نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: فراموش نکردن گذشته دوست دختر

1476
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3189
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy فراموش نکردن گذشته دوست دختر

    سلام.من 25 سالمه مدت سه ساله که با دختر عمم(سحر) رابطه عاشقانه دارم و همدیگر رو دوست داریم. خانواده ها از رابطه ما خبر ندارن ولی راضی هستن که با هم ازدواج کنیم .در حال اماده شدن برای رفتن به خواستگاریش و برگزاری مراسم عروسی تا شش ماه اینده بودم،که
    سه ماه پیش یکی از دخترای فامیل متوجه رابطه من و سحر شد و خبر از رابطه قبلی سحر با پسر خاله من داد...رابطه ای که یک سال طول کشیده بود و تا مرحله جنسی هم کشیده شده بود.این اتفاقم برای سحر توی19 سالگیش اتفاق افتاده بود...
    روز بعدش با سحر قرار گذاشتم و همه داستان رو بهش گفتم(هر لحظه دعا میکردم بگه نه دروغه)با هزار تا کش و قوس همه رو تایید کرد.تمام کاخ ارزو هام فرو ریخت،اون فرشته پاکی که ازش ساختم برام بی معنی شد و از اون موقع به بعد کار هر شبم گریه کردن شده.تا قبل از فهمیدن این ماجرا فکر میکردم ادمی خوشبخت تر از من تو دنیا نیست
    هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم و مثل یه انگل شدم.من پسری درس خونده با اراده قوی بودم ولی الان...
    من هنوز سحر رو دوست دارم اونم همین طور...الانم رابطه مون مثه قبل نیست خیلی عادی هستیم.روزی صد بار فکر میکنم که خدایا چیکار کنم؟؟باز هم برگردم پیشش و با هم ازدواج کنیم و زیر بار نگاه پسر خالم و بقیه دوستاااان له بشم و غرور و غیرتم رو بذارم زیر پام یا اینکه از هم به طور کامل جدا شیم و تا یه عمر داغ نرسیدن بش داغونم کنه؟؟نمیتونم پیش مرد دیگه ی ببینمش...
    ازش علت جدایی شدنش رو از پسر خالم پرسیدم گفت میخاستیم ازدواج کنیم ولی چون بیکار بود و خانواده مخالف بودن ترکش کردم
    من هم با سحر رابطه جنسی داشتم تا حدودی ولی قبل از اون حتی کسی رو نبوسیده بودم،این خیلی بیشتر اذیتم میکنه.اگر سحر باش به طور رسمی نامزد بودم قبول کردنش خیلی برام اسون تر بود ولی...
    میترسم بریم زیر یه سقف اون وقت بعد فروکش کردن احساسات نتونم طاقت بیارم و بهونه گیری کنم...
    بدبختی من اینه که تا اخر عمرم هم سحر رو میبینم و هم پسر خالم رو...موضوعی ام هست که با هیچ احدی نمیتونم عنوانش کنم،داغونم کرده،شب و روز نمونده برام دیگه...راهنماییم کنید چه کاری بهتره؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2762
    نوشته ها
    532
    تشکـر
    119
    تشکر شده 641 بار در 289 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    به نظرم برو ژيش يه مشاوره

    ولي اين كه ميدوني اون رابطه داشته در آينده ممكنه زندگيت رو در آينده دچار اشكال كنه

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2153
    نوشته ها
    89
    تشکـر
    0
    تشکر شده 47 بار در 34 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    قیدش رو بزن
    کسی که انقد راحت رابطه ی جنسی برقرار میکنه به درد زندگی نمیخوره مخصوصا با پسرخالت که بعدها کابوس زندگیت میشه

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3173
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 19 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    ازش جدا شو..به هیج عنوان نرو خواستگاری... در صورت مهیا بودن شرایط سریعا به خواستگاری دختر خوب و نجیب و زیبایی برو و فکر سحرو بیرون کن از سرت

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1754
    نوشته ها
    72
    تشکـر
    25
    تشکر شده 39 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    سلام عزیزم حیف اسمت حیف جونیت نیست که داری باخودت اینطور رفتار می کنی؟ فکر نمی کنی ارزش زندگیو داری؟ محمود جان تا وقتی خداهست آیا میشه نا امید شد؟شرایطت سخته اما سخت ترین نیست. مشکل و غم و غصه مال دنیاست و به دنیا هم می مونه اما توکه مال این دنیا نیستی براش ساخته نشدی پس نا امیدی رو شکست بده.من خودم شخصا به این سحرخانوم خوشبین نیستم.شاید نظرم درست نباشه اما خب خودشم مسئله رو نگفته خودت فهمیدی اونم از کسه دیگه. تصمیم با خودته ،برات مهم هم نباشه که درآینده می بینیش. مرور زمان برات راحتش می کنه.محکم باش این نیز بگذرد.موفق باشی

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3127
    نوشته ها
    345
    تشکـر
    0
    تشکر شده 279 بار در 167 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    به نظر من اگه دوسش داري كه بيخيالش نشو
    امضای ایشان
    با مشاوره ، ازدواج ديگر هندوانه در بسته اي نيست.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1451
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    37
    تشکر شده 14 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    هرکسی تو زندگی یه تقدیری داره. ... اینم یه قسمتی بوده که تو باید زندگیش میکردی. ..
    بهت نگفته که دوسش نداشته....وفقط برای مخالفت خانواده و شرایط جدا شدن از هم. ..خب عزیز من هیچ بعید نیست اینا بعد 5 سال دیگه که شرایطشون فرق میکنه و مستقل بشن بازهم رابطشون شکل بگیره حتی اگر هردو متاهل باشن با توجه به اینکه فامیل هستنو......میتونی تا همیشه دوسش داشته باشی یه علاقه ای که مطمین باش کمرنگ می شه بعد چند سالی که بگذره ازش....اما برای ازدواج و زندگی ریسک میکنی....البته اینم بگم اگه واقعا دوست داشته باشه و یه عشق حقیقی بهت داشته باشه و تو هم متقابلن همینطور و حس اعتماد!!! که شک نکنی دلت نلرزه همش.......بازم جای فکر داره اونم!!!!!

  8. کاربران زیر از ana بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3118
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    1
    تشکر شده 20 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    من نظر متفاوتی از بقیه دوستان دارم، به نظر من اگه سحر دیگه هیچ رابطه ی احساسی عاطفی با پسرخالت نداره و با هم تلفنی یا ... در ارتباط نیستند هیچ دلیلی برای بهم زدن رابطت با اون دختر وجود نداره، ببین گذشته آدما به خودشون مربوطه، حالا اگر با این دختر هم ازدواج نکردی، این رو بدون که دختری که باهاش ازدواج می کنی مهمه که از این به بعد با تو چطوره، اینکه در گذشته اش چه ارتباطی داشته واقعا مهم نیست! برو از هر مشاوری هم که دوست داری بپرس، همین رو بهت میگه که گذشته آدما به خودشون مربوطه! اما نگرانی شما از دو نظر منطقی هست: 1- اینکه دختر عمتون اون زمان که با شما دوست بوده با پسرخالتون هم بطور همزمان در ارتباط بوده؟ 2- آیا هنوزم نسبت به پسرخالتون علاقه ای داره؟، اگر از این دو مورد مطمئن شدی دیگه حساسیتی نسبت به چیزی که در گذشته برای اون دختذر وجود داشته نداشته باش

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    میدونی تواین دنیا تاالان هرجاکه خوندم ومطالعه کردم اینو فهمیدم که زنو مرد باهم برابرن.
    شما خودت میگی با سحررابطه جنسی داشتین درسته؟بعدمیگی میخوای بری سراغ یکی دیگه پس چطور انتظارداری یه دختردیگه بدون درنظرگرفتن این رابطه با شماازدواج کنه
    شما اگه عاشق بودی که این چیزاخیلی برات مهم نبودشما میگی بعدازازدواج احساساتت فروکش کنه یعنی چه؟ بااین حرفاتون واقعا عاشقین؟به نظرمن گذشته هرکس به خودش ربط داره

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    Guest
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3257
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    4
    تشکر شده 37 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواستگاریش برم یا نه؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمود68 نمایش پست ها
    سلام.من 25 سالمه مدت سه ساله که با دختر عمم(سحر) رابطه عاشقانه دارم و همدیگر رو دوست داریم. خانواده ها از رابطه ما خبر ندارن ولی راضی هستن که با هم ازدواج کنیم .در حال اماده شدن برای رفتن به خواستگاریش و برگزاری مراسم عروسی تا شش ماه اینده بودم،که
    سه ماه پیش یکی از دخترای فامیل متوجه رابطه من و سحر شد و خبر از رابطه قبلی سحر با پسر خاله من داد...رابطه ای که یک سال طول کشیده بود و تا مرحله جنسی هم کشیده شده بود.این اتفاقم برای سحر توی19 سالگیش اتفاق افتاده بود...
    روز بعدش با سحر قرار گذاشتم و همه داستان رو بهش گفتم(هر لحظه دعا میکردم بگه نه دروغه)با هزار تا کش و قوس همه رو تایید کرد.تمام کاخ ارزو هام فرو ریخت،اون فرشته پاکی که ازش ساختم برام بی معنی شد و از اون موقع به بعد کار هر شبم گریه کردن شده.تا قبل از فهمیدن این ماجرا فکر میکردم ادمی خوشبخت تر از من تو دنیا نیست
    هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم و مثل یه انگل شدم.من پسری درس خونده با اراده قوی بودم ولی الان...
    من هنوز سحر رو دوست دارم اونم همین طور...الانم رابطه مون مثه قبل نیست خیلی عادی هستیم.روزی صد بار فکر میکنم که خدایا چیکار کنم؟؟باز هم برگردم پیشش و با هم ازدواج کنیم و زیر بار نگاه پسر خالم و بقیه دوستاااان له بشم و غرور و غیرتم رو بذارم زیر پام یا اینکه از هم به طور کامل جدا شیم و تا یه عمر داغ نرسیدن بش داغونم کنه؟؟نمیتونم پیش مرد دیگه ی ببینمش...
    ازش علت جدایی شدنش رو از پسر خالم پرسیدم گفت میخاستیم ازدواج کنیم ولی چون بیکار بود و خانواده مخالف بودن ترکش کردم
    من هم با سحر رابطه جنسی داشتم تا حدودی ولی قبل از اون حتی کسی رو نبوسیده بودم،این خیلی بیشتر اذیتم میکنه.اگر سحر باش به طور رسمی نامزد بودم قبول کردنش خیلی برام اسون تر بود ولی...
    میترسم بریم زیر یه سقف اون وقت بعد فروکش کردن احساسات نتونم طاقت بیارم و بهونه گیری کنم...
    بدبختی من اینه که تا اخر عمرم هم سحر رو میبینم و هم پسر خالم رو...موضوعی ام هست که با هیچ احدی نمیتونم عنوانش کنم،داغونم کرده،شب و روز نمونده برام دیگه...راهنماییم کنید چه کاری بهتره؟
    سلام دوست من
    شاید نظر من با نظرات خیلی از دوستان دیگه متفاوت باشه ولی نه میخوام احساسی برخورد کنم و نه جوری نظر بدم که بد برداشت بشه
    دوستانی که از نجابت و عفت و ... صحبت میکنند دارن تو یه جامعه ایده آل و رویایی زندگی میکنند و شاید هم دوست دارند خودشون رو تو یه همچین جامعه ایده آلی تصور کنن
    ولی واقعیت همین چیزهایی هست که داره رخ میده
    امروزه کمتر دختری پیدا میشه که دست کم یک بار با یه پسر به هر نحو ارتباط نداشته و بالعکس یه پسر
    شاید شما الان پیش هر مشاوری برید با تحصیلات داخلی چون اکثر مطالعاتشون داخلی بوده از شما بخوان این رابطه رو تموم کنید
    ولی در واقع شما عاشق و دلبسته این دختر هستید و اون هم همینطور و زندگی قبل از ازدواج ایشون به خودشون مربوط بوده و همینطور زندگی شما به خود شما
    مهم این مسئله هست که این خانوم بعد از ازدواج به شما وفادار باشه.این خانوم هر قدر هم بد باشه بهترین خصوصیت و شهامتش در این بوده که با صداقت بوده
    و کمتر دختری پیدا میشه که در این مسئله صادق باشه
    شما نباید جوری رفتار کنید که انگار طرف شما یه هرزه یا بدکاره بوده هر انسانی در زندگی دچار خطا میشه و این طبیعیه
    آیا انسان خطا کار حق زندگی و خوشبختی نداره؟
    در رابطه با مسئله جنسی هم باید بگم حتما پسر خاله شما رو دوست داشته و فکر میکرده مرد آیندش همون شخصه و تن به این ارتباط داده
    حتی در شرع اگه از این رابطه فرزندی به وجود بیاد ولی بعد از تولد فرزند هم عقد صورت بگیره این فرزند حلال زاده اعلام میشه
    پس باید اون خانوم هم این وسط خیلی ضربه خورده باشه که نتونسته به هدفش و ایده آلش برسه
    مثل یه زن مطلقه ! آیا زن مطلقه حق عاشقی و زندگی نداره؟
    آیا بعد از ازدواج زن مطلقه شوهر سابق ایشون باید بیاد از رابطه جنسی خودش با اون همه جا بگه؟!!!
    پس این برمیگرده به پسر خاله شما نه به عشق شما
    باید فهم و درک اون رو بسنجید
    و عجولانه و از روی غرض تصمیم نگیرید
    موفق باشید

  12. 2 کاربران زیر از amirali بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم به خانواده بگم دختری رو دوست دارم
    توسط fardayenik در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 11-11-2014, 02:38 PM
  2. دوست داشتن مشترک
    توسط naik در انجمن عشق و دوست داشتن
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 10-28-2014, 12:36 AM
  3. دوست منقد من
    توسط alirezajoon در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 05-10-2014, 05:34 PM
  4. دوست فرا منتقد
    توسط alirezajoon در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-10-2014, 03:53 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد