سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه. یه مشکل برای رابطه من و دوست دخترم پیش اومده. دو سال با هم بودیم ولی من به دلایل بعضی مشکلات مثل کنکور ارشد و بعدشم دانشگاه و چیزای دیگه فقط داشتم مشکلات خودمو حل میکردم و یجواریی زیاد نمیدیدمش. ولی خیلی دوسش داشتم. اونم منو خیلی دیوونه وار دوست داشت. الان بعد از دوسال خیلی ناگهانی از همه چی خسته شده و شاکیه. نگران آینده س. چون من قصد رفتن از ایران رو دارم ولی اون مخالفه این موضوعه. هرچقدر که باهاش حرف میزنم که همه چی رو درست میکنم ولی فقط برگرد که باهم همه چی رو حل کنیم ولی میگه دیگه شرایطم بحرانیه. میگه خیلی دیر شده برای درست کردن این چیزا. ولی من اینطور فکر نمیکنم. البته توی این زمانی که این اتفاق افتاد دوران پریودشو طی میکنه و کاملا حسش به من رفته. میگه دیگه تصمیممو گرفتم. برام خیلی مهمه، حاضرم بخاطرش بمونم ایران ولی بهش نگفتم چون میترسم بازم منو پس بزنه چون خیلی مصممه. الان فقط میگه میخوام تنها باشم منم چند روزی هست که بهش گفتم تنها باش و فکر کن. هیچ راهی براش پیدا نمیکنم. امیدوارم منو راهنمایی کنید. ممنون