نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: گیر دادن زیاد خونواده

3457
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2987
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    گیر دادن زیاد خونواده

    سلام

    اقا من چیکار کنم تو رو خدا بگید یه ساله میخوام برم تهران دوستامو ببینم ولی خونواده نمیدارن هی میگن دوستات خلافکارن میبرن میکشنت و از این حرفا.... داداشمو و مادر پدرم دیوونم کردن سر این قضیه. دوستام هم خیلیم بچه های خوبین ولی حرف به گوش اینا نمیره اصلا ناسلامتی 25 سالمه !!! تو این عید حتما باید برم وگه نه تا سال دیگه فرصتی نیست



    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk
    ویرایش توسط ali1369 : 03-26-2014 در ساعت 08:21 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2910
    نوشته ها
    51
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    اه خانواده های شهرستانی اکثرا همینجورین . خانواده ما هم اینجوریه . خیلی بدم میاد . نمیشه هم کاریش کرد . باید جدا بشی از اینا بری واسه خودت خونه بگیری تنها بمونی اونوقت رو پای خودت وایمیستی . اصن من یه دوستی داشتم این خیلی سر به زیر بود . مامانش براش عصرانه می برد بعد خیلی محدودش میکردن میوفتاد تو کوچه ها دنبال پسرش و اینا . بعد الان همین اقای عزیز شده لات . شبا خونه نمیاد . میره زندان . صبح تا شب بساط عرق خوری . حالا دیگه ولش کردن کامل . این بخاطر اون همه محدودیت عقده ای شد زد همه چیزو خراب کرد . الان انقدر قشنگ هرچی میگه قبول میکنند . ادم کاری کنه که نه از اونور بام بیفته نه از اینور .

    ادم که خیلی بچه خوب مثبت پاک و ... میشه خاناوده باهاش اینطور میکنن . اگه کار و پول داری جدا شو برو با دانشجوها فعلا زندگی کن درست میشه . من برای خودمم طی سالهای آتی همچین فکری دارم .

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2951
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    سلام. من هم همین مشکلو داشتم. شما میتونید با صحبت کردن و مثال آوردن آنها رو آماده کنید و متوجه کنید که بزرگ شدید و راه خوب و بد رو می شناسید.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2942
    نوشته ها
    63
    تشکـر
    52
    تشکر شده 37 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    سلام با توجه به اینکه خودمم شدیدا این مشکلو دارم ! باید به خانواده بگید که باباااااا من تا الان هیچی نکردم اینجوری میکنید پس از این به بعد همه کار میکنم تا گیر دادنتون به جا باشه جواب میده حتماااا

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2987
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    ممنون از همه شما عزیزان منم خیلی استقلال رو دوست دارم و اگر پول داشتم حتما جدا میشدم متاسفانه منم ادم سر به زیر و حرف گوش کن و ساده ای بودم از بچگی همین یرام مشکل ساز شده اینقدر بدم میاد بابام فقط بلده سیاه نمایی کنه و مقلته گویی مثلا چون فلان کس بدبخت شده یا تصادف کرده مرده به من چه همش بلدن ایه یاس بخونن خیلی هم سفت جلوی من وایمیسن بعضی موقع ها میگم میرم خودمو میکشم ولی اینجا اصلا اهمیتی نمیدن بخاطر این رفتار خوانواده از بچگی و ویژگی های شخصیتی خودم از دید دیگران یه ادم بی عرضه هستم و افسردگی تمام وجودمو گرفته ولی بالاخره اینقدر باید مبارزه کنم تا این مشکل حل بشه هرچند کار خیلی سخت تا غیرممکنه

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2910
    نوشته ها
    51
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    هه هه . تا پول نداشته باشی نمیشه فعلا بسوز و بساز . بعدا که کار و پول پیدا کردی دوبرابر تلافی کن . من یه بار ماه رمضون بود شبش همه بیرون بودن ما هم با دوستام رفتیم تو پارک نمایش میدادن اونو دیدیم تا ساعت 1 طول کشید . ساعت 11 بود بابام زنگ زد برگرد خونه منم گفتم همه بیرونن فلان جائیم نمیام و فلانی ها با منن . یک برگشتم خوونه دیدم در رو قفل کردن مووندم بیرون . رفتم تو ماشین دوستم خوابیدم بعد چند دقیقه همه جا رو داشتن می گشتن نمی دیدن من تو ماشین خوابیدم . اخرسر پیدام کردن دیگه . نمیشه عزیزم نمیشه . من خودم تا پول پله دستم بیاد دعوا الکی راه نمیندازم چوون حرف منم که خریدار نداره . هی الکی بحث میشه .

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2940
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    8
    تشکر شده 10 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط niloofar94 نمایش پست ها
    سلام با توجه به اینکه خودمم شدیدا این مشکلو دارم ! باید به خانواده بگید که باباااااا من تا الان هیچی نکردم اینجوری میکنید پس از این به بعد همه کار میکنم تا گیر دادنتون به جا باشه جواب میده حتماااا

    اگه کسی تو این مورد میتونه ب منم کمک کنه خواهشا
    زیاده ولی بخونید لطفا
    خوشحال میشم ببینم کم کردید

    !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    این جمله منه که هفته ای دو سه بار ب کار میبرمش !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    من تو فامیل و بین دوستام تو مدرسه محل و .... ادم مثبتی میشناسنم
    دوستام خودشون میگن مامان بابای ما از خودمون تورو بیشتر قبول دارن طوری که اگه بخوایم بریم بیرون اگه اجازه ندن بگیم با تو هسیم میزارن
    تعریف از خود نیس ب خدا فقط میخوام ببینید چ وضعیه

    بعد تو خونه بهم میگن تو خیلی ادم بیخودی هسی . ادب نداری . ی کار خلاف کوچیکم که میکنم به شدت بزرگش میکنن درحدی که ی بار گفتن تو باعث سرافکندگی شدی
    خدایی اینو که گفت بابام تا دوماه انگار مهر خورده بود تو سرم این حرفشون البته ملوم بود از سر عصبانیت گفتن ولی .. گفتن
    مثلا ی مثالش هیچ وقت بدون اجازه بابام ماشینشو بیرون نمیبردم ولی همیشه میگفتن هر طوری شده ماشین تو خرابش کردی
    منم ی روز . ماشینو برداشتم رفتم بیرون گفتم تهمتش که روم هس بزار حداقل حالشو ببرم برای اولین بار بدون اجازه پدرم . از قضا ماشینو نابود کردم :|

    حالا قضیه ماشین بماند که دیگه بهم نمیدن . و دیگه اعتماد تواین قضیه ندارن
    ولی از اون به بعد حس میکنم دیگه تو هیییییییییییچ موردی علاوه بر ماشین دیگه بهم اعتماد ندارن

    مثلا فردا دارن میرن 4 روز مسافرت من کنکوردارم گفتم میخوام بمونم کلی بساط داشتیم تا قبول کردن
    حالا هم قبلی که بابام بره ی نامه اوردن روش کارایی رو که باید بکنم و نکنم نوشتن خخخخ ))) .
    درضمن پدربزرگو هم ورداشتن اوردن تا وقتی نیستن و وقتی میپرسم دلیل میارن که ربطی به تو نداره ما چون نیستیم تنهاس اوردیم پیش تو بمونه


    ی قضیه دیگه هم هست
    من هرررررر وقت به خانواده حقیقتو گفتم پشیمون شدم و ضررشم دیدم ک راحت میتونستم با ی دروغ خیییلی کوچیک حلش کنم
    ولی بازم حقیقتو گفتم و چوبشو خردم
    من تا حالا کار خلافی نکردم ولی همیشه احتمالش روم بوده
    که شنیدم میگن این اگه ولش کنی فلان میشه بلان میشه
    کارایی رو که میکنم چ مثبت چ منفی میگن یکی بهت گفته این کارو بکنی یا اینجارو بری . با این که همیشه من خودم خط بده بودم
    حس میکنم اندازه پشه بهم اطمینان ندارن
    من 18 سالمه و ی جوری بودم که سه ماه میرفتم ی جایی به عنوان معلم مذهبی کار فرهنگی میکردم و.... ولی همون موقه هم میگفتن تو اول خودتو درست کن
    والا چرا انقد تفاوت بین خونه و بیرون وجود داره

    عایا من خلم؟؟؟
    دروغ گفتنم اینجا کمکم نمیکنه ؟
    امضای ایشان
    افروختن و سوختن و جامه دریدن ### پروانه ز من شمع ز من گل ز من اموخت

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2987
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    پس اینطور که معلومه مشکل من مشکل خیلیا هست بیاید با کمک همدیگه یه راه عملی براش پیدا کنیم درسته پول داشتن یه عامل مهمه ولی فعلا که نداریم چیکار کنیم بریم بمیریم که نمیشه !!! کار من از حرف زدن با خونواده هم گذشته هیچ تاثیری نداره بازم حرف خودشونو میزنن یکی میگفت ادم باید خودشو ثابت کنه که میتونه گیلیم خودشو از اب بکشه بیرون اخه من چکار کنم الان برم هواپیما بلند کنم ؟ !!! من همینیم که هستم مشکل از خونوادست که الکی گیر میدن

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2987
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    کسی از دوستان دیگه نظری نداره؟ من اینقدر این تاپیکو بروز میکنم تا اخرش به نتیجه برسیم

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2820
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    32
    تشکر شده 26 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    سلام... منم همین مشکلو دارم... ولی فک کنم جلب اعتماد جواب بده.. چند بار کارای خوبتون رو مستقیم بگین. برای من که جواب میده...

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2535
    نوشته ها
    278
    تشکـر
    204
    تشکر شده 530 بار در 171 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    ادیت شد
    ویرایش توسط _Amir_ : 01-19-2015 در ساعت 10:03 PM
    امضای ایشان
    کسی حالمو نپرسه...
    دیگه حالی ندارم...
    فقط نفس میکشم...

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2987
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط _Amir_ نمایش پست ها
    درود.
    خدمت رفتین؟
    سلام. نه...


    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن زیاد خونواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali1369 نمایش پست ها
    کسی از دوستان دیگه نظری نداره؟ من اینقدر این تاپیکو بروز میکنم تا اخرش به نتیجه برسیم

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk
    سلام .

    من هم قبلا این مشکلو داشتم .دوسال پیش که 17 سالم بود .
    دوست عزیز بهتره کلا شخصیتو رفتارتو عوض کنی . یکدفعه .
    یه شخصیت جدیدی . رفتاراتو جدی تر کن . اگر قبلا تو صحبت هات شوخی های بی مزه و... انجام میدادی . کلا تمومش کن و انجام نده .

    کاری کن که بگن دیگه بزرگ شدی .

    من خودم یدفعه خودمو تغییر دادم .17سالم بود که اجازه نمیدادن با ماشین بیرون برم . کم کم رفتارمو تغییر دادم . شوخی های الکی رو گ
    گذاشتم کنار . چندماه رفتم باشگاه بدنسازی . این تغییراتی که دادم خوب بود . بعدش اعتماد سازی کردم پیش خانواده . با رفتارم با نشون دادن شخصیت جدیدم . بعد 5 ماه .کلیدا ماشین اومد دستم .البته منم سواستفاده(جز چندمورد) نکردم..............

    خلاصه .بعضی چیزا تو زندگی یدفعه بدست میاد .بعضی چیزهاهم کمی زمان میبره .واسه یه نفر ممکنه یک ماه .واسه یکی دیگه 5 ماه . بستگی به شرایط خودت و طرز فکر خانوادت داره.


    الان من اگر تا 2 شب بیرون بمونم .زنگ میزنن میگه کجایی .کی میای ؟
    همین تنها . میدونی چرا . چون اعتماد سازی کردم . نمیگن الان بلندشو بیا .یا درخونه رو قفل کردیم و..... فقط میپرسن کی میای که دلشون توفکر نمونه .

    به نظر من .یه تغییر اساسی تو شخصیت و رفتارت بده .که حس کنن بزرگ شدی و میتونی از پس خودت بربیای .که تهران رفتن خو هیچی .با دوستات هم بری مسافرت و گردش و...............

    الان من نتیجه خوبی گرفتم و راحتم . امیدوارم تو هم نتیجه خوبی بگیری

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تابلوهایی زیبا از گل‌ها و گیاهان زیر اشعه ایکس
    توسط Artin در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-26-2013, 12:59 AM
  2. زیبایی های جزیره بوراکای (Boracay) در فیلیپین
    توسط Artin در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-19-2013, 12:51 AM
  3. تصاویر سرسبز و زیبای جزیره یاکوشیما
    توسط R e z a در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-09-2013, 01:53 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد