نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: اختلـالـات شبـه جسمــی

2479
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    خود زشـت پـنــداری

    دكتر خدایی در مورد بیماری خودزشت‌انگاری می‌گوید: بعضی از این بیماران مرتب خود را در آینه نگاه می‌كنند و برخی دیگر از آینه فراری‌اند. این افراد به اجزای صورت مانند ابرو، لب، بینی و دیگر اندام‌ها و ظاهرشان بیش از حد توجه دارند و به علت این‌كه آنها را زشت می‌پندارند، مدام به پزشكان مختلف، از متخصص گوش و حلق و بینی برای جراحی زیبایی بینی گرفته تا جراح پلاستیك و متخصصان پوست برای تغییر ظاهر و اندام مراجعه می‌كنند.
    این روانپزشك ادامه می‌دهد: متاسفانه افراد خودزشت‌انگار هرگز از نتیجه جراحی‌هایی هم كه برایشان انجام می‌شود، راضی نمی‌شوند، چون ظاهرشان مشكلی ندارد، بلكه نگاه به خودشان مشكل دارد.



    جلوی آینه می‌رود، خودش را نگاه می‌كند و غم دنیا در دلش جا می‌گیرد: «چرا زشتم؟ چرا بینی‌ام این شكلیه؟ كاش چشم‌هام درشت‌تر، گونه‌هام پرتر و مژه‌هام بلندتر بود، كاش... .»این اما و اگرها برای كسانی كه از نظر دیگران نقصی ندارند، ولی خودشان فكر می‌كنند زشتند، تمامی ندارد. آنها بتدریج اعتماد به‌نفس خود را از دست می‌دهند و دچار استرس می‌شوند.دكتر محمدرضا خدایی‌ روانپزشك و استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی می‌گوید:‌ این افراد دچار خودزشت‌انگاری یا اختلال بدریختی بدن هستند. آنها واقعا از نظر ظاهری مشكلی ندارند و درواقع ذهنیت‌شان مشكل دارد، بنابراین حتی اگر بهترین جراحی زیبایی هم برایشان انجام شود، هرگز از نتیجه راضی نخواهند بود. البته این بیماران درمان می‌شوند، به شرط آن‌كه تحت رفتاردرمانی قرار بگیرند.

    در مورد خود چطور فكر می‌كنید

    دكتر خدایی در مورد بیماری خودزشت‌انگاری می‌گوید: بعضی از این بیماران مرتب خود را در آینه نگاه می‌كنند و برخی دیگر از آینه فراری‌اند. این افراد به اجزای صورت مانند ابرو، لب، بینی و دیگر اندام‌ها و ظاهرشان بیش از حد توجه دارند و به علت این‌كه آنها را زشت می‌پندارند، مدام به پزشكان مختلف، از متخصص گوش و حلق و بینی برای جراحی زیبایی بینی گرفته تا جراح پلاستیك و متخصصان پوست برای تغییر ظاهر و اندام مراجعه می‌كنند.این روانپزشك ادامه می‌دهد: متاسفانه افراد خودزشت‌انگار هرگز از نتیجه جراحی‌هایی هم كه برایشان انجام می‌شود، راضی نمی‌شوند، چون ظاهرشان مشكلی ندارد، بلكه نگاه به خودشان مشكل دارد.

    نگاه به خود با عینك بدبینی


    بنابر تعریف روان‌شناسان، بیماری خودزشت‌انگاری قسمتی از بیماری دیگری به نام خودبیماری‌انگاری است كه در آن فرد سالم است، ولی خود را بیمار می‌داند. پس نگاه خودزشت‌انگارها به خود به علل مختلف منفی است.دكتر خدایی در این باره می‌گوید: اعتماد ‌به‌نفس پایین، احساس حقارت و خود‌كم‌بینی از نشانه‌های اصلی بیماری خودزشت‌انگاری است و گاهی مسائل ژنتیكی در بروز این بیماری تاثیرگذار است. این اختلال در افرادی كه یكی از اعضای خانواده دچار وسواس، گوشه‌گیری، انزوا و خودبزرگ‌بینی است، بیشتر دیده می‌شود.خانم‌ها و مجردها بیشتر گرفتار می‌شوندبه گفته دكتر خدایی، این اختلال در خانم‌ها بیشتر دیده می‌شود، زیرا به ظاهرشان بیشتر توجه می‌كنند. سن شروع آن هم نوجوانی است، چون نوجوان‌ها بیشتر دنبال هویت و به دست آوردن تائید دیگران هستند، ولی افرادی را هم دیده‌ایم كه در 25 تا 30 سالگی دچار این مشكل شده‌اند.

    انزوا و خانه‌نشینی


    وقتی اختلال خودزشت‌انگاری شكل می‌گیرد، بیشتر وقت بیمار صرف رسیدگی و توجه به ظاهر می‌شود. او ممكن است خود را از جامعه‌ دور كند و خانه‌نشین شود، چون فكر می‌كند زشت است، در حالی كه بقیه مردم چنین نظری در مورد او ندارند.دكتر خدایی به این بیماران هشدار می‌دهد: خود‌زشت‌انگاری با شدت كمتر هم وجود دارد كه مبتلایان به آن معمولا دختران نوجوان هستند. تمام فكر این افراد درگیر ظاهر نیست، ولی بخشی از ذهنشان مدام به این موضوع مشغول است. آنها بیشترین داوطلب انجام عمل‌‌های زیبایی هستند، اما چون فكرشان وسواس‌گونه است، با جراحی هم انتظارشان برآورده نمی‌شود و رضایت پیدا نمی‌كنند و گاهی به جراحی‌های بعدی متوسل می‌شوند و در نهایت این افراط به ضررشان تمام خواهد شد، زیرا معمولا نه تنها زیباتر نمی‌شوند، بلكه زیبایی طبیعی‌شان را هم از دست می‌دهند.

    خودزشت‌انگاری درمان می‌شود


    دكتر خدایی با اشاره به این‌كه برای درمان اختلال خودزشت‌انگاری باید روان‌درمانی و شناخت‌درمانی انجام شود، می‌گوید: در شناخت درمانی، روی دیدگاه و نگاه فرد به خود تاكید و به بیمار تفهیم می‌شود كه از پیشداوری بپرهیزد، ذهن‌خوانی نكند و احساس نكند همه در مورد او نظر می‌دهند و اگر كسی نگاهش كرد، معنی‌اش این نیست كه قیافه‌اش زشت است. پس درمان این بیماران به تغییر نگاهشان به خود و محیط پیرامونشان وابسته است تا بتوانند از ظاهرشان لذت ببرند، از جراحی‌های متعدد خودداری كنند و منطقی‌تر تصمیم بگیرند. گاهی مداخلات دارویی نیز نیاز است.

    زیباتر شدن به چه قیمت


    به گفته دكتر خدایی، زشت‌انگارها خود را بیمار نمی‌دانند و فكر نمی‌كنند ذهنشان بیمار است، چون تصور و اعتقاد قلبی‌شان این است كه ظاهرشان مشكل دارد، بنابراین به جای روانپزشك به جراح زیبایی مراجعه می‌كنند.این روانپزشك با بیان این‌كه برخی افراد مثلا به دلیل آسیب دیدن در تصادف یا مشكل مادرزادی در ظاهر واقعا به جراحی زیبایی نیاز دارند، تاكید می‌كند: حدود 10 تا 20 درصد افرادی كه به متخصصان زیبایی مراجعه می‌كنند، واقعا از نظر ظاهری مشكلی ندارند. در جوامع پیشرفته، گروهی از پزشكان در مورد انجام جراحی‌های زیبایی تصمیم می‌گیرند. متخصصانی متشكل از روانپزشك ، روان‌شناس، متخصص زیبایی، تغذیه و پوست با هم نظر می‌دهند كه آیا برای فردی كه مراجعه كرده این جراحی لازم است یا نه. از همه مهم‌تر بیمار باید تائید روانپزشك را داشته باشد. خوشبختانه در ایران هم قرار است اقدام‌هایی در این زمینه انجام شود.
    ویرایش توسط R e z a : 07-31-2013 در ساعت 12:32 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    جسمــانی ســازی

    اختلال جسمانی پنداری یکی از انواع بیماری های روان شناختی به نام اختلالات شبه جسمی است که شامل اختلال جسمانی پنداری، اختلال تبدیلی، خودبیمارانگاری، بدریختی بدن و اختلال درد است.

