توجه کنید و غیر از این باشه تعهد شما زیر سؤال میره.
    شما نباید از رفتن منصرف می شدین و لجبازی کردنها و کوتاه نیامدن هیچ یک از دو همسر نتیجه خوبی نداره!
    بنظر من ایشون احساس بی توجهی از طرف شما کردن و احساس کردن که به خواسته شون اهمیت نمیدین و این مسئله عصبیشون کرده انگار ناراحتی از شما نگهداشتن و با یک بهانه سریع منفجر شدن و به ضرر خودشون عمل کردن!
    من فکر میکنم باید خونسردی خودتون رو حفظ کنید و اگر قرار به تصمیمی هست در حالت نرمال باشید چون الان در شرایط سختی هستید و ناراحتی طبیعی هست مخصوصا که از بچه تون دور موندید!



    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  26. 2 کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2351
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    133
    تشکر شده 55 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    منم بابارن موافقم

  28. کاربران زیر از parenaz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    به نظر من هم پیناز درست میگن.
    شما باید بعد از اینکه حالتون بهتر شد با یک شخص مورد اعتماد بنظرم ترجیحا از طرف فامیل همسرتون که بزرگ شما هم باشن مسئله رو در میون بگذارین تا خدای نکرده زندگی مشترکتون رو بخاطر هیچ و پوچ از دست ندین و اگر قرار به جدایی هم باشه این اتفاق با دلایل صحیح و بدون پشیمانی در آینده ها باشه.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  30. 2 کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1196
    نوشته ها
    153
    تشکـر
    16
    تشکر شده 93 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    سلام دوست عزیز نمیتونم درکت کنم چون جای شما نیستم اما احساس همدردی میتونم بکنم جدایی تنها راه نیست فکر کوچولوت و آیندش باش شما که تحصیل کرده ابد راه بهتری پیدا کنید طلاق. آخرین راه و بدترین راه فکر آینده خودتو کردی یمقدار روشن بین باش..

  32. 2 کاربران زیر از mostafa_1234 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1754
    نوشته ها
    72
    تشکـر
    25
    تشکر شده 39 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    سلام عزیزم. گاهی میشه با یه تنبیه کوچیک یا شایدم بزرگ اوضاع رو بهتر کرد. به نظرم حتی اگه نخواستی ازش شکایت کنی حتما گواهی پزشکی قانونیو بگیر. فرداهم برو هنوز که آثار زخما تازه است. نذاری برا شنبه

  34. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2267
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    31
    تشکر شده 30 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    سلام مژگان جان!
    این چیزاپیش میادتوهرخونه ایی منم یه باراینجورشدم!امایه هفته من قهرکردم اومدم خونه بابام بعدبخاطرپسر6سالم برگشتم
    هرچندکه الان یک ماه بچموگذاشتم واومدم خونه بابام
    همیشه برای خراب کردن وقت هست عجله نکن بذارارومتربشی الان عصبانی وناراحتی پس بهتره تصمیمی نگیری!
    چون ممکنه پشیمون بشی
    بچت دختره باپسر؟
    شوهرت به خونوادش وابستس؟
    رابطتتون باهم چجوریه ازلحاظ عاطفی وروانی؟
    ولی عجله نکن واسه شکایت اوضابدترمیشه!
    شایداومدگفت پشیمونه اشتباه کرده.اونوقت باهاش حرف بزن ببین واقعامشکل رفتارش چیه؟
    ولی اینم قبول دارم زندگی کردن بامردی که دست روی زنش بلندمیکنه سخته واقعا.چون منم طعمشوکشیدم!

  35. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1449
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    7
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    اول اینکه یک زن همیشه باید با سیاست رفتار کنه.شما که بچه نیستی لباساتو در میاری قهر میکنی میگی نمیام..شاید مشکل شما نداشتن سیاست زنانه ست.دوم اینکه درس و کار اولویت دوم تو زندگی هستن اول شوهر و بچه بعد کار و درس
    شوهر شما با چه حقی دست رو شما بلند میکنه و میزنه؟ سر این مساله اصلا کوتاه نیاید .
    حالا شما بشینید فکر کنید ببینید ایا شوهر شما اصلاح میشه؟اون احترامی که بینتون بود دوباره برمیگرده؟
    اگه فکر میکنید دیگه اصلاح نمیشه و دوستش ندارین به نظر من تا بچه کوچیکه الان بهترین وقته برای طلاق.
    با فکر با سیاست و منطقی تصمیم بگیرید

  36. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2293
    نوشته ها
    93
    تشکـر
    181
    تشکر شده 60 بار در 33 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی داغونم

    اي بابا!
    زن بايد مظهر گذشت و فداكاري باشه عزيزم نه اينكه سر يه مسئله كوچيك قهركنه. حالا اون گفت ابروت كجه توبگو باشه با يه كم ارايش مشكلتو حل ميكردي و ميگفتي دفعه بعد تو منو ببر پيش هر ارايشگري كه خودت دوست داري.
    تازه اينهمه ادامه تحصيل لازم نيست چه خبره زندگيت واينده بچه خودت مهمتراز ادامه تحصيل نيست؟ چرا براي دوسال تحصيل كه اين زمونه انقدر هم فرقي نداره و فقط پارتي مهم هستش زندگي و اينده بچت رو خراب كني؟!!!
    در ضمن اينكه گفتي گوشيش رو كنترل كردي و فهميدي با پسر عموش اس ميده واقعا مطمئني شماره پسرعموشه؟ و شماره كس ديگه اي رو بنام پسرعموش saveنكرده؟

  37. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4662
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    11
    تشکر شده 11 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    سلام مژگان جان. من از گذشته رابطه شما خبر ندارم ولی بنظرم اگه اولین باره ک دست روت بلند کرده ازش شکایت نکن ممکنه بدتر بشه. گاهی لازمه ک محتاطانه تر عمل کنی مخصوصا الان ک ی بچه کوچیک داری و خودتم میگی ک نمی تونی دوریشو تحمل کنی. ببین شاید واقعا رفتارای تو هم درست نبوده باششه. شاید لازم باشه حتی ازش عذرخواهی کنی. تو خانواده شوهرتو مثل خانواده خودت بدون فکرکن خانواده خودت هستن خوب طبیعیه ک دلتنگشون بشی و بخای بیشتر باهاشون باشی . شاید از اینکه تو اومدی نزدیک خانوادت حسودیش شده باشه ولی این اولشه ی مدت ک تحمل کنی درست میشه عزیزم درضمن متاسفانه بعضی مردا نمی تونن پیشرفت همسرشونو ببینن حالا ب هر دلیل. و این وسط این تو هستی ک باید تمام جوانب زندگیتو بسنجی و بعد تصمیم بگیری. عزیزم من مشاور نیستم ولی بهتر با کسی ک تجربه داره مشورت کنی و ازت خواهش میکنم عجولانه و از روی عصبانیت کاری نکن ک بعدا پشیمون بشی. من برم بخابم ک الان دیگه بابام صداش درمیاد. شبت بخیر . عاقلانه تصمیم بگیر توکلت ب خدا باشه

  38. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4740
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    20
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی داغونم

    سلام مژگان عزیز
    این چیزا تو هر خونواده ای پیش میاد. فکر نکن که فقط تو این مشکل رو داری...
    سعی کن زود عصبانی نشی خودت رو کنترل کن. از لحاظ عاطفی خیلی خودتو به شوهرت نزدیک کن. سعی کن به خواسته هاش توجه کنی. کیفیت روابط ... تون رو بالا ببرید. باهم همفکری و صحبت کنید. یه دوستی میگفت ما کنار تخت خوابمون یه دفتر داریم که هر حرفی رو که نمیتونیم رک و مستقیم به همدیگه بزنیم توش مینویسیم و خودکار رو جوری روش قرار میدیم که طرف متوجه بشه و بره بخونه و پاسخ بده... وقتی آدم میخواد فی البداهه حرف بزنه کمتر فکر میکنه و واکنش سریع نشون میده. ولی وقتی قلم بدست میگیری و مینویسی اول فکر میکنی از بهترین جملات استفاده میکنی و اثرش خیلی زیادتر خواهد بود...

    اتفاقا وقتی شوهرت حرف از رفتن به شهر خانواده ش نمیزنه، تو بهش پیشنهاد بده اینجوری فکر میکنه خیلی دوسش داری. گاهی پیشنهاد بده باهم دیگه به خونوادش زنگ بزنید و احوالپرسی کنید دعوتشون کنید...

    حالا در مورد این مسئله ای که پیش اومده به نظرم شما به شوهرت زنگ بزن و عذر خواهی کن بگو که میخوای بری پیشش... اگر با روی خوش جواب داد دیگه مسئله دعوا رو به روش نیار و بذار دعواتون بخوابه و بعدا سر فرصت راجع به مشکلتون باهم صحبت کنید.
    اگه دیدی بازم عصبانیه بگو هرکار تو بگی میکنم . بگو چکار کنم؟ بیام پیشت یا بمونم؟ بذار تصمیم با خودش باشه.

    مطمئن باش زندگیت شیرین میشه... من هم تجربه شو داشتم میگم فقط با نرمی و گذشت مسئله حل میشه...

  39. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط .: ترنم :. نمایش پست ها
    سلام مژگان عزیز
    این چیزا تو هر خونواده ای پیش میاد. فکر نکن که فقط تو این مشکل رو داری...
    سعی کن زود عصبانی نشی خودت رو کنترل کن. از لحاظ عاطفی خیلی خودتو به شوهرت نزدیک کن. سعی کن به خواسته هاش توجه کنی. کیفیت روابط ... تون رو بالا ببرید. باهم همفکری و صحبت کنید. یه دوستی میگفت ما کنار تخت خوابمون یه دفتر داریم که هر حرفی رو که نمیتونیم رک و مستقیم به همدیگه بزنیم توش مینویسیم و خودکار رو جوری روش قرار میدیم که طرف متوجه بشه و بره بخونه و پاسخ بده... وقتی آدم میخواد فی البداهه حرف بزنه کمتر فکر میکنه و واکنش سریع نشون میده. ولی وقتی قلم بدست میگیری و مینویسی اول فکر میکنی از بهترین جملات استفاده میکنی و اثرش خیلی زیادتر خواهد بود...

    اتفاقا وقتی شوهرت حرف از رفتن به شهر خانواده ش نمیزنه، تو بهش پیشنهاد بده اینجوری فکر میکنه خیلی دوسش داری. گاهی پیشنهاد بده باهم دیگه به خونوادش زنگ بزنید و احوالپرسی کنید دعوتشون کنید...

    حالا در مورد این مسئله ای که پیش اومده به نظرم شما به شوهرت زنگ بزن و عذر خواهی کن بگو که میخوای بری پیشش... اگر با روی خوش جواب داد دیگه مسئله دعوا رو به روش نیار و بذار دعواتون بخوابه و بعدا سر فرصت راجع به مشکلتون باهم صحبت کنید.
    اگه دیدی بازم عصبانیه بگو هرکار تو بگی میکنم . بگو چکار کنم؟ بیام پیشت یا بمونم؟ بذار تصمیم با خودش باشه.

    مطمئن باش زندگیت شیرین میشه... من هم تجربه شو داشتم میگم فقط با نرمی و گذشت مسئله حل میشه...
    سلام ترنم جان .
    به نظرم اينكه شوهرش كتكش زده و حالا هم خودش بخواد به شوهرش زنگ بزنه و عذر خواهي خيلي نا عادلانه است . با اين كار شايد شوهرش باز هم اين رفتارشو تكرار كنه .
    ميتونه منتظر شوهرش بمونه و وقتي برگشت با همديگه منطقي صحبت كنن و با همديگه به يه نتيجه اي برسن .
    و اينكه ادامه تحصيل به شرطي خوب و مفيد هست كه شوهرت هم باهات همراهي بكنه . اينكه بخواي يك تنه هم درس بخوني هم به زندگي و بچه ات برسي زندگي خيلي واست سخت و مشقت بار ميشه . پس اگه ميبيني فعلا موقعيت ادامه تحصيل نداري مجبوري فعلا بي خيالش بشي تا بچه ات يه كم بزرگتر بشه و كمتر نياز به مراقبت داشته باشه عزيزم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فکرم داغونه..
    توسط aida89 در انجمن تیپ های شخصیتی بیمارگونه
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 10-09-2015, 11:03 PM
  2. رابطه دوستی پنهانی
    توسط hossein_m در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 05-24-2015, 05:50 PM
  3. وابستگی شدید و فکر مشغول
    توسط 0122mostafa در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 12-04-2013, 01:45 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد