سلام به همگی
نزدیک چند ماه با دختری دوست بودم تو این چندماه همدیگرو میدیدیم چند ماه بود ولی خب بهم نزدیک بودیمو شناختمون بد نبود.
دختر خوبی بود
از رفتارش مشخص بود که یجورایی واقعا منو دوسم داره و میخواد راستشو بخواین نطر منم خوب جلب کرده بود.
اعتقاداتمون نزدیک بود البته اون از من حساس تر بود. باور کنید من به زندگی در آیندم با اون دختر فکر میکردم ولی چیزی بهش نگفتم که بخواد الکی امیدوار شه.
یه سری اختلافات بینمون پیش اومد که یه فاصله ای افتاد. یهو یه سری که زنگ زد گفت که نامزد کرده. باور کنید واقعا متعجب شده بودم. باورتون نمیشه چندبار قسمش دادم که راستشو بگه میگفت آره نامزد کرده. بهش گفتم حالا که نامزد کردی بهتره دیگه زنگ نزنی بهم. ببینید دوستان کارش درست نبود خب.
حرفش این بود که نامزدشم رابطه داره شاید با کسی. اونم میخواد که داشته باشه اگه من جوابشو ندم یکی دیگه. بهش گفتم به من چه . من نمیخوام ارتباط داشته باشم. حرفش این بود که من چرا باهاش از ازدواج حرفی نزده بودم. بهم میگفت اصن موقعش مهم نبود تو فقط میگفتی که میای جلو هرچند وقت که میشد صبر میکردم. خب من مادرم همیشه بهم میگفت که درست نیس آدم دخترو امیدوار کنه.البته الانم که بهتر متوجه میشم میبینم که واقعا توصیه ی خوبی کرده بوده و این کار اصن انسانی نیس که آدم بخواد قول بده. نه فقط تو اون موضوع بلکه تو هر موضوعی کلا من سعی میکنم تو زندگیم خیلی خیلی کم قول بدم.
به هر حال من خواستم زنگ بزنم به مادرش باهاش صحبت کنم بگم قضیه رو. اما با داداشم که صحبت کردم گفت که اصن جوابشو نده. منم خطمو خاموش کردم
چندوقته پیش که خطمو روشن کردم بازم شمارشو دیدم که زنگ زده بود و تو این چندروز هم بازم زنگ زد.
خب منم واقعا ازش خوشم میومد ولی اینجور ارتباطا درست نیس.
از همه خواهش میکنم که کمکم کنید