سلام ب همه دوست دارم نظرتونو بدونم لطفا بهم کمک کنید.من ی دختر 19 ساله ام ک به نظرمیاد واسه اولین بار عاشق شدم.تا حالا هم هیچ رابطه ی خاصی با پسر ا نداشتم .کاملا تو این زمینه ام تا ب حال منطقی بودم.ولی احساس میکنم توی دانشگاه ب ی نفر علاقمند شدم.من هنوز ترم دوم هستم وتا اینجایی که فهمیدم اون اقا پسر ترم 6 هستش و ترم بالایی رشته ی خودمه.من به هیچ عنوان حاضر نیستم ک واسه اشنایی جلو برم.اصلانم اهل دوست دختر ودوست پسری نیستم.اما شدیدا دوس دارم باهاش ارتباط برقرار کنم ب عنوان ی دوست عادی.البته چیزی که واسم خیلی جالب بوده اینه ترم اولم ک اولین بار که دیدمش خیلی چهره اش واسم اشنا بود.اونقد اشنا که تا چند وقت درگیر بودم که کجا دیدمش.توی اولین برخوردمون اونم طوری به من نگاه میکرد ک انگار منو میشناسه یا داره ب ذهنش فشار میاره ک منو کجا دیده.همین باعث شد ک ی کم نسبت بش حساس بشم .تا اینکه ترم دومم شروع شد و من اصلا نفهمیدم ک چطوری بهش علاقه مند شدم ی یکی دو هفته ای شدیدا احساس میکردم عاشقشم.اما بعد از اون اتیش عشقم کمتر شد ولی چیزی ک مطمينم اینه که خیلی دوستش دارم حتی ی روز میخواستم با ی بهانه ای ام ک شده سر صحبتو باش باز کنم.اما متاسفانه یا خوشبختانه من خیلی مغرورم و خلاصه تا حالا نتونستم ارتباط برقرار کنم باش.البته احساس میکنم ک منم توجهشو جلب کردم اما هیچ اتفاقی نیفتاده .تا اینکه چند روزپیش یکی از دوستام امارشو درمیاره و اسمشو بم میگه.چون اسمشو نمی دونستم و از وقتی اسمشو فهمیدم ب کلی داغون شدم چون تا قبل از اینکه بدونم اسمش چیه مدام توی ذهنم ی اسم حک میشد ک مثلا اسم اونه.انگاربهم الهام شده بود ووقتی دوستم اسمشو بم گفت دقیقا همون اسمی بود ک توی ذهن من بوده نمی دونم خوب توضیح دادم یا نه ولی خودم سر اون ماجرا خیلی شوکه شدم اینکه اسمشو میدونستم با اینکه اصلا نشنیده بودم اسمشو.حالا من موندم وکلافگی و تلپاتی عجیبی ک باش دارم یکی این مورد که شدیدا احساس اشنا بودن میکردم باش ودیگه انکه اسمش بهم الهام شده بود.نمیدونم اسم این احساسو چی باید گذاشت.عشقه یا چیز دیگه؟؟؟؟ولی لطفا ب من ی راه کار بدین ک بتونم باهاش به عنوان ی دوست ساده ارتباط برقرار کنم.چون با اتفاقایی ک افتاده نمی تونم از توی ذهنم بیرونش کنم.احساس سردرگمی وکلافگی میکنم...لطفا بم بگید چیکار کنم.ممنون