    «۲۹ سال دارم، اما چرا اینقدر باید درد داشته باشم. از این همه دکتر رفتن و عکس و سونوگرافی گرفتن خسته شده ام. شوهرم هم که قبلا خیلی همراهی می کرد، بتازگی اعتراض می کند.همین دو ماه پیش بود که احساس کردم دائم تهوع دارم، چند تا دکتر عوض کردم. آخر دکتر گفت، نمی توانم دلیل مشخصی پیدا کنم. حالا دوباره درد زانوهایم شروع شده است. البته همیشه درد می کرد. بعضی وقت ها اصلا نمی توانم راه بروم. آخرین دکتر گفت، به نظرم باید به روان شناس مراجعه کنید. اصلا دردهای من تمامی ندارد. دیگر خسته شده ام. از زندگی ام لذت نمی برم. رابطه ام با همسرم هم روز به روز خراب تر می شود.این نمونه ای از شکایت فردی است که به یک بیماری روان شناختی با نام «اختلال جسمانی پنداری» مبتلاست.اختلال جسمانی پنداری یکی از انواع بیماری های روان شناختی به نام اختلالات شبه جسمی است که شامل اختلال جسمانی پنداری، اختلال تبدیلی، خودبیمارانگاری، بدریختی بدن و اختلال درد است.

    این علائم واقعی است


    همه این اختلالات دارای یک وجه مشترک است به این ترتیب که گرچه این بیماری ها روان شناختی هستند،اما علائم اصلی فرد، جسمی است و بیمار به طور واقعی از آنها رنج می برد؛ یعنی علائم، تصوری یا ساختگی نیست، اما در عین حال معاینات پزشکی یا آزمایشگاهی نمی تواند علائم فرد را تشخیص دهد و برای آنها دلیل پزشکی پیدا کند. در همه این اختلالات به طور همزمان یا در گذشته بعضی از اختلالات روان شناختی بخصوص افسردگی و اضطراب نیز دیده می شود.اما در عین حال بین آنها تفاوت هایی هم وجود دارد. در ادامه به اختصار تعریف هر یک از آنها را می آوریم، اما به طور ویژه به توضیح طبقه ای از آنها که اختلال جسمانی پنداری است می پردازیم.اختلال جسمانی پنداری: شکایات بدنی متعدد در اعضای مختلف بدن.اختلال تبدیلی: این اختلال برخلاف قبلی شامل یک یا دو شکایت عصبی است و نه شکایات متعدد. از شایع ترین علائم آن فلج و نابینایی است.اختلال خودبیمارانگاری: مشخصه اصلی این اختلال این است که بیمار چندان روی علائم تاکید ندارد، بلکه یک باور قوی دارد که به بیماری خاصی مبتلاست.اختلال بدریختی بدن: این بیماران تصور می کنند دارای نقصی جدی در بخشی از بدن بویژه ظاهر یا چهره خود هستند و به همین دلیل یا از شرکت در جمع اجتناب می کنند یا دست به جراحی های زیبایی متعدد می زنند.معمولا عمل جراحی نیز مشکل آنها را حل نمی کند. در واقع اگر یک مشکل جسمی مختصر نیز وجود داشته باشد، آن را خیلی بزرگ می کنند.بسیاری از این بیماران به دلیل همین اشتغال های ذهنی یا از نگاه به آینه اجتناب می کنند یا برعکس، بیش از حد خود را در آینه ارزیابی می کنند.بیشتر این دغدغه های ذهنی با شکل بینی و پوست است. اما این نگرانی ها شامل چشم ها، گوش، چانه و... هم می شود. تعیین تعداد این بیماران آسان نیست. چون در بیشتر مواقع آنها درباره دلیل روان شناختی مشکل خود آگاه نیستند و به جای مراجعه به روانپزشک و روان شناس به متخصصان جراح زیبایی مراجعه می کنند.اختلال درد: این افراد به صورت معمول دردهای زیادی در قسمتی از بدن دارند که یا علت جسمی خاصی برای آن نمی توان پیدا کرد یا اگر مشکل جسمی هم باشد، میزان دردی که فرد از آن شکایت می کند خیلی بیشتر از حد انتظار است و تناسبی با مشکل ندارد. برعکس اختلالات قبلی که در زنان بیشتر دیده می شود به نظر می رسد در این زمینه بین مردان و زنان از نظر میزان ابتلا، تفاوتی وجود ندارد.اکنون با تفصیل بیشتر به توضیح یکی از انواع اختلالات شبه جسمی یعنی اختلال جسمانی پنداری می پردازیم. اما قبل از آن لازم است بگوییم شرط اصلی تشخیص این اختلالات به عنوان اختلال روان شناختی این است که فرد به مدت زمان نسبتا مشخص و بشدت تعیین شده ای علائم را نشان دهد.
    اختلال جسمانی پنداری


    گرچه این نوع اختلال خیلی شایع نیست و شیوع آن را بین ۲ / ۰ تا ۵ / ۰ درصد جمعیت کلی برآورد کرده اند، بیشتر افراد به نوعی با آن آشنا هستند.مشخصه اصلی این اختلال شکایت های جسمی متعدد درباره قسمت های مختلف بدن است. بعضی از این دردهای شایع عبارتند از: درد شکمی، تهوع، احساس نفخ، مزه بد در دهان، احساس تنگی نفس، درد قفسه سینه، احساس کرختی یا گزگز ناخوشایند، درد در اندام ها یا مفاصل و به طور کلی دردهایی که معاینه های پزشکی دلیل مشخصی برای آنها پیدا نمی کند.
    در گذشته های دور به این اختلال هیستری گفته می شد و اکنون نیز در بین افراد جامعه گاهی این اصطلاح استفاده می شود.شیوع این اختلال در زنان ۵ تا ۲۰ برابر بیشتر از مردان است، اما به این معنا نیست که در مردان دیده نمی شود. بعضی از تحقیقات نشان دهنده آن است که این اختلال در طبقات اقتصادی پایین تر و افراد کم سواد بیشتر است.یکی از نکات مهم در تشخیص این بیماری، دیده شدن علائم اختلال قبل از سی سالگی است.نکته قابل توجه درباره این اختلال، آن است علائمی که بیمار به ذکر آنها می پردازد، ساختگی نیست بلکه فرد به صورتی واقعی از علائم جسمی رنج می برد، هر چند دلیل پزشکی برای آن وجود ندارد. این بیماران شکایات خود را به گونه ای مهیج و اغراق آمیز و به زبانی پرآب وتاب بیان و مراحل زمانی را با هم اشتباه می کنند. همچنین گفته می شود ویژگی های شخصیتی وابسته و نیاز به تعریف و تمجید زیاد در این افراد بسیار دیده می شود.
    علل ابتلا به اختلال جسمانی پنداری


