به عبارت دیگر به «روشهای تامین ایمنی» تبدیل میشوند. این روش، اساس آموزش جوانان است. والدینی كه به كودكانشان مهر میورزند و به گونهای سازنده عمل میكنند و با رفتار تائیدآمیز خود آن دسته از فعالیتهای كودكانشان، یعنی «روشهای تامین ایمنی» را كه به طور قطع در خودشكوفایی آنها موثر است، تقویت میكنند.
كلید درك مشكل خودتخریبی در مفهوم «روش تامین ایمنی» نهفته است. این اصطلاح كه روانكاو معروف هاری سالیوان برای اولین بار آن را به كار برد، به فعالیتی اطلاق میشود كه اضطراب را كاهش میدهد. ماهیت فعالیت خاصی كه سالیوان در نظر داشت، به قرار زیر است: «این فعالیت از طریق تامین نوعی احساس امنیت كه از فرد دیگری به ما منتقل میشود، در كاهش میزان اضطراب موثر است.» برای مثال، یك كودك ممكن است متوجه شود كه وقتی تكالیفش را با دقت انجام میدهد، والدینش خشنود میشوند. بنابراین، كوشش زیاد ممكن است برای این شخص خاص به صورت یك «روش تامین ایمنی» درآید. او سعی خواهد كرد این روش را بیاموزد، چون به دنبال ایمنی است و میل دارد با دیدن علائم خشنودی در افرادی كه برایش اهمیت دارند، احساس نگرانی خود را كاهش دهد. روشهای تامین ایمنی بالقوه مفید هستند. نداشتن ابزاری كه اضطراب را كاهش داده و امكان خودشناسی را كه برای رشد ما بینهایت لازم است فراهم كند، به طور قطع ما را از رشد كامل ذهنی محروم میسازد. در بین شیوههایی كه به كاهش اضطراب كمك میكنند، شگردهایی كه به تایید ضمنی سایرین مربوطند، یعنی روشهای تامین ایمنی، از اهمیت ویژهای برخوردارند، اما روشهای تامین ایمنی ممكن است در عین حال مانع بزرگی در راه پیشرفت شخصی و اجتماعی فرد ایجاد كنند. در حالت عادی، یك كودك به درستی رشد میكند و با یافتن روشهایی كه والدینش را خشنود میسازد، به خودشكوفایی خود كمك میكند. والدینی كه از سلامت روانی برخوردارند، معمولاً فعالیتهایی را كه در رشد كودك موثرترند، تائید میكنند، اما گاه شرایط اثرات معكوسی به بار میآورند، یعنی باعث میشوند كودك (و در مراحل بعدی بزرگسال) به خودتخریبی گرایش پیدا كند. اضطراب شدید ممكن است با شرایطی توام باشد كه در ابتدا این گونه اضطراب را باعث نمیشدند. برای مثال، كودك طبیعتاً كنجكاو است و دائم میخواهد در حال حركت و یادگیری باشد، اما اگر سروصدای كودك موجبات مزاحمت والدینش را فراهم كند، ممكن است والدین او با مانع شدن از این كار، او را به حدی به وحشت اندازند كه حس كنجكاوی و یادگیری او در اثر اضطراب شدید كاملاً فروكش كند. والدین با این گونه شرطی كردن هیجانات، چه آگاهانه و چه غیرعمد، شرایط هیجانی داخلیای را به وجود میآورند كه تا ابد فرد در حال رشد را رها نمیكنند. بنابراین، هرگونه روش رفتاری كه امكان اجتناب و یا كاهش اضطراب را فراهم كند، معمولاً تكرار میشود و تكرار موفقیت آمیز- از نظر كاهش اضطراب- این روش رفتاری را تقویت میكند. بنابراین روشهای رفتاری كه به كاهش اضطراب كمك میكنند در نهایت به خودی خود از اهمیت برخوردار میشوند. به عبارت دیگر به «روشهای تامین ایمنی» تبدیل میشوند. این روش، اساس آموزش جوانان است. والدینی كه به كودكانشان مهر میورزند و به گونهای سازنده عمل میكنند و با رفتار تائیدآمیز خود آن دسته از فعالیتهای كودكانشان، یعنی «روشهای تامین ایمنی» را كه به طور قطع در خودشكوفایی آنها موثر است، تقویت میكنند. به این ترتیب، رفتار والدین جهت رشد كودك را تعیین میكند و آن را شرطی میسازد. اما اگر همین اصل را با دقت بیشتری بررسی كنیم، متوجه میشویم كه والدین ممكن است ناخودآگاه كودكشان را از مسیر خودشكوفایی منحرف ساخته و به خودتخریبی هدایت كنند. در مورد بعضی از والدین، همان فعالیتهایی كه باعث تائید آنها میشود ممكن است با توجه به اهداف زندگی یك فرد، به شدت مخرب باشند. به عبارت دیگر، روشهای تامین ایمنی ممكن است برای بعضی از كودكان واكنشی باشند كه در مراحل بعدی زندگی، خودشكوفایی آنها را متوقف میسازد و بعضی از خصوصیات والدین ممكن است به گونهای باشد كه كودك را به راههای خودتخریب گر بكشاند، مثلاً بعضی از افراد تمایل به رقابت با همه را دارند، از جمله با كودكان خود. ما این گونه والدین را «والدین رقابت طلب» مینامیم و تصور میكنیم این والدین فرزندانی خود تخریبگر تربیت میكنند.