با سلام
بچه ها من واقعاً کمک می خوام
خیلی خسته شدم نمی دونم چه کار کنم قصه من خیلی طولانی شاید شما بتونید کمکم کنید
من متاهل هستم و یه دختر 7 ساله دارم،زندگی خوبی داشتم مشکلی نداشتم ولی متاسفانه به علت زیادی خواهی همسرم شروع به کار ساختمون سازی کرد و بعدشم مشکل ملی پیدا کردیم همه چیزمون رو فروختیم و کلا نابود شدیم بعد سر کار رفتم اونجا با یکی از همکارانم (خانم)ارتباطم صمیمی شد و رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم.بعدش مشکلات شروع شد با همسرم روابطش صمیمی شد کلی ماجرا بعد از گذشت چند ماهی ماهیت اصلی خودش رو رو کرد و همسرم متوجه اشتباهش شد و بعد از کلی غذرخواهی و... برگشت به سمت ما.من تا پای طلاق هم رفتم ولی به خاطر دخترم نتونستم حالا بعد از اون همه اتفاق من کلا اعتمادم رو نسبت به همسرم از دست دادم و بی اعتمادم بهش دیگه هیچ حسی بهش ندارم کلی محبت میکنه و می خواد دل منو به دست بیاره ولی من مدام یاد کاراش میوفتم و نمی تونم ببخشمش حالا موندم که چه کنم زندگیم داره مختل میشه لطفاً کمکم کنید.