    درباره دلیل بروز چنین علائمی نظریه های مختلفی وجود دارد و عوامل زیست شناختی و ژنتیک در بروز آن موثر تشخیص داده شده اند. به عنوان مثال، وجود مشکل در بعضی قسمت های مغز می تواند سبب بروز علائم اختلال شبه جسمی از جمله جسمانی پنداری شود یا از سوی دیگر گفته می شود این اختلال در ۱۰ تا ۲۰ درصد بستگان درجه یک این بیماران نیز دیده می شود.
    بعضی نیز معتقدند این نشانه های جسمانی نماد احساسات ناخوشایند فرد مثل عصبانیت، غم یا ناامیدی اوست که نمی تواند آن را به طور مستقیم بیان کند، بنابراین به شکل جسمانی مطرح می شوند.بر این اساس، خانواده هایی که در آنها امکان ابراز مناسب احساسات وجود ندارد، ممکن است ناخودآگاه سبب شوند فرد از راه های دیگری به بیان آنها بپردازد. برای بسیاری از این افراد نشان دادن علائم جسمی راهی است برای جلب توجه اطرافیان که به آن نیاز دارند یا راهی برای گرفتن حقوق خود.عوامل فرهنگی در این زمینه می تواند موثر باشد. برای نمونه هنوز در بسیاری از جوامع، افراد نگران هستند اگر مشکلات روان شناختی مثل افسردگی، اضطراب و اعتماد به نفس پایین را مطرح کنند، مورد قضاوت قرار گیرند، اما دردهای جسمی را خیلی راحت تر می توانند بیان کنند.
    چه باید کرد؟


    تشخیص درست، مقدمه درمان مناسب است، بنابراین گرچه با این توضیحات افراد تا حدی می توانند احتمال آن را در خود تشخیص دهند، تشخیص نهایی با متخصص روان شناس یا روانپزشک است.با وجود تشخیص اختلال، احتمال بروز بیماری جسمی در این بیماران مثل همه افراد دیگر وجود دارد، بنابراین اگر علامت جدیدی مطرح می شود به این معنا نیست که فرد آن را دنبال نکند، بلکه هم پزشک و هم خود فرد باید آگاه باشند، خیلی به آن دامن زده نشود.در بسیاری مواقع اطرافیان این افراد که بدرستی متوجه می شوند، مشکل جسمی واقعی وجود ندارد، مدام بیمار را مورد سرزنش قرار می دهند و او را متهم به تمارض می کنند. همان طور که در توصیف بیماری هم گفته شد، گرچه علت اصلی این علائم روان شناختی است و نه جسمی، فرد عمدی در ایجاد آن ندارد. برخوردهای سرزنشگرانه، انگیزه فرد را برای بهبود و آگاهی از علت واقعی مشکل از بین می برد.اگر اطرافیان چنین احساسی درباره علائم متعدد جسمی فرد دارند، بهتر است با همدلی و با موافقت خود او، نظر یک متخصص را هم جویا شوند و اگر واقعا یکی از انواع اختلالات شبه جسمی وجود دارد، او را تشویق کنند به جای پیگیری های پزشکی، بیشتر به دنبال درمان روان شناختی باشد.در بحث سبب شناسی گفتیم بسیاری از این افراد قادر به بیان نیازها و احساسات خود به دیگران، به شیوه موثر نیستند، اما ناخودآگاه و از راه علائم جسمی به مقداری از خواسته های خود می رسند. گرچه به گزارش بسیاری از آنها، این راه رسیدن به خواسته ها برای خودشان نیز چندان رضایت بخش نیست. در ضمن مجبورند گاه سرزنش دیگران را نیز تحمل کنند. حتی در مواردی دیگران آنها را باور نمی کنند و این امر اعتماد به نفس آنها را تحت تاثیر قرار می دهد.در این شرایط لازم است ضمن آگاهی خود فرد و تلاش او برای غنی کردن مهارت ها و بیان مستقیم نیازها، اطرافیان با توجه به موقعیت فرد و نیازهایش اقداماتی انجام دهند. یکی از ساده ترین این اقدامات بی توجه به علائم جسمانی او و در عوض توجه به نیازهای واقعی اوست. به این ترتیب می توان امید داشت این چرخه معیوب شکسته شود.مهم ترین عامل در درمان این مشکل، آگاهی فرد از این است که علت مشکلات جسمی او روان شناختی است و نه جسمی. بنابراین بهتر است به طور منظم با یک متخصص در این زمینه در ارتباط باشد.براساس نظریه های روان شناختی، دردهای جسمانی این افراد در واقع راهی برای ابراز هیجانات آنهاست. بنابراین، در جریان روان درمانی افراد می آموزند با علائم خود کنار بیایند، هیجانات پنهانی خود را ابراز و راه های دیگری برای بیان احساسات خود پیدا کنند.
    ویرایش توسط *P s y C h e* : 09-18-2013 در ساعت 12:50 PM

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    خـود زشـت پنـداری زنـانه

    من از شکل بینی خودم هم متنفرم، زیرا بسیار بزرگ و گوشتی است و بخش زیادی از صورتم را گرفته. متاسفانه نیمه راست صورت من هم تفاوت زیادی با نیمه سمت چپ دارد؛ به همین دلیل هنگامی که در کنار دوستانم راه می‌روم، مدام در طرفی قرار می‌گیرم که آنها قسمت راست صورتم را ببینند.


    آمارها نشان می‌دهد 50درصد از زنان از ظاهر خود راضی نیستند و بعضی از آنها عیب‌های بسیار کوچک صورت و بدن خود را بسیار بزرگ می‌بینند.به طور کلی می‌توان گفت شدت این بیماری در هر شخص نسبت به دیگری متفاوت است.


    هر زمان مقابل آینه می‌ایستم یا یکی از عکس‌های خود را نگاه می‌کنم، نفسم بند می‌آید و از دیدن خودم متنفر می‌شوم. من شخصی را می‌بینم که با تصوراتم فرق دارد و کاملا برایم بیگانه است. بیشتر اوقات فکر می‌کنم زیر چشمانم گود افتاده یا برعکس دو کیسه سیاه و کبود در زیر آن قرار گرفته‌ است.


    من از شکل بینی خودم هم متنفرم، زیرا بسیار بزرگ و گوشتی است و بخش زیادی از صورتم را گرفته. متاسفانه نیمه راست صورت من هم تفاوت زیادی با نیمه سمت چپ دارد؛ به همین دلیل هنگامی که در کنار دوستانم راه می‌روم، مدام در طرفی قرار می‌گیرم که آنها قسمت راست صورتم را ببینند.


    لب‌های من هم بسیار باریکند و نیمه بالایی آن تفاوت زیادی با نیمه پایینی دارد. گردن من بسیار بلند است و هر زمان به آینه نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم در حال تماشای یک اردک هستم. از همه بدتر تمام صورت من را جوش پوشانده و لکه‌های زشت اطراف آن را فرا گرفته‌ است.


    این تصورات از 4 سالگی با من است و از همان دوران من از اینکه در بین مهمانان یا دوستانم قرار بگیرم اجتناب می‌کردم. از همان زمان دچار وسواس شدم؛ به طوری که هر روز 30 بار صورت خود را می‌شستم و چند بار لباس‌هایم را عوض می‌کردم.

    با وجود آنکه چند کیلو کمبود وزن داشتم اما شروع به رژیم گرفتن کردم، زیرا تصور می‌کردم پاهایم بسیار چاقند و شکم بزرگی دارم. برای چند سال سعی کردم تا حد ممکن در خانه بمانم و در مقابل چشم مردم قرار نگیرم.

    آنچه خواندید، توصیفات ریچل بوگان 27 ساله از کشور انگلستان است. این زن یکی از صدها هزار نفر در سراسر جهان است که از سندرم خودزشت‌پنداری یاBody dysmorphic disorder رنج می‌برد.
    آمارها نشان می‌دهد 50درصد از زنان از ظاهر خود راضی نیستند و بعضی از آنها عیب‌های بسیار کوچک صورت و بدن خود را بسیار بزرگ می‌بینند. در بعضی از آنها این حالت به قدری شديد است که علائمی مشابه سندرم BDD پیدا می‌کند.

    این بیماری تا چه حد می‌تواند جدی شود؟

    در بعضی بیماران مانند «حنی کمایل»، بیماری به قدری شدت پیدا کرده که او 8 بار دست به خودکشی زده است. هر زمان این دختر به آینه نگاه می‌کرد یک فرد چاق و بد هیکل با صورت زشت را می‌دید که زنده ماندنش هیچ ارزشی برای دیگران ندارد.
    یکی از عادات حنی این بود که مدام سرتاپای دیگران را برانداز کرده و با خود مقایسه می‌کرد. بیماری حنی در 9 سالگی و زمانی که او علائم بلوغ را تجربه کرد، آغاز شد و به تدریج شدت گرفت. این وضعیت تا جایی پیش رفت که او در 12 سالگی علاقه‌اش به غذا خوردن را از دست داد و شروع به استفاده از قرص‌های ضد افسردگی کرد.
    در 15 سالگی او برای اولین‌بار تصمیم به خودکشی گرفت و سعی کرد با مصرف همزمان چند قرص ضدافسردگی به زندگی خود پایان دهد. او طی چند سال بعد، 7 بار دیگر هم این کار را تکرار کرد تا
    اینکه سرانجام پزشکان متوجه ابتلای او به ناهنجاری خودزشت‌پنداری شدند و درمان‌های روانشناسی را آغاز کردند. به طور کلی می‌توان گفت شدت این بیماری در هر شخص نسبت به دیگری متفاوت است.
    بسیاری از این افراد به دلیل رفتارها و احساسات خود رابطه خوبی با دوستان و اعضای خانواده‌شان ندارند و معمولا تنهایی را تجربه می‌کنند.
    تفکرات مرتبط با خودکشی در این افراد معمولا مشاهده می‌شود و تقریبا 19درصد از آنها به این موضوع فکر می‌کنند. آمارها نشان می‌دهد 7درصد از این افراد حتی اقدام به خودکشی هم کرده‌اند و متاسفانه در بعضی موارد هم در انجام این کار به موفقیت رسیده‌اند.
    سندرم خودزشت‌پنداری چیست؟
    سندرم خودزشت‌پنداری یا BDD یک بیماری روانی است که طی آن فرد به شدت در مورد اشکالات جزئی موجود در صورت یا ظاهر خود حساس می‌شود. این بیماری در بسیاری از موارد ناشناخته باقی می‌ماند و فقط در صورتی که شخص علائم بسیار شدیدی مانند افسردگی از خود نشان دهد می‌توان به وجود آن پی برد.

    افراد مبتلا به این بیماری خود را زشت می‌بینند و در بسیاری موارد دست به انجام عمل‌هاي جراحی زیبایی و استفاده بیش از حد از لوازم آرایشي می‌زنند تا بتوانند ظاهر خود را بهبود ببخشند. البته برای مبتلا بودن به این بیماری لازم نیست که حتما با این شدت علائم گفته شده را داشته باشید، زیرا این بیماری در افراد مختلف به شکل‌های گوناگونی خود را نشان می‌دهد.

    سندرم خودزشت‌پنداری تا حدی مشابه بی‌اشتهایی عصبی است که فرد با تصور چاق بودن، از غذا خوردن اجتناب می‌کند؛ با این تفاوت که در بی‌اشتهایی عصبی، نگرانی فرد در مورد شکل ظاهری کل بدن است اما در سندرم خودزشت‌پنداری، بیمار روی یک یا چند نقطه خاص از صورت یا بدن خود تمرکز می‌کند.

    فرد مبتلا به این بیماری مرتب صورت خود را در آینه چک می‌کند یا برعکس از دیدن آینه فراری است. این بیماری هم در مردان و هم در زنان دیده می‌شود و معمولا از سنین نوجوانی علائم خود را نشان می‌دهد.


    حتی افراد زیبا هم به این بیماری مبتلا می‌شوند

    با داشتن اندامی لاغر و پوستی زیبا، تقریبا هر دختری آرزو داشت شبیه دانیل نالتی باشد، اما او در آینه خود را زنی ترسناک و زشت می‌دید که چروک‌ها سراسر چهره‌اش را فرا گرفته‌اند.

    او در این‌باره می‌گوید: من در کودکی بسیار شاد بودم، اما زمانی که به سن بلوغ رسیدم همه چیز تغییر کرد. در 11 سالگی من فکر می‌کردم که دهان پهنی دارم و صورتم آنقدر زشت است که هیچ کس نمی‌تواند به آن نگاه کند.

    در 15 سالگی شدت این بیماری به قدری افزایش پیدا کرد که موهایم شروع به ریختن کرد به طوری که من حتی می‌ترسیدم آنها را شانه کنم. در آن زمان بود که استفاده افراطی از لوازم آرایشی آغاز شد.
    دانیل هر روز ساعت‌ها از وقت خود را مقابل آینه می‌گذراند و بعد از بیدار شدن از خواب اولین کاری که انجام مي‌داد استفاده از لوازم آرایشي بود.

    با اینکه این زن مدت‌هاست تحت نظر پزشکان است، اما هنوز هم افکار منفی او را رها نمی‌کنند و بخش زیادی از درآمد ماهانه او صرف خرید لوازم آرایشي می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد تقریبا نیمی از زنان از شکل صورت خود راضی نیستند و به همین دلیل سعی می‌کنند آن را در پشت لوازم آرایشي پنهان کنند.

    تقریبا 44درصد از زنان بدون لوازم آرایشي در مورد خود احساسات منفی دارند و به همین دلیل با صورت بدون آرایش مقابل دیگران حاضر نمی‌شوند. تقریبا یک‌چهارم زنان از 13 سالگی یا حتی کمتر استفاده از لوازم آرایشي را شروع می‌کنند و 44درصد این کار را برای پوشاندن نقص‌های صورت خود انجام می‌دهند.
    این روزها من زشت‌ترم!
    عوامل زیادی وجود دارد که احساس زشت بودن را در میان انسان‌ها تقویت می‌کند. شاید دانستن این عوامل بتواند به فرد در ریشه‌یابی احساسات منفی کمک کند و زندگی شادتری را برای او به ارمغان بیاورد.

    زن بودن

    شاید عجیب به نظر برسد، اما آمارها نشان می‌د‌هد از هر 8 زن فقط یک نفر آنقدر اعتمادبه‌نفس دارد که خود را زیبا بداند. متاسفانه داشتن ظاهری زیبا یکی از مهم‌ترین فاکتورهای داشتن اعتمادبه‌نفس به شمار می‌آید، به طوری که بیش از 50درصد از زنان عنوان کرده‌اند در صورتی که ظاهر بهتری داشتند، اعتمادبه‌نفس‌شان هم بیشتر از حال می‌شد.
    در فاصله زمانی بین 18 تا 24 سال زنان کمترین اعتمادبه‌نفس را از لحاظ داشتن چهره زیبا دارند. در فاصله بین 25 تا 29 سال علاقه زنان به ظاهرشان افزایش پیدا می‌کند و بعد از 55 سال این علاقه به کمترین میزان خود می‌رسد. در مورد مردان این موضوع کاملا متفاوت است.
    تحقیقات نشان می‌دهد مردان دید مثبت‌تری به ظاهر و بدن خود نسبت به زنان دارند و حتی ممکن است در مورد زيبايي خود دچار توهم شوند و خود را بهتر از آن چیزی که هستند، بدانند.

    نگاه کردن به آینه

    تحقیقات نشان می‌دهد خیره شدن به آینه به مدت 10 دقیقه یا بیشتر احساس ناامیدی و افسردگی را در مورد شکل ظاهری افزایش می‌دهد، حتی اگر شما در دقایق اولیه از ظاهر خود راضی بوده باشید.

    به نظر می‌رسد با نگاه کردن طولانی‌مدت در آینه نواقص ظاهری بیشتر به چشم افراد می‌آید و بعد از 10 دقیقه بسیاری از افراد به شدت تحت تاثیر این موضوع قرار می‌گیرند. بر اساس تحقیقات زنان تقریبا 38 بار و مردان نزدیک به 18 بار خود را در آینه می‌بینند.


    علائم بیماری چیست؟

    معمولا شناسایی افرادی که به این بیماری دچار هستند آسان است. این افراد معمولا به طور افراطی از لوازم آرایشي استفاده می‌کنند، ساعت‌ها در مورد شکل ظاهری خود فکر می‌کنند و از دوستان خود این سؤالات را می‌پرسند: آیا من زشتم؟ آیا بینی من بزرگ است؟ لکه‌های صورتم مشخص است؟
    از دیگر علائم این بیماری می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: چک کردن مرتب صورت خود در آینه، شیشه و حتی عینک دیگران، پرسیدن از دیگران در مورد ظاهر خود، کندن جوش‌های صورت ،خیره شدن به
    دیگران که در بيشتر موارد این کار با هدف مقایسه با خود انجام می‌شود، مراجعه مرتب به مطب‌های پوست، مو، زیبایی و علاقه شدید به انجام عمل‌های جراحی زیبایی.

    علاقه به انجام عمل‌های جراحی

    «لورا پیلارلا» از جمله زنانی بود که تصور می‌کرد با انجام عمل جراحی، می‌تواند زیبایی را به چهره خود بیاورد. این زن که در ابتدا چهره زیبایی هم داشت، می‌خواست گونه‌های برجسته زیر چشمان خود را بردارد و چانه‌اش را هم کمی بلندتر کند
    اما زمانی که باندهای صورت لورا برداشته شد، او از نتیجه کار راضی نبود. این اتفاق باعث شد لورا در دام عمل‌هاي جراحی زیبایی گرفتار شود و در 10 سال آینده زندگی خود چندین و چند بار دیگر زیر تیغ جراحان برود. سرانجام بعد از انجام پانزدهمین عمل، دکتر جراح به او گفت که صورتش دیگر توانایی انجام عمل را ندارد.
    در حقیقت لورا یکی از هزاران نفری است که به دلیل ابتلا به BDD دست به انجام عمل جراحی می‌زنند. تحقیقات نشان می‌دهد بسیاری از زنانی که تحت عمل‌هاي جراحی زیبایی قرار می‌گیرند دچار افسردگی می‌شوند و احتمال اقدام به خودکشی در آنها تا سه برابر نسبت به زنان دیگر افزایش پیدا می‌کند.

    از هر 10 بیماری که این نوع عمل‌ها را انجام می‌دهند، 8 نفر دچار استرس و نگرانی‌های بعد از عمل می‌شوند و ناامیدی و افسردگی را تجربه می‌کنند. تقریبا یک‌سوم از افرادی که عمل جراحی زیبایی بینی انجام می‌دهند دچار سندرم خود زشت‌پنداری هستند، به طوری که نقص‌های کوچک ظاهری، زندگی طبیعی آنها را دچار اختلال می‌کند.

    بر اساس آمار، فقط 3درصد از افرادی که جراحی بینی انجام داده‌اند، به دلایل پزشکی زیر تیغ جراح رفته‌اند. جالب اینجاست بسیاری از افرادی که این عمل را انجام می‌دهند، دارای بینی‌هایی هستند که در نظر دیگران کاملا طبیعی و با اندازه نرمال است. این موضوع نشان می‌دهد شدت بیماری BDD در این افراد بیشتر است و حتما باید زیر نظر یک پزشک متخصص تحت درمان قرار بگیرند.

    تغییر معیارها در مورد زن زیبا


    در طول 100 سال گذشته معیارها برای داشتن اندام متناسب به شدت تغییر کرده است. در سال 1917 یک زن با داشتن 163 سانتی‌متر قد و 63 کیلوگرم وزن کاملا دارای اندام ایده‌آل بود اما وزن ایده‌آل در 25 سال پیش نزدیک به 8درصد کمتر و اکنون 23درصد کمتر از آن زمان محسوب می‌شود.

    به این ترتیب اکنون یک زن با قد 163 سانتی‌متر باید وزنی حدود 47 تا 50 کیلوگرم داشته باشد که فقط 5درصد از زنان جهان می‌توانند دارای این اندام باشند. اگر فاکتورهای دیگر مانند شکل ظاهر، قد بلند و دیگر موارد را هم در نظر بگیریم، فقط یک درصد از زنان جهان دارای این ویژگی‌ها هستند.


    تماشای فیلم و سریال

    تماشای تلویزیون و خواندن مجلات معمولا زنان را افسرده می‌کند، زیرا در آنها تصویر زنان زیبا با اندام لاغر به وفور دیده می‌شود. هرقدر تعداد بازیگران زیبا و خوش‌اندام در یک فیلم یا سریال بیشتر باشد، به همان اندازه احساس نارضایتی از ظاهر و چهره بیشتر می‌شود.
    وجود بسیاری از مجلات که حاوی عکس‌های مدل‌ها هستند در کلینیک‌های پزشکی به‌خصوص مطب‌های پزشکان متخصص تغذیه ممنوع شده است، زیرا این مجلات شدت احساسات منفی را در میان مردم بیشتر می‌کند.

    به این دلایل ممکن است خودتان را زشت ببینید:


    افسردگی

    تحقیقات نشان می‌دهد زمانی که مردم احساس افسردگی دارند میزان نارضایتی از ظاهرشان به بیشترین حد می‌رسد. در این مواقع زنان اندام خود را بزرگ‌تر از مواقع دیگر می‌بینند و حس می‌کنند زشت‌تر شده‌اند.
    مجرد بودن
    معمولا افرادی که ازدواج کرد‌ه‌اند دید مثبت‌تری نسبت به ظاهر و اندام خود دارند، اما برعکس داشتن احساسات منفی در میان افراد مجرد تقریبا روال همیشگی و دائم پیدا می‌کند.
    خربد لباس

    تحقیقات نشان می‌دهد بسیاری از زنان بعد از رفتن به خرید به شدت از شکل بدن خود احساس نارضایتی می‌کنند. دلیل این موضوع این است که آنها در طول مدت خرید ممکن است لباس‌های مختفی را امتحان کنند که برایشان کوچک است و همچنین مجبورند مدت زیادی خود را در آینه مغازه‌های مختلف برانداز کنند که همان‌طور که در بالا گفته شد اثر منفی روی فرد دارد.
    خوردن ناهار

    زنانی که دچار BDD هستند حتی با خوردن ناهار هم ممکن است دچار افسردگی شوند و اندام خود را در آینه بزرگ و زشت ببینند. به همین دلیل درصد زیادی از افراد مبتلا به این بیماری دچار ناهنجاری‌های تغذیه‌ای می‌شوند و حتی بی‌اشتهایی عصبی پیدا می‌کنند.
    چرخه قاعدگی
    معمولا زنان در دوره قبل از شروع عادت ماهانه بیشترین نارضایتی را نسبت به دوره‌های دیگر تجربه می‌کنند.
    اشتباه مغز
    حتی لاغرترین زنان هم ممکن است مقابل آینه خود را چاق ببینند که دلیل آن هم اشتباه مغز در تخمین اندازه بدن است. تحقیقات نشان می‌دهد مغز انسان می‌تواند اندازه بدن را تا دوسوم بزرگ‌تر و پهن‌تر از اندازه واقعی و قد را تا یک‌سوم کوتاه‌تر از آنچه هست، ببیند، به همین دلیل است که بعضی از زنان با وجود داشتن اندام لاغر باز هم به فکر کاهش وزن هستند.


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    خود بيمارانگارى


    خود بيمارانگارى اختلالى است كه خيلى از افراد را در دوره اى از زندگى درگير خود مى كند و شروع آن به اين صورت است كه علائم بسيار جزئى درد از قبيل تپش قلب، گرفتگى عضلات، رگ هاى دردناك، سرفه هاى گهگاهى، يك زخم كوچك و... باعث مى شوند كه فرد فكر كند دچار يك اختلال شديد قلبى، سرطان و... شده است.


    شايد براى همگى ما اتفاق افتاده باشد كه با ايجاد كوچك ترين دردى در يكى از اعضاى بدنمان به اين فكر كنيم كه دچار يك بيمارى خطرناك شده ايم؛ نوعى بيمارى كه شايد هيچ راه علاجى نداشته باشد.

    «خود بيمارانگارى» اختلالى است كه خيلى از افراد را در دوره اى از زندگى درگير خود مى كند و شروع آن به اين صورت است كه علائم بسيار جزيي درد از قبيل تپش قلب، گرفتگى عضلات، رگ هاى دردناك، سرفه هاى گهگاهى، يك زخم كوچك و... باعث مى شوند كه فرد فكر كند دچار يك اختلال شديد قلبى، سرطان و... شده است. اين تفاسير نادرست باعث مى شوند كه افراد مبتلا به اين اختلال مدام انواع هراس ها و اضطراب ها را تجربه كنند. هزينه كردن مقدار زيادى پول براى انواع آزمايش ها و معاينات پزشكى براى اطمينان بيمار و همچنين تصديق پزشكان مبنى بر اين كه هيچ خطرى فرد را تهديد نمى كند و او كاملاً سالم است نيز او را از شر اضطراب ها و وسواس هاى فكرى راحت نمى كند.

    اين اشتغال ذهنى بيمارگونه باعث مى شود كه اين افراد در روابطشان با خانواده دچار مشكلات فراوانى شوند، زيرا آنها مُصر هستند كه خانواده به دنبال پيگيرى هاى پزشكى اين افراد باشند و آنها را تنها نگذارند، براى همين خانواده اين بيماران بعد از مدتى با اين افراد مشكلات جدى پيدا مى كنند. سواي مشكلات خانوادگى، اين افراد در محيط شغلى نيز دچار مسائل زيادى مي شوند و كاركردهاى شغلى آنها كاهش مى يابد. «خود بيمارانگارى» در هر سنى ممكن است بروز كند ولى بيشتر كسانى كه با آن درگير مى شوند، بزرگسالان هستند. اگرچه ممكن است بعضى از آنها بهبود يابند ولى ادامه روند آن تا دوران ميانسالى و پيرى، باعث بروز انواع اختلالات خلقى مثل افسردگى در اين بيماران مى شود. البته نگرانى در مورد بيمارى در دو جنس زن و مرد متفاوت است. امروزه اكثر زنان نسبت به بيمارى سرطان سينه استرس شديدى دارند، در حالى كه بيشتر مردان ترس از ابتلا به سكته قلبى و سرطان پروستات دارند. ترس از مرگ و پيرى زودرس نيز ممكن است تمامى افراد (چه زن و چه مرد) را تهديد كند.
    اين بيمارى حداقل به مدت شش ماه طول مى كشد و ميزان شيوع آن در كل جمعيت، يك تا پنج درصد است. طبق گزارش هاى كلينيك هاى درمانى ? تا ? درصد بيماران سرپايى مراجعه كننده به بخش هاى مراقبت هاى اوليه، مبتلا به خودبيمارانگارى هستند. البته بيمارى هاى ديگرى در نتيجه اين بيمارى ممكن است فرد را تهديد كند. از قبيل وسواس، اضطراب، اختلال وحشت زدگى و افسردگى. انواع توهم ها و حملات توأم با وحشت زدگى اين افراد را تهديد مى كنند. راه كمك به اين افراد بايد در قدم اول اقدامات پيشگيرى كننده براى آنها باشد. اولين قدم اين است كه نبايد در كنار آنها راجع به بيمارى هاى جدى و تهديد كننده صحبت كرد، زيرا اگر سابقه از دست دادن يكى از والدين يا يكى از اطرافيان را داشته باشند يا در كودكى دچار يك بيمارى سخت شده باشند، صحبت در مورد اين بيمارى ها بر نگرانى و اضطراب آنها مى افزايد.
    يكى ديگر از اقدامات حمايت كننده در مورد درمان اين افراد، روانكاوى است. دكتر منصور بهرامى روان شناس و عضو هيئت تحليل رفتار متقابل در اين رابطه مى گويد: «به وسيله روش روانكاوى، مشخص مى شود كه سرچشمه اين بيمارى از كجا ناشى مى شود. ممكن است اين بيماران در كودكى مورد نوازش هاى مكرر والدين قرار گرفته باشند و با احساس كوچك ترين دردى توجه همه را به سوى خود جلب كرده باشند. اصولاً تمارض و جلب كردن توجه ديگران باعث مى شود كه اين بيماران رفته رفته خود به اين باور برسند كه دچار يك بيمارى وخيم شده اند. از طريق روانكاوى و پيدا كردن منبع اين اختلال مى توان به اين بيماران كمك كرد تا از طريق بينش منطقى به اين نتيجه برسند كه افكار آنها در مورد يك بيمارى بيشتر به توهم نزديك است تا واقعيت.»

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    اختلال تبدیلی یا هیستری

    زنان حداقل دو برابر و گاهی تا 10 برابر مردان مبتلا می ‌شوند و علایمی که نشان می‌ دهند سمت چپ بیشتر از سمت راست بدن است.
    این اختلال در تمام سنین یعنی از کودکی تا کهنسالی دیده می‌ شود ولی شروع آن قبل از 10 سالگی و پس از 35 سالگی نادر است.




    اختلال تبدیلی که قدیم‌ ترها هیستری نامیده می ‌شد، اختلال نسبتا شایع روان‌ پزشکی است که بازتابی از تعارضات ناخودآگاه بوده و در عین حال که وجود یک اختلال طبی دیگر را به ذهن می ‌آورد، ناشی از عوامل روان ‌شناختی است.
    حدود یک‌ سوم مردم دنیا در طول عمر دچار بعضی از علایم این اختلال می ‌شوند ولی لزوما بیمار هیستریک نیستند.
    این اختلال حدود 5 تا 15 درصد مشاوره ‌های روان ‌پزشکی در بیمارستان ‌های عمومی را شامل می ‌شود.
    زنان حداقل دو برابر و گاهی تا 10 برابر مردان مبتلا می ‌شوند و علایمی که نشان می‌ دهند سمت چپ بیشتر از سمت راست بدن است.
    این اختلال در تمام سنین یعنی از کودکی تا کهنسالی دیده می‌ شود ولی شروع آن قبل از 10 سالگی و پس از 35 سالگی نادر است.
    همچنین این اختلال در افراد کم ‌سواد و طبقات اقتصادی پایین و روستاییان و همچنین افراد نظامی که موقعیت‌ های جنگی را تجربه کرده‌ اند بیشتر دیده می‌ شود.
    این بیماری در افراد خانواده بیماران مبتلا بیشتر دیده می‌ شود که تا حدودی ناشی از یادگیری فرزندان از والدین است.
    اختلالات جسمی و خصوصا بیماری ‌های عصبی شیوع قابل ‌ملاحظه ‌ای در میان این مبتلایان دارند و از میان اختلالات روان ‌پزشکی، افسردگی و اختلالات اضطرابی، با اختلال تبدیلی در زنان ارتباط دارند. اختلالات شخصیت نیز به کرات همراه با اختلال تبدیلی مشاهده می‌ شوند، خصوصا اختلال شخصیت نمایشگر در زنان و اختلال شخصیت ضد اجتماعی در مردان.

    علت
    اختلال تبدیلی در اثر واپس زدن تعارضات ناخودآگاه و تبدیل اضطراب به یک علامت جسمی ایجاد می ‌شود.
    علایم این اختلال بیمار را قادر می ‌سازد به دیگران چنین القا کند که وی نیاز به توجه ویژه و درمان به خصوص دارد و همچنین یک ابزار غیرکلامی برای کنترل کردن یا بازی دادن دیگران می‌ باشد.
    با تصویربرداری از مغز، مشخص شده است که در این بیماران، متابولیسم نیمکره غالب، کاهش و متابولیسم نیمکره غیر غالب، افزایش می ‌یابد.
    این اختلال زمانی تشخیص داده می ‌شود که درمانگر، ارتباطی ضروری و اساسی بین علت علایم عصبی و عوامل روان‌ شناختی پیدا کند و این نشانه‌ ها نباید نتیجه تمارض و یا اختلال ساختگی (که در آن فرد علایم یک بیماری را آگاهانه تقلید می ‌کند) باشند.

    علایم
    در اختلال تبدیلی، بی ‌حسی و مورمور شدن در اندام‌ ها، کری، کوری، حرف نزدن و فلج عمومی بدن دیده می‌ شود.
    علایم حرکتی نیز شامل حرکات غیرطبیعی، اختلال در راه رفتن، ضعف عمومی، فلج، لرزش، تیک و حرکات پرتابی می ‌باشد.
    تشنج‌ های کاذب علامت دیگری در اختلال تبدیلی است و تفکیک آن ها از تشنج های واقعی گاهی سخت است.
    بیمار مبتلا به اختلال تبدیلی با کنار زدن تعارض ‌های درونی و همچنین جلب ‌توجه دیگران به منافع خود می‌ رسد و همین موضوع موجب تکرار این رفتار می‌ شود.
    علایم ایجاد شده مدت کوتاهی طول می‌ کشند و معمولا خود به خود برطرف می ‌شوند.

    درمان
    روان‌ درمانی حمایتی درمان را تسهیل می ‌کند.
    مهم‌ ترین ویژگی درمان، برقراری ارتباط درمانگر با بیمار است. نباید به بیمار گفت که تو مشکلی نداری و یا این که علایم خیالی هستند زیرا بیماری وی شدیدتر می ‌شود.
    می ‌توان از داروهای ضداضطراب و همچنین آرام ‌سازی عضلانی (ریلاکسیشن) استفاده کرد.
    هیستری جمعی
    یکی از جالب ‌ترین انواع هیستری ‌ها، هیستری جمعی است. این اختلال که نمونه ‌ای از رفتارهای جمعی است شامل گسترش سریع و ناگهانی یک علامت یا یک سری علایم در یک گروه از افراد سالم است که هیچ توجیه فیزیکی و طبی برای آن یافت نمی ‌شود.
    در حقیقت این افراد به طور ناگهانی اعتقاد پیدا می ‌کنند که به وسیله یک عامل خارجی بیمار شده ‌اند
    به تعبیر دیگر هیستری جمعی بروز یک سری علایم فیزیکی در عده‌ای از افراد به صورت دسته‌ جمعی است به‌ صورتی که یک بیماری ارگانیک را مطرح می ‌کنند ولی در واقع از یک علت روانی منشأ می ‌گیرند.
    اولین مورد گزارش شده از هیستری جمعی در ایران در سال 1365 در یک مدرسه دخترانه در استان کرمان بوده است، به طوری که افراد مبتلا به صورت حاد دچار اضطراب و نگرانی شده بودند. در سال 1371 و بعد از واکسیناسیون کزاز نمونه ‌گیری از هیستری جمعی در 21 دختر دانش‌ آموز در یک روستا از استان کرمان گزارش شد. بعد از تزریق واکسن علایمی به صورت غش و صرع کاذب، لرزش، اختلال دید، سردرد، تعریق و سوزش دست در یکی از دانش ‌آموزان بروز کرد و به دنبال آن 9 دانش‌‌آموز دیگر نیز علایم مشابهی را تجربه کردند.
    اصول درمان این اختلال عبارت است از: حفظ خونسردی و آرامش، جدا کردن افراد مبتلا از غیرمبتلا، خالی کردن محل بروز برای بررسی دقیق. به ‌طور مثال تعطیل کردن مدرسه، بررسی دقیق تمام علت‌‌ های احتمالی، بهره‌ گیری از تکنیک‌ های کاهش اضطراب و...





  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    درد

    درد.jpg

    اختلال درد زیر مجموعه اختلال‌های بدنی شکل است.

    ضابطه اصلی این اختلال وجود ناراحتی‌های متعدد جسمانی است که فاقد مبنای جسمانی هستند.

    این ناراحتی‌ها فرد را بر آن می‌دارند که از کمک‌های پزشکی استفاده کند. بسته به این که درد بیشتر یا کمتر از شش ماه طول کشیده باشد، اختلال درد به دو نوع حاد و مزمن تقسیم شده است.

    این بیماران یک گروه همشکل را تشکیل نمی‌دهند، بلکه مجموعه‌ای از بیماران ناهمگون با دردهای مختلف نظیر کمر درد، سر درد، درد لگن یا دردهای دیگر هستند. شروع این اختلال می‌تواند در هر سنی باشد ولی به خصوص در سن سی و چهل سالگی می‌تواند شروع شود. و در زنان شایع تر از مردان است. وقتی افراد درد شدید و مداومی‌را تجربه می‌کنند که عوامل روانشناختی در بروز یا وخامت و شدت یا دوام آن نقش اساسی ایفا می‌کنند، به تشخیص اختلال درد مبادرت می‌شود. امکان بروز درد در هر بخشی از بدن وجود دارد. شدت درد در حدی است که توجه بالینی را ایجاب می‌کند. و درد به ایجاد عارضه یا معلولیت معنادار در قلمرو‌های اجتماعی، حرفه‌ای یا زمینه‌های مهم دیگر عملکرد منجر می‌شود.

    عوامل روانشناختی ممکن است نقش اصلی را ایفا کند، اما گاها عوامل طبی همراه هم وجود دارند. که در این صورت به تشخیص درد ناشی از عوامل روانشناختی و شرایط طبی عمومی مبادرت می‌شود. ضابطه مهم دیگر اختلال درد این است که فرد بر درد خود کنترل ندارد و درد به طور عمدی ایجاد یا وانمود نمی‌شود. و یا فرد در پی به دست آوردن منافع بیرونی مانند مرخصی یا فرار از مسئولیت و غیره نیست. در مورد علت پدیدآیی اختلال درد مانند سایر اختلال‌های بدنی شکل، دیدگاه‌های مختلفی ارائه شده‌اند. مولفان مختلف این اختلال را نتیجه تاثیر همزمان چندین عامل دانسته‌اند.دیدگاه‌های روان پویایی بیان تعارض‌های ناهشیار حل نشده به صورت دردهای جسمانی را مطرح کرده اند و دیدگاه‌های ارتباطی می‌گویند که این افراد دردها و رنج‌های روانی خود را به صورت بدنی تجربه و ابراز می‌کنند چون ابراز جسمانی آنها قابل قبول‌تر است. درمان رایج این اختلال روان درمانی است.



    چگــونه با اختلـال درد برخــورد کنیــم ؟


    تا کنون به این موضوع توجه کرده‌اید که آستانه تحمل درد در افراد متفاوت است؛ یعنی آستانه تحمل درد و به بیان دیگر کمترین حد درد که شخص قادر به تشخیص آن است، در برخی بسیار پایین و در برخی بسیار بالااست؛ در واقع برای برخی زمان بیشتری طول می‌کشد تا ناراحتی ناشی از درد را بروز دهند.

    اما نکته بسیار مهم در مورد ادراک درد در افراد مختلف آن است که عامل درد تنها جنبه جسمی ندارد و به بیماری یا عارضه خاصی در فرد برنمی‌گردد، بلکه در بسیاری موارد صرفا ناشی از عوامل روان‌شناختی است. به همین علت معمولا افراد مضطرب و ناآرام در مقایسه با افراد آرام، محرک‌های درد بیشتری را احساس می‌کنند.

    به گزارش ایسنا دکتر مهرنوش دارینی، روانپزشک در گفت‌وگو با جام‌جم می‌گوید: حالات روحی و اختلالات روانی به اندازه مشکلات جسمی بر ادراک درد تاثیر می‌گذارد. به بیان دیگر ترس از درد، افسردگی، عصبانیت و نوع شخصیت فرد بر شدت و فراوانی دردهای غیر جسمی تاثیر می‌گذارد.

    ابراز درد برای جلب توجه

    درد، تجربه حسی و روانی ناخوشایندی همراه با آسیب بافتی یا جسمی است که محل ادراک آن کورتکس مغز است و حتی در حالت عادی نیز ممکن است به دنبال نیشگون گرفتن انگشت، سوزش انگشت، قراردادن نمک در زخم و وارد شدن ضربه به استخوان آرنج ایجاد شود. نکته مهم آن است که بیشتر دردها معمولا پس از آن که محرک دردناک حذف می‌شود، برطرف می‌شود، اما گاهی‌ اوقات درد همچنان با وجود حذف محرک‌ها و بهبود ظاهری بدن ادامه می‌یابد که در چنین شرایطی یافتن ریشه‌های روانی موثر در احساس درد ضرورت پیدا می‌کند.

    دکتر دارینی با تاکید بر این‌که در برخی موارد اشخاص به نوعی اختلال درد با ریشه‌های روحی روانی مبتلا هستند، می‌گوید: اما برخی افراد نیز بدون داشتن اختلال درد، صرفا به​دنبال جلب توجه و محبت دیگران، تظاهر به داشتن درد می‌کنند تا به این ترتیب اطرافیان در انجام کارهایشان به آنها کمک کنند. چنین افرادی با مشکلات شناختی روبه‌رو هستند و باید تحت درمان‌های روان‌شناختی قرار بگیرند.


    بی‌توجهی والدین؛ ریشه اصلی اختلال درد


    اختلال درد یکی از اختلالات روحی است که با تظاهرات جسمی در قالب احساس درد در اندام‌های مختلف بدن خود را نشان می‌دهد، بدون آن که بیماری جسمی خاصی برای توجیه شدت آن وجود داشته باشد. در چنین حالتی استرس و سایر اختلالات روحی با شروع یا تشدید درد، ارتباط نزدیکی پیدا می‌کند.

    دکتر دارینی با تاکید بر این‌که اختلال درد در بسیاری موارد به نوع برخورد خانواده با شخص از دوران کودکی تا بزرگسالی باز می‌گردد، می‌افزاید: متاسفانه برخی از خانواده‌ها پذیرش وحمایت همیشگی و گرمی خود را از فرزندانشان دریغ می‌کنند، یعنی تا یکی از اعضای خانواده از چیزی ابراز ناراحتی و آزردگی نکند، توجه لازم را به او معطوف نمی‌کنند.

    این روانپزشک ادامه می‌دهد: فرزند چنین خانواده‌ای ناخودآگاه در تمام مراحل زندگی‌اش روشی را برای ابراز ناراحتی و خستگی همیشگی برای جلب حمایت و محبت دیگران اتخاذ می‌کند. بی‌شک تداوم این وضع، شخصیتی را در فرد شکل می‌دهد که همیشه از درد و ناراحتی گله‌مند است. متاسفانه پس از مدتی چنین شخصی اطرافیان را با ابراز مکرر ناراحتی‌هایش، از خود می‌راند و تنها می‌ماند.


    ترس از درد

    به گفته دکتر دارینی، فراموش نکنید که درد، چه ریشه بالینی و چه روانی داشته باشد، اختلال در عملکرد اجتماعی، شغلی، تحصیلی و خانوادگی فرد را به دنبال خواهد داشت. البته درد اگر ریشه بالینی داشته باشد، مستلزم رسیدگی و درمان است.

    این روانپزشک تاکید می‌کند: اختلال‌های جسمانی می‌تواند عوامل روانی را نیز در بروز درد تشدید کند. به عنوان مثال وقتی شخصی استفراغ می‌کند یا تپش قلب دارد، دچار استرس نیز شده و احساس ناراحتی و درد‌ مضاعف می‌شود. یعنی درد‌های جسمی بر ایجاد استرس تاثیر می‌گذارد و این دو در کنار هم می‌تواند احساس درد را در فرد بیشتر کند، اما در بسیاری افراد ترس از درد، ترس از بیماری و ترس از این‌که پس از اتمام دوره درمان یا تمام شدن دارو، درد ناشی از بیماری دوباره برگردد، احساس درد را تشدید می‌کند.


    کنترل استرس و کاهش درد

    روان‌شناسان تاکید می‌کنند دردهایی که بیش از شش ماه بدون داشتن ریشه جسمی مشخص ادامه پیدا کند، نشانه‌ای از بروز اختلال درد هستند. البته جالب است بدانید که بیماران دچار اختلال درد بیشتر از ناراحتی‌های گوارشی، قلبی - عروقی و عضلانی شکایت می‌کنند. البته مردان و زنان به نسبت مساوی درگیر این نوع اختلالات می‌شوند، اما اوج ابتلا به اختلال درد، در مردان در دهه سوم زندگی و در زنان از چهل سالگی به بعد است.

    دکتر دارینی با تاکید بر این‌که اختلال درد رابطه مستقیمی با ایجاد استرس در فرد دارد، می‌گوید: بی‌شک واکنش صحیح در مقابل استرس‌ها و کسب مهارت‌های کنترل استرس و خشم می‌تواند بشدت در کاهش این نوع اختلالات تاثیر بگذارد. برخورد منطقی با استرس به این معناست که نسبت به تصمیماتی که می‌گیریم، احساس مسئولیت کنیم و از روش‌های کاهش استرس کمک بگیریم. این روش‌ها مبتنی بر اصلاح شیوه و محیط زندگی است.

    این روانپزشک در ادامه داشتن رابطه متقابل مثبت، همدلی و پرهیز از سرزنش از سوی والدین را در کاهش استرس فرزندان بسیار موثر می‌داند و می‌گوید: این روش حتی در کاهش استرس میان همسران، دوستان و همکاران بسیار اثربخش است. همچنین پذیرش قوانین جامعه که حتی مطابق میل ما نیست، قدم بسیار مهمی در کاهش و کنترل استرس و اضطراب است. البته درمان‌های رفتار شناختی ( راهکارهایی برای اصلاح رفتارهای نابهنجار) نیز در بسیاری موارد به کاهش اختلالات استرسی کمک می‌کند.


    ورزش و اصلاح الگوی تغذیه

    تحقیقات بی‌شماری ثابت کرده است که داشتن شیوه زندگی خوب بر محور تغذیه سالم، تحرک روزانه و دوری جستن از افکار منفی می‌تواند در کاهش و کنترل بسیاری از امراض و همچنین دردهایی که ریشه روحی- روانی دارند، موثر باشد. جدا از درمان دارویی، روان درمانی، رفتار درمانی و اصلاح روابط بین فردی با بهره‌گیری از روش‌های کنترل استرس، داشتن فعالیت‌های هوازی بخصوص پیاده‌روی و دویدن و نیز ورزش‌هایی چون یوگا و پیلاتز در ریزش افکار منفی و کنترل اختلالات درد بسیار موثر است.

    متخصصان تاکید می‌کنند گرچه اصلاح شیوه غذایی در بهبود عملکرد مغز بسیار موثر است، اما هرگونه تغییر در نوع تغذیه باید با توجه به شرح حال بیمار و با توجه به تغییرات هورمونی ناشی از نوع تغذیه تجویزی صورت بگیرد؛ زیرا نوع تغذیه بشدت بر ترشح هورمون‌های مغزی که عامل ایجاد شادی یا اضطراب و افسردگی در شخص است، تاثیر می‌گذارد.
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد