سلام من 24سالمه دوساله ازدواج کردم از زمان کودکی یه ترس بزرگ داشتم که میترسیدم یکی از اعضای خانوادمو و از دست بدم و قتی بابام ماموریت داشت دیگه من خابم نمیبرد و اینقد تو همون زمان بچگی ترسیدم که دچار وسوس فکری شدم و هیچ وقت تا این سن نتونستم ازته قلبم شاد باشم هیچو
قت.حتی موجب شد شکاک بشم درواقع هر مقطع زمانی یه جور وسواس فکری کرفتم
ولی الان اینقد وحشتناک شده وضعیتم که دیگه تحمل ندارم گاهی خوب میشدم گاهی بد اما دوروز قبل از عید یکی از نزدیکامون که 23سالش بود بخاطر تصادف جونشو از دست داد ومن ازون روز احساس میکنم دچار بیماری وحشتناکی شدم همش فکرای منفی وقتی داداشم یا شوهرم بخان از خونه برن بیرون همش میترسم که اتفاقی براسون بیفته فقط نمیترسم بلکه وحشت دارم شبا خابم نمیبره اینقد تپش قلب و استرس دارم که زندگسم شده جهنم دایما درحال استرس اضطراب وترس هستم خاهش میکنم کمکم کنید خسته شدم خوشحالی اصلا تو قلبم نمیاد حتی اگه تو بهترین مکان و شرایط باشم.