نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: من دقیقا نمیدونم چمه ولی دیگه خسته شدم کمکم کنید

1394
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2715
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy من دقیقا نمیدونم چمه ولی دیگه خسته شدم کمکم کنید

    سلام من انواع مشکلات روحی رو دارم از 16 سالگی تا الان که 21 سالمه
    اولیش وسواسیمه که از بین نمیره فقط شکلش عوض میشه روانپزشکم رفتم بهمم قرص داده ولی قرصا فقط بیخیالم میکنن و بعد از اینکه قطشون میکنم همون آشه و همون کاسه نمیخوام قرص بخورم چون میترسم بعدا واسم مشکل پیش بیاد و اثرشون تو بدنم بمونه ولی خیلی داغونم از پس عادی ترین کارا بر نمیام یه حموم ساده واسم عذاب علیمه یه عالمه فکر مزخرف توی ذهنم دارم که نمیتونم کنترلشون کنم ....الان خیلی بهتر شدم نسبتا ولی هنوزم مشکلاتی دارم در این مورد زیاد توضیح نمیدم چون خودش داستانش مفصله از علتش بگیر تا مشکلات عجیب غریبی که دارم خداروشکر دارم رو ذهنم کار میکنم و کمی خیلی کم بهتر شدم
    از همون موقه ها یعنی از نوجوونی عاشق عاشق شدن بودم یعنی من همین الانم عاشقم فقط نمیدونم عاشقه کی برای همین هرکسی رو که میبینم بعد از دو سه بار برخورد فکر میکنم که شاید این آدم همونی باشه که تو سرنوشتم نوشته شده این خیلی عذاب آوره چون هر بار یه نفر ذهنمو مشغول میکنه حالم از این وضعیت به هم میخوره نمیخوام وابسته باشم نمیخوام انقد به عشق فکر کنم ولی دست خودم نیست 16 سالم که بود از ته دلم از یه نفر خوشم اومد تمام مدت فقط به اون فکر میکردم با اینکه عشقم یه طرفه بود و اون بیچاره روحشم خبر نداشت خیلی دعا کردم که برگرده و یه جوری مهرم به دلش بشینه که نشد هیچکس نمیفهمه چه حس قشنگی بهش داشتم بعد از خدا میپرستیدمش نگاهم به دنیا عوض شده بود به خدا خیلی نزدیک شده بودم انواع دعاها و نمازارو امتحان کردم یه حالت عرفانی پیدا کرده بودم صبور شده بودم انقدر حالم خوب بود که وسواسیمم خوب شده بود
    شبا گریه میکردم و حاضر بودم که فقط یه روز زنده باشم ولی با اون زندگی کنم ولی نشد برنگشت وقتی نا امید شدم به این حالو روز افتادم دلم پرازعشق بود ولی هیچکی نبود که احساسمو خرجش کنم تو این یه سال آخرچند دیگه بودن که ذهنمو درگیر کردن هر کدوم به دلیلی ولی به خاطر خاطره بدی که از اولین عشقم داشتم زود دلسرد میشدم و فراموش میکردم و یکی دیگه رو جایگزین میکردم
    آخرین کسی که درگیرش شدم شریطش با بقیه فرق داشت چون من باهاش دوست بودم و دیگه رابطه یه طرفه نبود البته در حد اس ام اس اولین و تنها دوستیم بود که بهم خورد چون من اهل دوستی نبودم ونمیتونستم خواسته هاشو براورده کنم در واقع مشکل اینجابود که من از آخر عاشقش شده بودم یعنی اول عاشق شدم بعد میخواستم ببینم ارزششو داره یانه تا اونجایی که میدونستم آدم خوبی بود و جنبه های مثبت زیادی داشت تنها جنبه منفیش همین بود که با من دوست شد ومن متاسفم که اینطوری باهاش آشنا شدم
    مشکل بعدی حال روحیمه دقیقا دو رو دارم یا خیلی خوشحالم و آسون میگیرم انگیزه دارمو برنامه ریزی میکنم زندگی به نظرم قشنگ میشه و لذت میبرم یه دفه بلند میشمو مثلا اتاقم که شده بازار شامو مرتب میکنم هرچند این بیخیالی گاهی اعتماد به نفس کاذب بهم میده و به جای درس خوندن تفریح میکنم که صد البته بعدش عذاب وجدان میگیرم
    گاهی هم که اکثر وقتاست پر از نگرانیم پر از استرس همه ی کارام نصفه نیمه میمونه چون انگیزمو از دست میدم دلسرد میشم از کاه کوه میسازم میشینم گریه میکنم و اونموقه هاست که از ته دلم میخواد بمیرم خیلی میخوابم زود عصبی میشم تمرکز ندارم یعنی سرکلاس فقط یه ساعت اول حواسم به استاده بعدش تو هپروت خودمم پر خوری عصبیم دارم که اگه ادامه بدم مطمئنن تیپ خوبیم که دارم از دست میدم
    الان نفر اول برگشته دقیقا بعد از اینکه با هزارتا بدبختی فراموشش کردم و نفر آخر که منو درگیر خودش کرد و رابطم باهاش دوطرفه بود سر دوراهی موندم نمیدونم چیکار کنم همین که نمیدونم باید از این دو نفر عاشق کی باشم وضعیت افسردگیمو بدتر میکنه خودم میدونم همزمان نمیشه عاشق دو نفر بود ولی مهم حس محکمیه که در حال حاضر به این دو نفر دارم از طرفی نفر اول عشق نوجوونیم بوده نمیدونم تا چه حد میشه به احساس یه دختر 16 ساله اعتماد کرد و از طرف ممکنه احساسم به نفر آخر نشات گرفته از عادت باشه نمیدونم حسم بهشون چیه اگه فراموششون کنم باز دنبال یه نفر جدید میگردم این دست خودم نیست
    در حال حاضر به حدی روحم پنچره که رابطه م با خدا شکر آب شده قبلا حتی یه نماز صبمم قضا نمیشد ولی حالا انقد بیحالم که نمازام یا قضا میشن یا خیلی دیر میخونم
    این وضعیت اسفناکه فقط یه راه نجات...

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2715
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دقیقا نمیدونم چمه ولی دیگه خسته شدم کمکم کنید

    به نظر شما من دچار شخصیت دوقطبي شدم؟
    چطوری عزت نفسو بالا ببرم و فورا دلباخته نشم؟؟
    تورو خدا کمکم کنید من خیلی بی انگیزم حس میکنم به پوچی رسیدم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. برای شستن صورت از آب گرم استفاده کنیم یا آب سرد؟
    توسط R e z a در انجمن زیبایی پوست و مو
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-23-2013, 10:53 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد