امروز به کمک ”ان.ال.پی“ که یکی از علمی‌ترین مکتب‌های روان‌شناسی است، بسیاری از کارهای روان‌درمانی، آسان شده است. یک درمانگر باتجربه، می‌تواند کمتر از یک‌ساعت، انواع ترس‌های واهی مانند ترس از تاریکی، ارتفاع، تنهائی یا ترس از بیماری، مرگ، فضاهای تنگ (آسانسور، درهای بسته...)، ترس از جانوران (سوسک، موش، سگ...) ترس از سخنرانی یا رویاروئی با اشخاص معین، سوار شدن به وسائل نقلیه مانند هواپیما و یا عوارض ناشی از حوادث و وقایع تلخ و خاطره‌های ناخوشایند (حوادث رانندگی، سیل، زلزله، مرگ نزدیکان...) را از میان ببرد.


”ان.ال.پی“ برای انواع تغییر عادت‌ها، وسواس و وسوسه و تغیر شخصیت‌ها از شیوه‌ای به نام ”سویشینگ“ استفاده می‌کند که در گذشته نیز در کتاب‌ها با عنوان ”شیوهٔ جایگزینی“ یا ”فوت کردن“ مطرح شده سات. روش ”سویشینگ“، نوعی کار کردن بر روی ضمیر ناخودآگاه است. درمانگر فقط صحبت می‌کند و در ذهن مراجعه‌کننده، تصویرهائی را پدید می‌آورد. این شیوه، هیچ ضرر و زیانی در بر ندارد، اما منافع آن بسیار است و هم‌چون آچار فرانسه می‌توان از آن برای منظورهای گوناگون استفاده کرد.




”سویشینگ“ دارای سه عنصر یا عامل اصلی است :



۱) تصویر پایه (تصویر اولیه)

این تصویر، حالت موجود شخص در وضعیتی است که به زودی عمل یا ناخواسته و نامطلوب را انجام خواهد داد. بهتر است شخص را واداریم که آن کار را آغاز کند. به‌عنوان نمونه اگر می‌خواهیم که شخص ناخن جویدن را ترک کند، از او می‌پرسیم: ”به چه ترتیب ناخن‌تان را می‌جوید؟ لطف کنید نشان دهید.“ همین که خواست ناخن خود را بجود، مانع می‌شویم و کار را متوقف می‌کنیم. سپس می‌خواهیم که آن حالت را در ذهن نگاه دارد. یا اگر می‌خواهیم سیگارکشیدن کسی را ترک دهیم، از او می‌خواهیم که سیگاری روشن کند. او پاکت سیگارش را برمی‌دارد، سیگاری از آن خارج می‌کند و بین لب می‌گذارد. سپس با فندک یا کبریت سعی می‌کند آن را روشن کند. در این لحظه، او را متوقف می‌کنیم و می‌گوئیم: ”کافی است! حالا بی‌حرکت باشید. آیا بوی سیگار را حس می‌کنید؟ رنگ سفید نوک سیگار را می‌بینید؟ دست‌تان را در حال روشن کردن سیگار مشاهده می‌کنید؟ این تصویر را فراموش نکنید. این تصویر شمارۀ یک است. هر وقت گفتم تصویر شمارهٔ یک، این را در نظر مجسم کنید.“



۲) تصویر مطلوب (تصویر نهائی)


این تصویر، همان شخص را در بهترین حالت ممکن نشان می‌دهد. تصویر به‌صورت ”دیگر احساس“، یعنی به‌شکلی است که آن شخص خودش را هم در تصویر، مشاهده می‌کند؛ اما در حالتی است که آن عمل ناپسند را ترک کرده است. می‌توانیم هر خصلت مطلوبی را که لازم باشد، به این تصویر بفزائیم. تصویر، شبیه عکس یا فیلمی است که در مناسب‌ترین حالت از آن شخص گرفته باشند. به او می‌گوئیم: ”فرض کنید پس از ترک این عادت ناپسند، در یک میهمانی باشکوه شرکت کرده و در میان جمعی نشسته‌اید و کسی از شما عکس گرفته است. عکس، رنگی است و شما بسیار زیبا و خوش‌لباس هستید. نگاه شما به دیگران با محبت است و دیگران نیز با نگاه‌شان شما را تأیید می‌کنند و لبخند می‌زنند. شما هم‌چون ستاره‌ٔ درخشانی در میان جمع می‌درخشید. بعضی از افراد مشغول انجام همان عمل ناپسند هستند مانند کشیدن سیگار، ولی شما با نگاه‌تان آنان را سرزنش نمی‌کنید. اکنون که به این عکس می‌نگرید، می‌دانید که این شخص (یعنی همان شمائی که در میان جمع نشسته است)، فردی باشخصیت و نیرومند است و ترک آن عادت ناپسند برایش مشکل نیست. او دارای توانائی‌های فراوانی است. این تصویر را به همین صورت در ذهن داشته باشید. این تصویر شمارهٔ دو است. هر وقت گفتم تصویر شمارهٔ دو، عکس را در نظر بیاورید.“



۳) ارتباط یا تداعی


در این مرحله، سعی می‌کنیم میان ”تصویر پایه“ و ”تصویر مطلوب“، رابطه‌ای پدید آوریم، به‌طوری‌که با مشاهدهٔ تصویر پایه، بی‌درنگ تصویر حالت مطلوب، در ضمیر ناآگاه شخص تداعی شود. برای این منظور، به شخص می‌گوئیم چشمانش را ببندد و تصویر شمارهٔ یک را در نظر خود مجسم سازد. سپس به او می‌گوئیم: ”تصویر شمارهٔ یک را تشکیل دهد.“ ضمن مشاهدهٔ آن، توجه داشته باشید که این حالت چقدر در نظرتان نامطلوب است. حالا از نقطه‌ای در دوردست، مستطیل بسیار کوچک تیره‌رنگی در تصویر ظاهر می‌شود که به سرعت به طرف شما می‌آید و بزرگ می‌شود. این همان تصویر شمارهٔ دو است که ناگهان تمام میدان دیدتان را پر می‌کند. هم‌زمان با بزرگ‌شدن آن، تصویر شمارۀ یک به سرعت، به مستطیل کوچکی در دوردست تبدیل می‌شود.


این کارها باید با سرعت انجام شوند، بنابراین نیاز به نوعی تکیه‌گاه ذهنی دارند. برای این منظور، از صدا استفاده می‌شود. به‌عنوان نمونه، می‌توانید کلمه‌ای مانند ”سویش“ یا ”وبژ“ یا ”فوت“ را تلفظ کنید. به مراجعه‌کننده بگوئید: ”هر وقت من کلمهٔ ”ویژ“ را تلفظ کردم، بلافاصله تصویر اول، کوچک و دور می‌شود و به‌جای آن، تصویر شمارهٔ دو بزرگ می‌شود و تمام صفحهٔ ذهن را پر می‌کند.“



نمونهٔ عملی

”علی“ پسر پانزده‌ساله‌ای است که بیشتر وقت‌ها انگشتش توی دهانش است و گوشهٔ ناخن‌هایش را با دندان می‌جود. درمانگر، جزئیات تصویر شمارهٔ یک و شمارهٔ دو و نحوهٔ جایگزینی آن دو را توضیح می‌دهد و آنگاه می‌گوید: ”حالا چشم‌هایت را ببند و تصویر شمارهٔ یک را در نظرت مجسم کن... تصویر شمارهٔ یک ”ویژ“ به تصویر شمارهٔ دو دقت کن... چشم‌ها را باز کن تا صفحهٔ ذهنت پاک شود... حالا تصویر شمارهٔ یک ”ویژ“ تصویر شمارهٔ دو.. چشم‌ها باز... چشم‌ها بسته...“ درمانگر عمل ”سویشینگ“ یا جایگزینی دو تصویر را پنج نوبت با سرعت انجام می‌دهد و هر بار کمی به سرعت عمل می‌افزاید.



آزمایش

پس از اجراء شیوهٔ ”سویشینگ“، درمانگر نتیجهٔ کار را آزمایش می‌کند. البته باید یکی دو دقیقه بگذرد تا ”سویشینگ“ جا بیفتد. درمانگر راجع به مدرسه و وضع درسی پسر سئوال می‌کند. بعد، از پسر می‌خواهد که ناخنش را بجود. پسر، دستش را به طرف دهانش می‌برد. اما پیش از آن‌که شروع به جویدن ناخن کند، آن را از دهان دور می‌نماید و سرش را پائین می‌اندازد. زیر لب می‌گوید: ”از این‌کار، دیگر خوشم نمی‌آید.“ درمانگر لبخند می‌ند. کار ”سویشینگ“ با موفقیت انجام شده است.





استاد مهدی مجردزاده کرمانی