نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: همـه چیـز در مورد قبل از طلاق،طلاق و بعـد از آن

2100
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    همـه چیـز در مورد قبل از طلاق،طلاق و بعـد از آن

    برای داشتن یک ازدواج پایدار، باید با چشم های باز جلو بروید. مشکل اصلی بیشتر ما در ازدواج این است که از یک جایی به بعد، هیجانات و احساسات مان از منطق و دو دو تا چهارتاهای ضروری ازدواج پیشی می گیرد. قبل از آن که مطمئن شویم یک نفر می تواند همه جوره زن یا مرد زندگی ما باشد،



    طلاق در ایران روز به روز به سن ازدواج نزدیک تر می شود. آمارهای سازمان ثبت احوال نشان می دهد بیشتر طلاق ها در 5سال اول زندگی اتفاق می افتد و این یک تفسیر مشخص و واضح دارد. ما اشتباه انتخاب می کنیم، اشتباه ازدواج می کنیم و اشتباهمان را اصلاح نمی کنیم. به جای آن، اشتباه مان را با طلاق پاک می کنیم.


    جدایی خیلی وقت ها چاره ازدواج های نابسامان و زندگی های فرسایشی است اما با انتخاب درست، می توانید احتمال طلاق را در زندگی تان به حداقل برسانید.


    قدم اول را محکم بردارید

    برای داشتن یک ازدواج پایدار، باید با چشم های باز جلو بروید. مشکل اصلی بیشتر ما در ازدواج این است که از یک جایی به بعد، هیجانات و احساسات مان از منطق و دو دو تا چهارتاهای ضروری ازدواج پیشی می گیرد. قبل از آن که مطمئن شویم یک نفر می تواند همه جوره زن یا مرد زندگی ما باشد،


    عشق و اشتیاقی که به او پیدا می کنیم، رویاهایی که او را در زندگی کنار ما می نشاند و خوشی هایی که فکر می کنیم با او تجربه کردنی است، مانع از آن می شود که هشدارهای ذهنمان را جدی بگیریم.

    این هشدارها ممکن است مربوط به تفاوت های شخصیتی شما، اختلاف طبقاتی و سنی، مخالفت خانواده ها و عدم تناسب فرهنگی و اجتماعی شما باشد.
    خیلی طبیعی است که آدم ها وقتی با هم وارد تعامل می شوند، معمولا خوددارانه رفتار می کنند. کارهایی را که فکر می کنند طرف مقابل را می رنجاند یا بین شان فاصله می اندازد انجام نمی دهند و در عوض در مسیری حرکت می کنند که به یک نزدیکی احساسی و رفتاری برسند. این نزدیکی ایجاد شده، موقتی است و بعد از مدتی هر کس به چیزی که همیشه بوده برمی گردد.

    نمونه این نزدیکی ها را در روابط دوستانه تان دیده اید. وقتی باجمعی از دوستان تان سفر می روید در ابتدای سفر همه دنبال فراهم کردن شرایطی برای نزدیکی و یک رنگی جمعی هستند اما در طول سفر کم کم گرایش های فردی هم نمود پیدا می کند و هر کس تمایلات خود را بیان می کند.


    بنابراین اگر گرایش های اعضای این جمع شبیه هم نباشد، اختلاف به وجود می آید. در زندگی هم دقیقا همین طور است. شما باید کسی را انتخاب کنید که قبل از آشنایی با شما تفکراتی شبیه شما داشته است نه این که فکر می کنید می تواند شبیه شما شود.


    پس تنها به دلیل «هیجان» دست به انتخاب نزنید؛ منظورمان از هیجان، عشق و تمایلات جنسی و اشتیاق جشن و مراسم متاهلی است.


    نمی گوییم بدون عشق و علاقه ازدواج کنید، شما حتما باید به یکدیگر احساس مثبت و گرایش قلبی داشته باشید اما باید بتوانید بین هیجان و عشق ناگهانی و زودگذر و تناسب های منطقی تان خطی بگذارید و با تحقیق و بررسی و موشکافی ازدواج کنید.


    از تفاوت های اساسی سرسری نگذرید و فکر نکنید یک مدت که بگذرد همه چیز درست می شود. درباره ازدواج، زمان حلال مشکلات نیست. فقط باعث می شود به نارضایتی های بعد از ازدواج عادت کنید و روز به روز از همسرتان فاصله بیشتری بگیرید.

    این که سن تان بالا رفته و وقت ازدواج تان رسیده یا تمایلات جنسی تان شما را در تنگنا قرار داده نمی تواند به تنهایی دلیل یک انتخاب برای ازدواج باشد. شما باید دلایل قانع‌كننده‌ای برای انتخابی که کرده اید داشته باشید.

    نمی گوییم بدون عشق و علاقه ازدواج کنید، شما حتما باید به یکدیگر احساس مثبت و گرایش قلبی داشته باشید اما باید بتوانید بین هیجان و عشق ناگهانی و زودگذر و تناسب های منطقی تان خطی بگذارید و با تحقیق و بررسی و موشکافی ازدواج کنید



    وقتی او مناسب شما نیست

    در هر مرحله ای از ازدواج ممکن است به این نتیجه برسید که فرد مقابل، مناسب ازدواج با شما نیست. چه در مرحله خواستگاری باشید، چه آشنایی و نامزدی، چه عقد و چه حتی سال های اول زندگی متاهلی، به یاد داشته باشید طوری رفتار نکنید که تمام پل‌های پشت‌سرتان خراب شود و با خصومت و درگیری از یكدیگر جدا شوید.

    چنین جدایی‌هایی نه فقط فشار روانی بیشتری برایتان ایجاد می کند، بلکه روی انتخاب های بعدی شما هم سایه می اندازد و باعث می شود نگاهتان به ازدواج، نگاه یک فرد زخم خورده و آسیب دیده باشد.

    بپذیرید كه به هر دلیلی نمی‌توانید با یكدیگر ازدواج کنید و روال قانونی یا خانوادگی را طی كنید و از یكدیگر جدا شوید. شاید به دلیل این جدایی بخشی از روابط همکاری، فامیلی یا آشنایی بهم بخورد اما بعد از مدتی این روابط دوباره به شکل سابق خواهند شد، به شرطی که در این میان بی احترامی و دشمنی به وجود نیاید.




  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    وقتی جسمتان زیر یک سقف است؛ طلاق عاطفی

    طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت می‌کند--ازدواج ما دست‌نخورده می‌ماند زیرا هنوز متاهل هستیم--درحالیکه بر یک حقیقت عمیق‌تر تاکید می‌کند--خودداری و عدم ارتباط عوامل اصلی رابطه ما هستند. مطمئن باشید که این حقیقت بر فرزندانتان تاثیر می‌گذارد!

    تصور می‌کنیم که وقتی چند روز پیش علی درمقابل همسرش سارا در یک مهمانی تولد تسلیم شد می‌خواست اوضاع را آرام نگه دارد. دختر سه ساله آنها، دلسا، داشت با شادی اینطرف و آنطرف می‌پرید که یکدفعه به یک دختربچه دیگر برخورد کرد.

    دختربچه بزرگتر زمین خورد اما دلسا با سرعت به سمت در آمد که پدرش آنجا با آغوش باز منتظرش بود. وقتی سارا که با یکی از دوستان مشغول صحبت بود دخترش دلسا را در آغوش علی دید، به سرعت به آنطرف رفت.

    «اونو بده به من!»

    «گفتم بدش به من، منو میخواد!»

    علی طوری نگاه کرد انگار که می‌خواست چیز دیگری بگوید اما دلسا را به سارا تحویل داد و آنجا بود که دلسا شروع به گریه کرد.

    چنین برخوردی تنها نشانه یک طلاق عاطفی بین دو طرف است.

    طلاق عاطفی حتی باوجود انکار ما اتفاق می‌افتد و می‌تواند یک وضعیت جایگزین برای فلسفه آشنای ازدواج باشد:

    ما بخاطر بچه‌ها با هم مانده‌ایم.

    نمی‌توان گفت چه تعداد زوج این اعتقاد را دارند.

    تحقیقات مختلفی درمورد تاثیرات طلاق انجام گرفته است و واقعیت این است که متغیرهای مختلفی وجود دارد--مسائل و مشکلات زناشویی مختلف، طریقه ارتباط برقرار کردن زوج با فرزندانشان، سن بچه‌ها و از این قبیل--که ارزیابی تاثیر طلاق را دشوار می‌کند.

    اما اگر درون خودمان را جستجو کنیم، خیلی از ما در عمق وجودمان نگران این هستیم که طلاق تاثیر شدیداً مخربی بر فرزندانمان، مخصوصاً بچه‌های کوچکتر، بگذارد و به همین علت تصور می‌کنیم که با هم ماندمان بهتر است.

    اما اینکه فقط ازدواجمان را حفظ کنیم به این معنی نیست که طلاق نگرفته‌ایم.

    فقط اینکه رسماً و قانوناً ازدواجمان را باطل نکرده‌ایم به این معنی نیست که طلاق نگرفته‌ایم.

    طلاق عاطفی می‌تواند تدریجی باشد یا ناگهانی اتفاق بیفتد. در هر دو حالت، یک ابزار فاصله است که به اندازه طلاق برای بچه‌هایمان، خودمان و رابطه‌مان به عنوان پدر و مادر مضر است.

    چرا؟ چون وقتی طلاق می‌گیریم، مطابق با احساساتمان (یا احساسات همسرمان) رفتار می‌کنیم. این یعنی بین احساس و عمل ما ارتباط وجود دارد.

    ممکن است آسیب‌هایی هم با طلاق برای بچه‌ها وجود داشته باشد--برحسب اینکه چطور درمورد همسر قبلی خود با آنها صحبت می‌کنیم، اینکه آنها را واسطه قرار می‌دهیم، اینکه چطور بعد از طلاق نقش هم پدر و هم مادر را برایشان ایفا می‌کنیم--اما حداقل تظاهر نمی‌کنیم که اوضاع رضایت‌بخش است درحالیکه نیست و تصور نمی‌کنیم که چون ازدواجمان را حفظ کرده‌ایم و طلاق نگرفته‌ایم، رابطه و فرزندانمان هیچ مشکلی ندارند.

    درمقابل، طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت می‌کند--ازدواج ما دست‌نخورده می‌ماند زیرا هنوز متاهل هستیم--درحالیکه بر یک حقیقت عمیق‌تر تاکید می‌کند--خودداری و عدم ارتباط عوامل اصلی رابطه ما هستند. مطمئن باشید که این حقیقت بر فرزندانتان تاثیر می‌گذارد!

    طلاق عاطفی می‌تواند به شکل‌های مختلف زیر باشد:

    - مقاومت دربرابر حرف زدن درمورد موضوعات حساس با همسرمان
    - گرفتن تصمیماتی که می‌دانیم موجب ناراحتی همسرمان می‌شود
    - در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بی‌احترامی از جانب او
    - نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاش‌های همسرمان
    - استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورت‌هایی که سابقاً با همسرمان در میان می‌گذاشتیم
    - خیالپردازی درمورد زمانی که از همسرمان جدا شویم
    - ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محل‌کار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن
    - روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان
    - اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواسته‌های واقعی یا تخیلی فرزندانمان

    اگر حتی یکی از مواردی که در بالا ذکر شد، درمورد شما صدق می‌کند، از خودتان سوال کنید:

    چه الگوی رابطه‌ای را دوست دارم به فرزندانم نشان دهم؟
    آرزوی چه نوع رابطه‌ای را دارم؟
    برای اینکه رابطه‌ای که من و فرزندانم مستحق آن هستیم را داشته باشیم، چه کارهایی حاضرم انجام دهم؟

    بااینکه شدیداً باور دارم که با هم ماندن بخاطر بچه‌ها--یا صرف با هم ماندن--تلاش ارزشمند زوج‌هاست اما همه ما باید مراقب باشیم که طلاق رسمی را با طلاق عاطفی طاق نزنیم.

    همه ما سزاوار روابطی کامل و رضایت‌بخش با همسر و فرزندانمان هستیم. بخاطر همین دوباره می‌پرسیم:

    برای اینکه رابطه‌ای که شما و فرزندانتان مستحق آن هستید را داشته باشید، چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟

    هیچ پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد اما امیدواریم پاسخی را پیدا کنید که به شما برای مطابق کردن احساساتتان با رفتارهایتان کمک کند.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    پایین آوردن آمار طلاق با یک نکته ساده

    وقتی دو نفر با مشکلات و اشکالات خود و همسرشان مشکلی نداشته باشند، باور خواهند داشت که می‌توانند کنار هم رشد کنند. می‌توانند همدیگر را به سمت پیشرفت هُل بدهند و واقعاً برای هم پرفایده خواهند بود.

    واقعیت این است که نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم جوانان بعد از ترک خانه پدری و ازدواج کردن این مهارت‌های را یاد بگیرند. همه ما آنقدر بزرگ هستیم که بدانیم زندگی هیچوقت این فرصت را در اختیارمان قرار نخواهد داد.


    در این چند سال اخیر آمار طلاق در کشورهای غربی از ۵۰ درصد هم بالاتر رفته است. این یعنی اگر ازدواج شما موفق شود، در اقلیت هستید!

    آمار بالای طلاق مسئله‌ای بسیار ناراحت‌کننده است که افراد مختلف دلایل مختلفی برای آن برمی‌شمرند اما متاسفانه هیچکس ایده یا راهکار عملی برای برطرف کردن این مشکل ارائه نمی‌کند. البته طلاق موضوعی بسیار پیچیده است و هیچ دلیل عمومی برای بالا یا پایین بودن میزان آن در سراسر جهان وجود ندارد.
    دوست ندارم بحث آماری راه بیندازم. از اینکه جزء اکثریت هستم هم اصلاً خوشم نمی‌آید.

    اما از اینها بدتر، از اینکه آنقدر ضعیف بودم که نتوانستم طور دیگری انجامش دهم بدم می‌آید. از اینکه اطلاعات کاملی درمورد خودم یا زندگی نداشتم تا بتوانم تصمیمات درست‌تری بگیرم متنفرم. از اینکه آنقدر آسیب‌دیده و خسته بودم که تصمیم به ازدواج در آن سن کم گرفتم، متنفرم. و از همه اینها بیشتر، از اینکه اصلاً نمی‌دانستم همه اینها می‌تواند مشکل‌ساز شود متنفرم.

    بخاطر همین تعجب می‌کنم. چه چیزی همه چیز را برای من تغییر داد؟ چه چیزی من را جزء اقلیت آورد؟ چه چیزی باعث موفقیتم شد؟

    وقتی به عقب نگاه می‌کنم، فقط یک چیز هست که فکر می‌کنم وقتی خانه را ترک کردم و تصمیم گرفتم خودم زندگی‌ام را بسازم، همه چیز را برایم تغییر داد.
    من نیاز داشتم که وقتی جوان بودم عشقی داشته باشم.

    نیاز داشتم که یاد بگیرم که چطور وضعیت ذهنی و احساسی خودم را بررسی کنم.

    باید یاد می‌گرفتم که چطور درون خودم را نگاه کنم و ببینم که چه چیز در آن پنهان شده است، چه چیز نیاز به تقویت دارد و اینکه خواسته‌ها و علایق واقعی‌ام چیست.

    بالاخره توانستم دیپلم بگیرم. دبیرستان برای من بسیار سخت بود. و می‌دانم که خیلی‌های دیگر هم همین احساس را درمورد تجربه‌ای که از مدرسه دارند، ابراز می‌کنند.

    بزرگ شدن…

    در سیستم آموزشی مدرسه تمرکز زیادی را بر روی مسایل آکادمیک، ورزش، فعالیت‌های فوق‌برنامه و هنر می‌گذاریم. بعنوان بزرگسال و وقتی می‌خواهیم برای بچه‌هایمان برنامه بریزیم، با خودمان فکر می‌کنیم که بچه‌هایمان برای اینکه زندگی موفقی داشته باشند باید چه چیزهایی یاد بگیرند؟ چه چیزهایی الان می‌توانیم به آنها یاد بدهیم که بعدها که بزرگ شدند به دردشان بخورد؟ چه مهارت‌هایی را باید به آنها آموزش دهیم که وقتی این محیط را ترک کردند، در زندگی شکست نخورند؟ و بعد برنامه زندگی و آموزشی بچه‌ها را بر اساس آن طراحی می‌کنیم.

    پس اگر وقتی این سوالات را می‌پرسیم می‌بایست سلامت روحی-روانی فرزندانمان را هم مدنظر قرار دهیم چه؟ اگر لازم باشد که بچه‌ها هر روز کلاسی برای «کمک به بهبود و تقویت مشکلات خودشان» داشته باشند چه؟ کلاسی که در آن به آنها آموزش داده شود که چطور ریشه احساسات خود را پیدا کنند، چطور با درد و آسیب به خوبی کنار بیایند و چطور از بدی‌های گذشته خلاص شوند؟ کلاسی که خطرات کشاندن کسانیکه دوستشان دارند به ورطه‌های خاص را به آنها یاد بدهد. کلاسی که به آنها یاد بدهد درمورد احساسات خود واقع‌بین باشند. کلاسی که آموزششان دهد کی لازم است به دنبال مشاوره تخصصی بروند و چرا این کار به بهبود وضعیت و قوی‌تر شدن آنها کمک می‌کند.

    کلاسی که به آنها یاد بدهد کامل نبودن چطور می‌تواند زیبا باشد.

    اگر همان وقتی که بچه‌هایمان ریاضیات یاد می‌گیرند، یاد بگیرند که این قدرت را دارند که بر هر چیزی در زندگی فائق آیند چه می‌شود؟ اگر همان وقتی که علوم می‌آموزند، یاد بگیرند که می‌توانند بر هر مشکلی پیروز شوند و از آن بهره ببرند چه می‌شود؟ اگر همان وقتی که هنر یاد می‌گیرند، هنر تعریف نکردن خود با اشتباهاتشان را هم آموزش ببینند چه می‌شود؟

    چه تعداد کودک هستند که بدون اینکه بفهمند چطور می‌توانند آسیب‌هایی که بزرگسالان به خود می‌زنند را برطرف کنند، از مدرسه فارغ‌التحصیل می‌شوند؟ مطمئناً اکثر آنها.

    نوجوانان استاد پنهان‌کاری‌اند. آنها زندگی خانوادگی و مذهبی را با پنهان کردن مشکلات، اعتراض کردن یا جایگزین کردن احساساتشان، می‌پیچانند. آنها مادر و پدر را پشت‌سر گذاشته، وارد زندگی بزرگسالی می‌شوند و اکثریت قریب به اتفاق آنها نمی‌دانند با خودشان چه باید بکنند. به همین علت زمان و انرژی زیادی را صرف پیدا کردن راهکارهای سریع برای پر کردن خلاءهای خود می‌کنند. آنها خلاءهایشان را پوشانده و بدون اینکه حتی موفق به پر کردن آنها شوند، تصمیمات زندگی‌شان را عملی می‌کنند. خیلی وقت‌ها دلیل آن این است که لازم دارند به خودشان ثابت کنند وقتی دبیرستان را تمام کردند چقدر شاد و خوشبخت بودند.
    بله. کلاسی لازم است که به بچه‌ها قدرت درون‌نگری را آموزش دهد.

    کلاسی که اگر درست اجرا شود، عشق و علاقه‌ای به درون‌نگری در افراد ایجاد خواهد کرد.

    آیا می‌توانید تصور کنید این چه تاثیری در آمار طلاق خواهد داشت؟ وقتی افراد ازدواج می‌کنند، این کار را با درک بسیار بیشتری نسبت به آنچه هستند، اینکه چرا به اینجا رسیده‌اند و اینکه برای قوی‌تر شدن چه باید بکنند انجام خواهند داد. درک خواهند کرد که هر کسی (حتی همسرشان) برای یافتن خوشبختی باید مسیر خودش را برود و با آن مشکلی نخواهند داشت. با اشکالات و نواقص همسرشان کمتر مشکل خواهند داشت و با مشکلات و اشکالات خودشان هم همینطور.

    و وقتی دو نفر با مشکلات و اشکالات خود و همسرشان مشکلی نداشته باشند، باور خواهند داشت که می‌توانند کنار هم رشد کنند. می‌توانند همدیگر را به سمت پیشرفت هُل بدهند و واقعاً برای هم پرفایده خواهند بود.

    واقعیت این است که نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم جوانان بعد از ترک خانه پدری و ازدواج کردن این مهارت‌های را یاد بگیرند. همه ما آنقدر بزرگ هستیم که بدانیم زندگی هیچوقت این فرصت را در اختیارمان قرار نخواهد داد.

    اگر فرزندم یک روز بخواهد که جانورشناس شود، هیچوقت نمی‌گذارم کلاس‌های علوم را بپیچاند تا به اندازه کافی درمورد آن موضوع اطلاعات جمع کند تا در بزرگسالی آمادگی بیشتری داشته باشد. اما اگر می‌خواست که وقتی بزرگ شد نویسنده شود، هیچوقت نمی‌گذارم از کلاس‌های ادبیات در برود تا آنچه که بعدها برای موفقیت در کارش لازم دارد را بیاموزد.

    اما چرا از خیلی آموزش مهارت‌ها و اولویت‌هایی که بچه‌هایمان برای داشتن رابطه‌ای موفق در بزرگسالی به آن نیاز دارند یا آموزش‌های لازم برای اینکه پدر یا مادری خوب باشند و اطلاعاتی که برای داشتن زندگی موفق چه در حیطه شخصی و چه حیطه کاری لازم دارند، شانه خالی می‌کنیم؟
    کار کردن روی خودمان مهارتی است که همه انسان‌ها برای رشد به آن نیاز دارند چون همه آدمها نقص دارند. و اینکار نیازمند تمرین است، نیازمند تلاش و شکست خوردن حتی. نیاز به صداقت دارد.

    می‌خواهید آمار طلاق را پایین بیاورید؟ یک ایده داریم… به علت‌هایی نگاه کنید که موجب بروز مشکلاتی می‌شوند که به طلاق می‌انجامد. با آموزش مهارت و عشق به درون‌نگری به فرزندانمان می‌توانیم با این علت‌ها روبه‌رو شویم.

    به فرزندانتان فرصت جنگیدن بدهید.

    تا زمانیکه این کار را شروع نکرده‌ایم، آماد طلاق همچنان روزبه‌روز بالا خواهد رفت. و کم‌کم یک روز خواهد رسید که دیگر ازدواج برای هیچکس معنایی نخواهد داشت.

    و این واقعاً ناراحت‌کننده خواهد بود!

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    توصیه هایی برای ازدواج با مردان مطلقه

    در میان خواستگاران یک دختر مخصوصا کسانی که به نوعی وارد سن تاخیر ازدواج و یا نزدیک به تجرد قطعی هستند، حضور مردانی که طلاق گرفته اند و یا همسر خود را از دست داده اند، بیشتر به چشم می خورد.





    انتخاب فرد مناسب برای شروع زندگی که درن با مشکلات اندکی مواجه شوی، از دغدغه های تمام افرادی است که در سن ازدواج به سر می برند. این مسئله در میان دختران که به نوعی در گردونه انتخاب قرار می گیرند و حق انتخاب در میان آنهاوجود ندارد،‌ بیشتر دیده می شود.
    توصیه‌هایی برای ازدواج با مردان مطلقه


    در میان خواستگاران یک دختر مخصوصا کسانی که به نوعی وارد سن تاخیر ازدواج و یا نزدیک به تجرد قطعی هستند، حضور مردانی که طلاق گرفته اند و یا همسر خود را از دست داده اند، بیشتر به چشم می خورد.
    البته تنها این دختران با این مسئله مواجه نیستند، دخترانی که در شرایط زندگی نامناسب به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به سر می برند و یا در میان خانواده های بزهکار هستند، نیز با این نوع افراد مواجه هستند.
    اما این دختران و زنان در انتخاب خود و یا حتی بعد از شروع زندگی خود با دغدغه ها و مشکلاتی روبرو می شوند که بد نیست به این مسائل توجه کنیم.

    علت طلاق قبلی را دریابید


    شناخت علل اینکه فرد طلاق داده و چرا قبلا طلاق گرفته بسیار مفید است، چرا که ممکن است این دلیل برای من امکان وقوع نداشته باشد، گاهی طلاق به دلیل مشکلات فرهنگی، ‌بد حجابی، مادی و غیره بوده است یعنی دلایلی که اصلا برای شما که به عنوان فرد انتخابی بعدی هستید، ‌صدق نمی کند. در نتیجه می توان با دانستن این مسائل انتخاب درستی انجام داد.
    با همسر سابق مرد، صحبت نکنید


    اکثر اختلافات بین زوجین طلاق گرفته، حالت دعوا دارد و در دعوا منصفانه نظر دادن بسیار سخت است. بنابراین برخلاف توصیه های رایج، صحبت با زن سابق مرد را راه حل مناسبی نیست و برای ایجاد شرایط یک انتخاب صحیح به دختران توصیه می شود که به مشاور مراجعه کنند تا بر اساس شرایطی که فرد داشته دست به انتخاب صحیح بزنند. اما در مواردی که شرایط تشخیص بسیار سخت می شود به آنها توصیه می شود که شرایط حال را نگاه کنند و بر اساس آن آینده خود را انتخاب کنند. یعنی با توجه به شرایطی که فرد مورد نظر دارد دست به انتخاب بزنند و نگاه نکنند در آینده چه خواهد شد ببینند آیا می توانند با این شرایطی که وجود دارد زندگی کنند.

    مقایسه اتفاق می افتد


    در چنین ازدواج هایی دغدغه زنان ناشی از مقایسه شدنشان با همسر سابق مرد طبیعی است. شما باید بدانید که حتما در مواردی مورد مقایسه قرار خواهید گرفت. بهتر است قبل از هر گونه انتخابی در مراحل اولیه هر دو نفر باهم به مشاوره بروند تا بتوانند بحران هایی را که در این مسئله ممکن است پیش بیاید را به آنها بشناسانند تا بهتر مسیر را طی کنند.
    منبع:مهرخانه

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    چگونه زندگی جدید را پس از طلاق شروع کنید ؟


    طلاق ممکن است زخمهای عاطفی را برای بچه هاایجاد کند . با آنها صحبت کنید . با آنها درباره اتفاقاتی که درحال وقوع است و احساساتی که آنها نسبت به وقایع کنونی دارند صحبت کنید و به آنها اطمینان دهید همه چیز بهتر خواهد شد. اگر آنها خیلی چیزها را بدانند می توانند به شما در این مراحل کمک کنند و به این ترتیب آنها هم احساس قدرت می کنند .




    طلاق یک تغییر اساسی در زندگی است که شخص را دچار سردرگمی میکند . ناگهان خودتان به تنهایی میبایست از پس مواردی مانند پول بچه ها شغل تغییرات و موقعیتهایي که اعضای خانواده را تحت فشار قرار میدهد بر بیایید . در اینجا توصیه هایی وجود دارد که " چگونه زندگی جدید را پس از جدایی شروع کنید ؟" اگر مشکلاتی دارید بدانید که :

    * بعد از اتمام این زندگی ، زندگی جدیدی در انتظار شماست .

    در حال حاضر به سختی می توانید باور کنید زیرا روزی این زندگی چیزی بود که شما خواستار آن بودید . شما خواهان ایجاد و تداوم آن بودید .

    * خودتان را فریب ندهید .

    از خودتان بپرسید : آیا به راستی این زندگی را می خواهید یا به علت ترس دو دستی به آن چسبیده اید ؟ اگر فکر تنها ماندن ترسناک تر از بودن در یک زندگی از هم پاشیده است خب به ترسهایتان اجازه دهید تا تصمصیم گیرنده باشند . آیا برای از دست دادن زندگی که بود یا میبایست باشد هنوز سوگواری میکنید؟

    * روزهای زندگیتان را هدر ندهید .

    اندوهگین بودن هیچ محدوده زمانی ندارد اما زندگی محدود است . شما این را متوجه بشوید یا نشوید ، زمان به سرعت سپری میشود. زمانی میرسد که شما باید حقیقت را بپذیرید و بگویید : " من باید کاری برای زندگی ام انجام دهم بچه هایم را بزرگ کنم و کاری کنم که زندگی شاد و معناداری داشته باشم و شخصی فعال در جامعه باشم ." پس از هم اکنون قدمهای استوار بردارید و به جلو حرکت کنید .

    * افکار مصیبت بار را از ذهن تان دور کنید .

    " زندگی من تمام شده است ." " من همه چیز را از دست دادم ." " همه چیز خیلی بد است ." افکاری هستند که تاثیرات خیلی قوی بر چگونگی احساس شما دارند . متوجه باشید که واقعا اینها درست نیستند . زندگی شما تمام نشده است فقط یک شروع جدید برای شماست . تغییر پیش فرضهای منفی در ذهن تان به تغییر احساسات شما کمک میکند .

    * زمان خود را با افسوس هدر ندهید .

    شما باید به خودتان بگویید : " اتفاقی است که افتاده !" شما نمی تواتید به گذشته برگردید و کاری انجام دهید اما می توانید کارهای زیادی را هم اکنون انجام دهید .

    * برای فرزندانتان الگو باشید .

    در آینده فرزندانتان چگونه والدینی خواهند بود وقتی شما در جایی نشسته و گریه میکنید ، به نقطه ای زل می زنید و افسوس گذشته را می خورید ؟ وقتی شما جدایی را پذیرفتید زمان پیشرفت در زنگی تان است .

    به خاطر فرزندانتان با همسر سابق خود رابطه جدیدی را تعیین کنید .
    در رابطه سابق شما همسر وی بودید اما در حاضر یک دوست معمولی هستید بخاطر بچه هایتان .

    * با کودکانتان صحبت کنید .

    طلاق ممکن است زخمهای عاطفی را برای بچه هاایجاد کند . با آنها صحبت کنید . با آنها درباره اتفاقاتی که درحال وقوع است و احساساتی که آنها نسبت به وقایع کنونی دارند صحبت کنید و به آنها اطمینان دهید همه چیز بهتر خواهد شد. اگر آنها خیلی چیزها را بدانند می توانند به شما در این مراحل کمک کنند و به این ترتیب آنها هم احساس قدرت می کنند .

    * از دیگران کمک بگیرید.

    اگر از مردم کمک بخواهید خوشحال می شوند . این لطفی است در حقشان که به آنها اجازه می دهید کاری برایتان انجام دهند .يك گروه حمايت كننده از نزديكترين دوستانتان داشته باشيد كه حمايتگرعاطفي ،راهنماي هميشگي ومشوق شما در كارهايتان باشند.بدانيد شما اولين نفري نيستيد كه از سايرين كمك مي گيريد.

    * از امكانات و موهبت هاي اطراف خود استفاده كنيد.

    هركاري كه مي توانيد براي رسيدن به موفقيت انجام دهيد. توانايي ها و نقاط قوت خودتان را كشف كنيد و براي كمك به خود و حركت در يك مسير جديد و مثبت روي آنها متمركز شويد.هرشخصي حقيقت وجودي دارد كه فقط خودش ميداند وباور دارد . به ياد داشنه باشيد كه شما نتايجي در زندگي بدست مي آوريد كه ابتدا باور داريد و سپس شايستگي آن را.

    * براي خودتان وقت بگذاريد.

    خودتان را در اولويت قرار دهيد ،كمي خودخواه باشيد و كاري را فقط براي خودتان انجام دهيد.بهترين هديه اي كه شما مي توانيد به فرزندانتان بدهيد اينست كه از خودتان خوب مراقبت كنيد. يك كلاس جديد را امتحان كنيد، ورزش را شروع كنيد و سرگرمي هاي فراموش شده كه سابقا انجام مي داديد را دوباره شروع كنيد.

    * خانه رويايي تان را بسازيد.

    اگر شما مجبور به تغيير منزل شديد دنيا به آخر نرسيده است. بدانيد كه شما و بچه هايتان ميتوانيد خاطراتي را بسازيد كه آنجا خانه روياهايتان شود.

    * خود واقعي تان را بيابيد.

    شما ممكن است زمان طولاني نيمي از يك زوج بوده ايد. اما شما هنوز صددرصد يك شخصيت واحد هسنيد. آن شخص را دوباره كشف كنيد.

    * آنچه را دوست داريد انجام دهيد.

    هرروز وقتي از خواب بر مي خيزيد چه چيزي شما را به هيجان مي آورد.يك ليست از آنچه شما را به اهدافتان ميرساند تهيه كنيد.

    * روحيه شاد داشته باشيد.

    در زندگي جديد كمي تفريح و شادي كنيد. خاطرات زيبايي را با فرزندانتان بسازيد تا با اعتماد بنفس و حس احترام به خود بسوي آينده بروند.

    * درآينده از خود مراقبت كنيد.

    اين مهم است كه هميشه به روابط خود توجه كنيد و از خود بپرسيد كه :" چقدربودن در اين رابطه ارزش دارد؟" اگر شما در آن رابطه كاملا خودرا فراموش مي كنيد پس بهاي سنگيني را مي پردازيد.

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    طلاق عاطفی و دانستنیهای آن

    تا آنجا که می‌توانید برای برآورده کردن آن نیازها تلاش کنید و با همسرتان در مورد ویژگی‌هایی که شما را آزار می‌دهند، صحبت کنید. شاید این مشکل آسان‌تر از آنچه فکر می‌کنید، برطرف شود.




    برای از نفس افتادن یک عشق، نیازی نیست که اتفاق عجیب و غریبی بیفتد. نه یک خیانت بزرگ و نه یک تغییر ناگهانی، هیچ کدامشان نمی‌توانند به اندازه اتفاقات ساده روزانه، شما را از هم دور کنند. مشکلات کوچکی که شاید هر دوی شما هم از آنها بی‌خبر باشید، می‌توانند شما را حتی زیر یک سقف هم از هم جدا کنند و بدون آنکه حکم طلاق‌تان را صادر کنند، «مشترک» بودن زندگی را برایتان بی‌معنا کنند. اگر نمی‌خواهید ازدواج شما به این سرنوشت دچار شود، بار دیگر آنچه را که در زندگی‌تان می‌گذرد، مرور کنید. آیا اتفاقاتی که در ادامه از آنها صحبت می‌کنیم، پایشان به خانه شما هم باز شده‌است؟

    همه‌چیز را می‌شمارید؟
    هر تلاشی که برای دوام زندگی مشترک‌تان می‌کنید در نظرتان یک لطف تلقی می‌شود؟ شما همه امتیازاتی که به همسرتان می‌دهید را می‌شمارید و از او توقع دارید که تک‌تک آنها را جبران کند؟ چنین تصوری می‌تواند یک زنگ خطر برای شما باشد. اگر جملاتی مثل « این بار من کوتاه آمدم!»، «امروز من خانه را جمع کردم!»، «این ماه من پول بیشتری به خانه آوردم!» و ... مدام در ذهن شما چرخ می‌زند، باید به دنبال پیدا کردن ریشه مشکلتان باشید. چه شده که شما دیگر برای این رابطه با دل و جان تلاش نمی‌کنید؟ آیا همسرتان هم چنین افکاری را به ذهنش راه داده یا به زبان می‌آورد؟ این دو دوتا چهارتا ها نشان می‌دهد شما خودتان را جدا از همسرتان و این زندگی می‌بینید و احساس می‌کنید بیش از آنکه باید برای او و این خانه انرژی می‌گذارید. اگر می‌خواهید این افکار زندگی شما را از هم نپاشد، خیلی زود دلیل حضور آنها در ذهنتان را پیدا کنید و آن را از بین ببرید.

    خیال می‌بافید؟
    ساختن یک زندگی خیالی در ذهنتان به معنای خیانت به همسرتان نیست. اما این تصویر می‌تواند یکی دیگر از زنگ‌خطر‌ها‌برای زندگی شما باشد. اگر گاهی از تصمیمی که گرفته‌اید پشیمان می‌شوید و گمان می‌کنید خواستگارهای قبلی‌تان می‌توانستند شما را خوشبخت‌تر کنند، باید در ازدواج‌تان به دنبال مشکل اصلی بگردید. اگر در ذهنتان همسرتان را به شکل دیگری تجسم می‌کنید و از زندگی با اویی که در خیال شما تغییر کرده لذت می‌برید، مطمئنا رابطه شما درگیر مشکلی جدی است که باید تا دیر نشده، آن را برطرف کنید. به تصاویری که در خیالتان می‌سازید فکر کنید. آنها انتظاراتی هستند که از همسر و زندگی مشترک‌تان دارید. تا آنجا که می‌توانید برای برآورده کردن آن نیازها تلاش کنید و با همسرتان در مورد ویژگی‌هایی که شما را آزار می‌دهند، صحبت کنید. شاید این مشکل آسان‌تر از آنچه فکر می‌کنید، برطرف شود.

    از لحظه صحبت کنید نه از هرگز و همیشه
    بحث‌های بین شما بیشتر شده است و دیگر برای بحث کردن، نیاز به اتفاق عجیب و غریبی ندارید؟ از شیوه آویزان کردن لباس‌ها تا نحوه گرفتن قاشق و پارک کردن اتومبیل، همه و همه می‌توانند به انگیزه‌ای برای بحث کردن تبدیل شوند؟ وقتی با همسرتان مشاجره می‌کنید، عبارت‌های «همیشه» یا «هیچ‌وقت» را به کار می‌برید و به‌جای اینکه از او بخواهید لباسش را سرجایش بگذارد، می‌گویید «چرا همیشه لباس‌هایت را اینطور می‌گذاری!» و به جای اینکه بگویید چرا صحبت مرا نشنیدی، می‌گویید «تو هیچ‌وقت به حرف‌های من گوش نمی‌دهی!»؟ اگر با این عبارات با همسرتان صحبت می‌کنید، پس دل پری از او دارید و به جای اینکه بتوانید اشتباهات گذشته‌اش را ببخشید، آنها را در ذهن‌تان روی هم انبار می‌کنید. اگر نمی‌خواهید این تصورهای انبار شده زندگی مشترک شما را از هم بپاشد، بهتر است در همان زمانی که همسرتان اشتباهی می‌کند، تنها و تنها در مورد آن لحظه با او صحبت کنید و برای حل شدن مشکل در همان زمان تلاش کنید. همین اشتباهات کوچک و ناراحتی‌های ساده با انبار شدن در ذهن شما از همسرتان یک فرد بی‌مسئولیت و بی‌عاطفه می‌سازد و توان ادامه دادن این راه را از شما می‌گیرد.

    حرف کم می‌آورید؟
    وقتی بعد از 10 ساعت دوری، در پایان روز همدیگر را می‌بینید، باز هم حرفی برای گفتن ندارید؟ احساس می‌کنید با همسرتان بیگانه شده‌اید و نمی‌دانید در مورد چه باید با او صحبت کنید؟ حتی وقتی با تمام وجود از او دلگیر می‌شوید، انگیزه‌ای برای بحث کردن ندارید و با وجود اینکه خیلی از اتفاقات زندگی به مراد‌تان نیست، مدت‌هاست که حتی با هم بحث و دعوا هم نکرده‌اید؟ یادتان نرود که دعوا نکردن همیشه هم اتفاق مثبتی نیست. گاهی این سکوت می‌تواند نشانه بی‌تفاوتی شما نسبت به آینده زندگی مشترکتان باشد و این واقعیت را نشان دهد که دیگر امیدی به‌اصلاح همسرتان و زندگی مشترکتان ندارید. پس از کنار این سکوت ساده نگذرید و تلاش کنید با همسرتان از هر دری حرف بزنید؛ از اتفاقات محیط کار گرفته تا برنامه‌های تلویزیونی یا آنچه در خیابان برایتان پیش آمده. سعی کنید دلخوری‌هایتان را با او بیان کنید و بگویید نگران آینده این زندگی هستید.

    خانه دوم ساخته‌اید؟
    در بسیاری از زندگی‌های مشترک، زمانی می‌رسد که یکی از 2نفر به خود می‌گوید «همسرم متوجه نیازهای من نیست و دنیای مرا درک نمی‌کند!» چنین تصوری می‌تواند این فرد را بیشتر از قبل از زندگی مشترکش دور کند و او را وادار به پیدا کردن مکان‌های امن دیگری برای فهمیده شدن بکند. عضویت در شبکه‌های اجتماعی، کلاس‌های گروهی، پیدا کردن دوستان جدید و ... همه می‌توانند راه‌هایی برای پیدا کردن گروهی از آدم‌های تازه باشند که او را بیشتر از همسرش درک می‌کنند. اگر شما هم احساس می‌کنید در زندگی مشترکتان آنطور که باید درک نمی‌شوید و دوست دارید با غرق شدن در کتاب، سفر یا گروه‌های دوستی این خلأ را پر کنید، احتمالا زندگی مشترک‌تان نفس‌های آخرش را می‌کشد. قبل از آنکه دیر شود، در مورد احساسات و افکارتان با همسرتان صحبت کنید و تلاش کنید رابطه‌تان را به روزهای اول برگردانید. هیچ چیزی نمی‌تواند جای همسرتان را بگیرد، مطمئن باشید.

    باید با هم خوش باشید نه با دیگران
    ترجیح می‌دهید با دوستان یا خانواده خودتان به سفر بروید تا اینکه با همسرتان سفر کنید؟ دوست دارید وقت‌تان را به کافه‌نشینی با دوستان‌تان اختصاص دهید تا اینکه در خانه با همسرتان چای بخورید؟ اگر دیگر درکنار همسرتان به شما خوش نمی‌گذرد و نمی‌توانید هیچ تفریحی را در کنار او تجربه کنید و به معنای واقعی با او آرامش بگیرید، مشکلات شما بیش از حد جدی شده‌اند. وقت آن رسیده که دقیق‌تر به آنچه در رابطه شما و همسرتان و در زندگی مشترکتان می‌گذرد، نگاه کنید. چه ویژگی‌هایی در او و چه انتظاراتی در شما وجود دارد که نمی‌گذارد با هم خوش بگذرانید. بهتر است تا دیر نشده، در مورد آنها با هم صحبت کنید و آرام‌آرام برای پیدا کردن یک مسیر مشترک قدم بردارید.

    برنامه‌های‌تان را یکی کنید
    در تمام 24 ساعت، 5 ساعت مشترک در کنار هم نیستید؟ زمانی که او می‌خوابد شما بیدارید و زمانی که او تلویزیون می‌بیند، شما در یک اتاق در بسته اینترنت‌گردی می‌کنید؟ آخر هفته که شما وقت آزاد دارید او به کارهایش می‌پردازد و وقتی شما به خانه دوستان یا فامیل می‌روید، او کار دیگری را برای انجام دادن انتخاب می‌کند؟ این جدایی برنامه‌ها یک اتفاق ساده نیست که بتوانید به راحتی آن را توجیه کنید. این نشانه‌ها به شما می‌گوید که میل تنظیم برنامه‌هایتان با توجه به شرایط دیگری را از دست داده‌اید و دیگر از وقت گذراندن با او لذتی نمی‌برید. اگر هنوز هم برای زندگی مشترکتان ارزش قائلید، این نشانه‌ها را جدی بگیرید و با همسرتان در این مورد صحبت کنید. برای مدتی هم که شده، وقت خواب، بیداری، کار و تفریح‌تان را با هم هماهنگ کنید و سعی کنید به این برنامه پایبند بمانید.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    طلاق و فرزندپروری مشارکتی پس از آن

    همزمان با فرزندپروری مشارکتی ممکن است بین شما و همسر سابقتان در زمینه برخی موارد عدم توافق وجود داشته باشد. راهکارهای زیر به شما کمک می کند راحت تر با یکدیگر توافق کنید.




    کنار گذاشتن مشکلات ارتباطی بین پدر و مادر به صورت توافقی و با هدف فرزندپروری مشارکتی می تواند تا حد زیادی در کاهش استرس و تنش موثر باشد. شما می توانید به منظور آسایش و آرامش فرزندانتان ، یک رابطه کاری با همسر سابق خود برقرار کنید و بدین شکل باعث ایجاد آرامش، هماهنگی و پرهیز از تعارض ها و اختلافات شوید.

    فرزند پروری مشارکتی پس از جدایی:


    در کنار هم قرار گرفتن خصوصا پس از اختلافات و مشاجرات متعدد ، می تواند بسیار فرسوده کننده باشد. بسیار دشوار است که گذشته دردناکی که احتمالا با همسر سابقتان داشته اید را فراموش کنید و خشم و تنفر خود را کنار بگذارید. اما حقیقتی که وجود دارد این است که فرزندپروری مشارکتی یک راه حل ساده نیست بلکه بهترین راه برای تامین نیازهای فرزندان و حفظ روابط صمیمانه با هر دو والد است.
    شاید خوب باشد که فکر برقراری ارتباط با همسر سابقتان را با این ذهنیت آغاز کنید که این رابطه یک رابطه یک به یک و با هدف رفاه و بهزیستی فرزندتان است. ازدواج شما ممکن است پایان یافته باشد اما خانواده شما خیر. اولین گام برای فرزندپروری مشارکتی بالغ و مسئولانه این است که همواره نیازهای فرزندانتان را پیش روی خود ببینید.


    فرزندپروری مشارکتی بهترین انتخاب برای فرزند شما است:


    در طول فرزند پروری مشارکتی فرزندان شما باید تشخیص دهند که آنها مهم تر از اختلافاتی هستند که باعث پایان یافتن رابطه شما شده است و اینکه عشق شما نسبت به آنها با وجود تغییرات پیش آمده ، هم چنان جاری است. فرزندانی که والدین جدا شده ی آنها ارتباط همکارانه ای با یکدیگر دارند:
    - احساس امنیت می کنند. کودکان زمانی که از عشق هر دو والد مطمئن بشوند ، سریع تر و آسان تر با طلاق سازگار می شوند و اعتماد به نفس بهتری کسب می کنند.
    - از هماهنگی والدین بهره مند می شوند. فرزندپروری مشترک شامل قوانین، انضباط و پاداش های مشابه در هر دو خانه می شود و بنابراین کودکان می دانند که انتظار چه چیزی را داشته باشند و چه چیزی از آنها انتظار می رود.
    - حل مسئله را بهتر می آموزند. کودکانی که می بینند والدینشان به مشارکت با یکدیگر ادامه می دهند، با احتمال بیشتری می آموزند که مسائل و مشکلاتشان را به صورت موثر حل کنند.
    - یک الگوی مثبت دارند. شما از طریق همکاری با والد دیگر الگوی مناسبی را در ذهن فرزندتان نهادینه می کنید که او می تواند در آینده از آن بهره بگیرد.


    نکاتی در مورد فرزندپروری مشارکتی:





    1) خشم و تنفر را کنار بگذارید:


    شاید کار سختی باشد اما کلید فرزندپروری مشارکتی این است که تمرکزتان را روی فرزندتان بگذارید. این بدین معنا است که احساسات شخصی شما (خشم، تنفر یا ضربه خوردن) باید به منظور پرداختن به نیازهای فرزندتان عقب نشینی کنند. اگرچه کنارگذاشتن چنین احساسات قدرتمندی ممکن است دشوارترین بخش یادگیری همکاری با همسر سابقتان باشد اما ضروری ترین بخش آن نیز به شمار می رود. فرزندپروری مشارکتی ربطی به احساسات شما نسبت به همسر سابقتان ندارد بلکه درباره شادی ، ثبات و بهزیستی آینده فرزندتان است.


    جدا کردن احساسات از رفتار
    این طبیعی است که شما از تجربه خود لطمه خورده باشید و خشم زیادی را تجربه کنید اما نباید اجازه دهید احساساتتان بر رفتار شما تسلط داشته باشد. راهکارهای زیر به شما کمک می کند بهتر با احساسات منفی خود کنار بیایید:


    - در مورد احساسات خود با فرد دیگری صحبت کنید:هرگز با کودک خود درددل نکنید. دوستان ، روانشناس یا حتی یک گیاه یا حیوان خانگی می توانند در زمانی که نیاز دارید احساسات منفی خود را ابراز کنید، برای شما شنونده های خوبی باشند.


    - تمرکز خود بر فرزندانتان را حفظ کنید:اگر احساس تنفر یا خشم دارید، به خودتان یادآوری کنید که با چه هدفی قرار است با همسر سابق خود همکاری کنید . شادابی و رفاه فرزندتان بزرگترین هدف است. اگر خشم شما بسیار زیاد است شاید نگاه کردن به عکس های فرزندتان کمک کننده باشد.


    - به خودتان آرامش بدهید:رها کردن شانه ها و چند نفس عمیق و آرام یا کمی قدم زدن حواس شما را از خشم پرت می کند و می تواند یک تاثیر آرامش بخشی داشته باشد.

    -کودکان در میان:ممکن است هیچ گاه احساس تنفر یا خشم خود درباره طلاق را از دست ندهید اما آنچه که می توانید این است که این احساسات را تشخیص دهید و به خودتان یادآوری کنید که آنها مربوط به شما هستند نه فرزندتان.

    - هرگز از فرزندتان به عنوان پیغام بر استفاده نکنید: زمانی که از فرزندتان می خواهید که چیزی را به والد دیگر بگوید، در واقع او را در مرکز اختلاف خود گذاشته اید. هدف این است که کودکتان را خارج از موضوعات ارتباطی خود قرار دهید. بنابراین خودتان به همسر سابقتان تلفن یا ایمیل بزنید.


    - اختلافات و دلخوری ها را برای خودتان نگه دارید: هرگز چیزهای منفی درباره والد دیگر به کودکتان نگوید و هرگز این احساس را در او ایجاد نکنید که مجبور شود بین شما و والد دیگر یکی را انتخاب کند. فرزند شما حق دارد که با والد دیگرش ارتباط داشته باشد.


    2) تعامل با همسر سا


    ممکن است آرام بودن در زمان برخورد با همسر سابق که در گذشته ضربه های زیادی به شما زده است، غیرممکن به نظر برسد. اما با تمرین تکنیک های سریع کاهش استرس مثل تنفس عمیق شکمی ، شما می توانید بیاموزید که خود را کنترل کنید.
    ارتباط امن ، هماهنگ و هدفمند با همسر سابق برای موفقیت در فرزندپروری مشارکتی بسیار ضروری است، حتی اگر به نظرتان کاملا غیرممکن می آید. این ارتباط ابتدا در ذهن شما آغاز می شود. قبل از برخورد با همسر سابقتان از خود بپرسید چگونه حرف های شما بر کودکتان تاثیر خواهد گذاشت و خودتان را مجاب کنید که ارتباط خوبی داشته باشید. فرزند شما نقطه محوری هر گفتگویی است که بین شما و همسر سابقتان اتفاق می افتد.


    - نگاهتان به این رابطه مثل یک رابطه شغلی و تجاری باشد: رابطه با همسرتان را به عنوان رابطه با یک شریک تجاری در نظر بگیرید. در این رابطه تجارت شما، رفاه و بهزیستی فرزندتان است. با همسر سابقتان به گونه ای صحبت یا مکاتبه کنید که انگار او یک همکار است. خونسرد باشید و آرام و مقتدر صحبت کنید.


    - درخواست کنید: به جای جملات امری و دستوری از جملاتی استفاده کنید که نشان دهنده درخواست تقاضاهاست. مثلا برایت ممکن است که ....


    - گوش بدهید: یک تعامل بالغانه با گوش دادن آغاز می شود. حتی اگر با همسر سابقتان مخالف باشید باید به او این اطمینان را بدهید که دیدگاه او را درک می کنید. گوش دادن لزوما به معنای موافق بودن نیست.


    - گفتگوها را متمرکز بر فرزندانتان حفظ کنید: اجازه ندهید گفتگوها به سمت ابراز نیازهای شما یا او منحرف شود. این ارتباط تنها باید درباره نیازهای فرزندانتان باشد.


    3) فرزندپروری به عنوان یک تیم


    فرزندپروری پر است از تصمیماتی که باید با همسر سابقتان اتخاذ کنید. برای فرزندان شما خوب است که با نظرات و دیدگاه های متفاوت مواجه شوند و بیاموزند که انعطاف پذیر باشند. اما آنها هم چنین نیاز دارند که بدانند در هر دو خانه ، تحت پایه ها و انتظارات مشترکی زندگی می کنند.


    - قانون ها: قانون ها نباید لزوما بین خانه های شما یکسان باشد. اما اگر شما و والد دیگر، خطوط هماهنگی را بنا کنید (مثل انجام تکالیف درسی، رفت و آمدها، و فعالیت های فوق برنامه) ، فرزندتان بین خانه شما و والد دیگرسردرگم نخواهد بود.


    - اصول انضباطی: سعی کنید از سیستم های انضباطی مشابه (جریمه و پاداش) در هردو خانه استفاده کنید. مثلا محرومیت از تلویزیون دیدن به خاطر حرف زشت زدن.


    برنامه ریزی: سعی کنید تا حد امکان برنامه غذا خوردن، انجام تکالیف و زمان خوابیدن در هر دو خانه مشابه باشد.


    - موارد مهم: مسائل پزشکی (تست های سالیانه یا بیماری ها) ، آموزشی (برنامه کلاس ها و امتحانات، برنامه های فوق العاده و جلسات اولیا و مربیان) و اقتصادی ( پول توجیبی و خرید وسایل مورد نیاز کودک) از مسائل بااهمیتی هستند که لازم است والدین در اجرای آنها با یکدیگر هماهنگ باشند.




    عدم توافق


    همزمان با فرزندپروری مشارکتی ممکن است بین شما و همسر سابقتان در زمینه برخی موارد عدم توافق وجود داشته باشد. راهکارهای زیر به شما کمک می کند راحت تر با یکدیگر توافق کنید.



    - احترام گذاشتن : به والد دیگر اجازه بدهید از موضوعات مربوط به فرزندتان آگاه باشد و به ایده های او احترام بگذارید و در برابر آنها منعطف باشید.



    - گفتگو: در مورد اختلاف نظرهای خود صحبت کنید البته نه در حضور فرزندتان. اگر نتوانستید به توافق برسید از یک مربی یا مشاور کمک بگیرید.


    -گذشتن از مسائل جزئی: اگر عدم توافق شما بر سر مسائل بااهمیتی مثل جراحی پزشکی یا انتخاب مدرسه برای فرزندتان است به هر شکل شده باهم صحبت کنید. اما اگر شما می خواهید فرزندتان ساعت 8 بخوابد و همسر سابقتان می گوید که 8/30 بخوابد، آن را رها کنید و انرژیتان را برای مسائل مهم تر صرف کنید.




  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    موسیقی مبتذل باعث افزايش آمار طلاق

    بعضي از اين موسيقي‌هاي سطحي و مبتذلي که بين جوانان رواج يافته است، بسيار غيراخلاقي و نامناسب هستند و ترويج عشق‌هاي خياباني، کلمات بد و موارد مشمئز کننده است که وقتي جواناني در رده سني 13 تا 18 سال اينها را مي‌شنوند، تحت تأثير قرار مي‌گيرند و پيرو همان مواردي که در آن موسيقي ذکر شده، مي‌شوند.




    خانم دکتر سيما فردوسي در وبلاگ خود نوشت: سبک‌هاي موسيقي مختلف نشأت گرفته از آن چيزي است که در اجتماع مي‌گذرد و به جنبه هنري اجتماع مربوط مي‌شود و همين طور اين موسيقي بر محتويات جامعه نيز تأثير متقابل مي‌گذارد و حتي ممکن است اين تأثير شديدتر باشد.


    بعضي از اين موسيقي‌هاي سطحي و مبتذلي که بين جوانان رواج يافته است، بسيار غيراخلاقي و نامناسب هستند و ترويج عشق‌هاي خياباني، کلمات بد و موارد مشمئز کننده است که وقتي جواناني در رده سني 13 تا 18 سال اينها را مي‌شنوند، تحت تأثير قرار مي‌گيرند و پيرو همان مواردي که در آن موسيقي ذکر شده، مي‌شوند.

    بعضي از اين موسيقي‌هاي سطحي و مبتذلي که بين جوانان رواج يافته است، بسيار غيراخلاقي و نامناسب هستند و ترويج عشق‌هاي خياباني، کلمات بد و موارد مشمئز کننده است که وقتي جواناني در رده سني 13 تا 18 سال اينها را مي‌شنوند، تحت تأثير قرار مي‌گيرند و پيرو همان مواردي که در آن موسيقي ذکر شده، مي‌شوند.
    هم اکنون هم در موسيقي‌هايي که در سطح جامعه رواج دارد و ما آن را با عنوان «موسيقي مبتذل» نام مي‌نهيم، مواردي اين‌چنين ديده مي‌شود و هم اين نوع موسيقي‌ها نيز بر روي جامعه تأثير منفي‌ مي‌گذارد و به طور کلي اين نوع موسيقي، اثرات منفي بر روي زندگي جوانان را تشديد مي‌کند.
    پيام‌هاي انواع مختلف موسيقي بر روي مخاطب، تاثير مي گذارد زيرا هر نوع موسيقي، پيامي در بر دارد. اما متأسفانه اين نوع سبک‌هاي رواج يافته، محتواي اخلاقي ندارد. يعني اگر سبک‌هاي جوان پسند امروزي هم با محتواي مثبت و اخلاق‌گرا به بازار بيايد، در وضعيت زندگي جوانان تأثير مثبت خواهد گذاشت. موسيقي هاي جديد جوانان را به عشق هاي چند روزه و گاه حتي ازدواج هايي مي کشاند که نتيجه آن طلاق است. براي همين آمار طلاق متاسفانه هر سال در کشور ما رو به افزايش است، به طوري که طبق آمارهاي سال جاري از هر چهار مورد ازدواج، يکي به طلاق ختم شده است.


    برخي از دختران و پسران جوان با اين انگيزه به سوي دوستي هاي متقابل کشيده مي شوند که فکر مي کنند اگر در زندگي نسل گذشته (والدين آنها) اختلافاتي بروز کرده و تنش هايي وجود داشته ناشي از عدم شناخت آنان بوده و اگر آنها قبل از ازدواج با همسر آينده خود رابطه داشته باشند، ميتوانند جلوي بروز چنين مشکلاتي را بگيرند و به خوشبختي برسند. دختران و پسراني که بر اثر يک عشق زودگذر يا يک هوس خيالي، در کوچه و خيابان با يکديگر به اصطلاح دوست مي شوند، نمي دانند که سرانجام عشق آنها شکست و جدايي است، زيرا احساسات و غرايز بر اين گونه آشنايي ها و ازدواجها حاکم است، نه عقل و منطق و شناخت واقعي، حتي در دوستي هايي هم که هر دو طرف با نيت و هدف ازدواج پاي در اين راه مي گذارند کمتر ديده شده که به سرانجام خوبي برسند. اين دختران و پسران با همه مخالفت هايي که به طور معمول از سوي والدين شان ابراز مي شود، زندگي مشترک را آغاز مي کنند، اما غافل از اين واقعيت هستند که زير يک سقف زندگي کردن و با هم بودن اصل مهم زندگي نيست.


    براي ساختن زندگي پر از مهر و محبت و تربيت فرزنداني سالم، پذيرفتن واقعيات زندگي و اين که بتوان با آنها کنار آمد، از زندگي زير يک سقف و در کنار هم بودن مهمتر است. اين قبيل همسران بعد از گذشت مدتي کوتاه از زندگي و فروکش کردن تب و تاب عشق هاي ظاهري، تازه با حقايق زندگي روبه رو مي شوند و هرکدام از آنها چهره واقعي خود را نشان مي دهند. تمام آن مسائلي که در روزهاي دوستي براي آنان قابل تحمل بود و شايد هيچ کدام از آن موارد اصلاً جلوه اي برايشان نداشته به يکباره مهم مي شوند و تازه درمي يابند که نمي توانند با فردي که داراي چنين رفتاري است زندگي کنند. به اين ترتيب شک و بدبيني در دل هايشان خانه مي کند و مرد به خودش مي گويد مبادا زني که روزي پنهاني با من دوست شده، قبلاً با شخص ديگري هم رابطه داشته، نکند با اشاره پسري غريبه، عشقش را به پاي او بريزد و زن نيز در انديشه اين فکر که مرد او ديروز تنها با يک نگاه و خنده عاشق من شد، نکند با نگاه زن ديگري دلش را به او بدهد.
    در اين گونه روابط فقط دخترها نيستند که متحمل ضرر و خسارت هاي جبران ناپذيري مي شوند، پسرها نيز به نوبه خود زيان هاي عاطفي، روحي و گاه جسمي مشابهي را متحمل مي شوند. اما در چنين مواقعي به دخترها بيشتر صدمه وارد مي شود. ازاين رو دختران جوان بايد قدرت نه گفتن را در خود تقويت کنند و به اين گونه دوستي ها يا عشق هاي سراب گونه و بي اساس پاسخ منفي دهند. فريب حرف هاي عاشقانه، ظاهر آراسته يا پيام هاي احساسي را نخورند تا با احساساتشان بازي نشود.
    همچنين در ظاهر امر رابطه پنهاني ميان دختر و پسر که اغلب با عشق هاي دروغين خياباني شروع ميشود و ناشي از احساسات زودگذر است شايد امر ساده اي به نظر بيايد اما آمار جرايم در اين شرايط موضوعي جدي و قابل بحث است. دختران در اين شرايط از آسيب پذيري فراواني برخوردار هستند. زيرا با برقراري روابط پنهاني در شرايطي قرار مي گيرند که همه آبروي خود و خانواده را به باد مي دهند.

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    کاهش سن طلاق در ایران!

    در حال حاضر بیشتر طلاق‌ها در سنین ۱۸ تا ۲۵ سال رخ می‌دهد و در پی آن، میزان زنان کم سن و سالی که بی سر و سامان شده یا به سرپرست خانوار تبدیل می‌شوند، بیش از گذشته است.

    طی سال‌های اخیر سن طلاق در ایران روند کاهشی داشته و متعاقب آن، زنان سرپرست خانوار نیز «جوان» شده‌اند و آسیب‌های اجتماعی زاییده از آن، مشکلات جدی همراه خواهد داشت. نوروزی مدیر کل امور حمایت‌های اجتماعی کمیته امداد امام خمینی در این‌ باره، کاهش سن زنان سرپرست خانوار را تایید کرده که ازدواج‌های احساساتی، عدم آشنایی زوجین، تفاوت‌های فرهنگی، ازدواج‌های تحمیلی، نازایی، اعتیاد و ... از عوامل آن است.

    به گزارش ایسنا، روزنامه قانون با ذکر این مقدمه ادامه داد: هم‌اکنون حدود ۱۰ درصد از مددجویان تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی (ره) را زنان سرپرست خانوار تشکیل می‌دهند و طبق آماری که معاون حمایت و سلامت کمیته امداد بر اساس سرشماری سال ۹۰ داده، جهش قابل ملاحظه‌ای در بخش زنان سرپرست خانوار مشاهده می‌شود؛ به طوری که این زنان با "یک میلیون و ۳۰ هزار نفر" جمعیت، دومین فراوانی این کمیته پس از سالمندان به حساب می‌آیند و هر کدام سرپرستی یک تا چند نفر را بر عهده دارند. فوت همسر، طلاق، اعتیاد، زندان، بیکاری و بسیاری موارد دیگر از زمینه‌های تبدیل شدن زنان به «زن سرپرست خانوار» است که از همراهی همسرانشان در زندگی محرومند.

    افزایش طلاق، عامل اصلی کاهش سن زنان سرپرست خانوار
    امان‌الله قرایی مقدم‌ جامعه‌شناس، کاهش سن زنان سرپرست خانوار را حاصل از افزایش طلاق در سنین پایین می‌داند. وی می‌گوید که در حال حاضر بیشتر طلاق‌ها در سنین ۱۸ تا ۲۵ سال رخ می‌دهد و در پی آن، میزان زنان کم سن و سالی که بی سر و سامان شده یا به سرپرست خانوار تبدیل می‌شوند، بیش از گذشته است.
    وی می‌افزاید: از هر ۵ ازدواج یک مورد به طلاق منجر می‌شود. چه انتظاری می‌توان داشت؟

    بیوه‌های کم سن و سال، آسیب‌پذیرترند
    قرایی مقدم کاهش سن زنان سرپرست خانوار را موجب افزایش آسیب‌ها پیرامون این زنان دانست و با تاکید بر اینکه این زنان جوان هستند، هنوز ریشه آرزو در آنها نخشکیده و در برابر مشکلات نیز آسیب‌پذیر‌تر و شکننده‌تر هستند، هشدار داد که آنها در معرض خطرات بی‌شماری از جمله فحشا، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر قرار دارند که ممکن است به راحتی سر در راه آن بگذارند.
    این جامعه‌شناس معتقد است که کمک به این زنان بسیار ضعیف است و با ۱۵۰ الی ۲۰۰ هزار تومان ماهانه نمی‌توان این زنان را حمایت کرد. وی اشتغالزایی برای این زنان را «حمایت واقعی» می‌نامد و تاکید می‌کند که راهکار تنها همین است و هر چه بخواهیم برای این زنان کاری انجام دهیم، اشتغال‌زایی و تامین امنیت شغلی در اولویت است. قرایی مقدم از «فقر» به عنوان مهم‌ترین مشکل این زنان نام برده و می‌گوید که تامین هزینه زندگی، تنگنای بسیاری برای این افراد ایجاد می‌کند که ممکن است از آنها به خاطر فراهم کردن حداقل‌ها برای افرادی که تحت سرپرست خود دارند، شخصیتی بسازد که در واقع آن نیستند.

    طلاق، آسیب آسیب‌ساز
    مجید ابهری آسیب‌شناس اجتماعی نیز معتقد است که با افزایش آمار طلاق، منحنی سنی بیوه‌ها نیز تفاوت چشمگیری با دهه قبل پیدا کرده و به ۱۸ تا ۲۵ سال کاهش یافته است.
    او طلاق را آسیبی آسیب‌ساز می‌نامد که وقوع بیوگی از عوارض مستقیم آن است و می‌گوید متاسفانه در دهه گذشته به خاطر سیاست‌زدگی نهاد‌های متولی، پوشش‌های حمایتی مناسبی از زنان بیوه به عمل نیامده و بیمه زنان سرپرست خانوار، در حد حرف و شعار باقی مانده است.
    ابهری می‌گوید که در حال حاضر تعداد بی‌شماری زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارند که سالانه چیزی در حدود ۶۰ هزار نفر نیز به آن اضافه می‌شوند.
    کمبود درآمد در صورت اشتغال، و پایین بودن سطح تحصیلات و مهارت از دلایلی است که ابهری می‌گوید باعث شده درصد زیادی از بیوه‌های جوان به کارهای خدماتی مثل پرستاری در منزل از کودکان و سالمندان یا نظافت منازل روی بیاورند.
    این در شرایطی است که درصد زیادی از بیکاران، فارغ‌التحصیلان دانشگاهی‌اند و در این شرایط، مطمئنا اشتغال این زنان دغدغه دولت نبوده است.

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    قبل از طلاق اين توصيه ها را بخوانید!

    اگر احساس کرديد که همسرتان پشيمان شده او را مجبور نکنيد که در مقابل آشنايان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگي مجدد با شما منصرف شود و از روي لجبازي براي طلاق پافشاري کند.


    اگر براي جدايي از همسرتان، تشکيل پرونده داده ايد، بايد مواظب باشيد که طوري برخورد کنيد که وضعيت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنيد. شايد فرصتي پيش بيايد که خود شما بتوانيد از تقاضاي طلاق صرف نظر کنيد. در اين ميان، چيزهايي که ممکن است در نظر شما بي اهميت جلوه کند، ارزش زيادي پيدا مي کند و حتي ممکن است در زندگي مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود. به عنوان مثال:
    - ممکن است شما که قصد جدايي از همسرتان را داريد ، براي اين که همسر خود را مقصر نشان دهيد و دلسوزي و حمايت دوستان و فاميل را به خود جلب کنيد، در مورد همسر خود نزد آنان بدگويي کنيد. ممکن است در اين ميان عده اي فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از اين فرصت استفاده کنند و بدي هاي همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که اين باعث مي شود شما بيشتراز همسر خود بيزار شويد و فرار کنيد.

    - ممکن است شما به خاطر وضعيت ناراحت کننده اي که به خاطر درخواست طلاق براي تان ايجاد شده ، خيلي پريشان و ناراحت شويد. اين وضعيت ممکن است شما را نسبت به کارهاي ضروري و شخصي روزمره بي تفاوت و بي علاقه کند. مثلاً ممکن است ميل به غذا خوردن را از دست بدهيد و آنقدر گرسنگي را تحمل کنيد که دچار ضعف شويد و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتي ضعف و گرسنگي غلبه کرد، ديگر فکرتان درست کار نمي کند و در نتيجه نمي توانيد براي جدايي خود از همسرتان ، تصميم درست و خردمندانه اي بگيرند.
    - بعضي از زوجين – شايد شما هم جزو اين دسته باشيد - براي رهايي از استرس و ناراحتي به خاطر طلاق ، بدون تجويز پزشک از داروهاي خواب آور و مسکن استفاده مي کنند که اين داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.

    - حتي ممکن است برخي از شما به جاي صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدايي از همسر، ارتباط خود را با دوستان و آشنايان کاهش دهيد يا حتي قطع کنيد. اين انزوا و گوشه گيري به جاي اين که به شما احساس آرامش بدهد، بيشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتي انسان در شرايط دشوار و استرس زا قرار مي گيرد ، رفت و آمد با کساني که دوستشان دارد و يا قابل اعتماد هستند ، مي تواند باعث احساس امنيت و آرامش شما شود.
    - معمولاً زن و شوهري که قصد جدايي از يکديگر را دارند بارها و به طور مکرر با يکديگر جر و بحث کرده اند و يا بارها دعوا کرده و با يکديگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا يا قهر و آشتي نتوانسته اند يک راه حل مناسب براي مشکل خودشان پيدا کنند، فکر مي کنند که زندگي مشترک غيرممکن و بي فايده است. در صورتي که چنين افرادي بايد هميشه به ياد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمي شود. چه بسا ممکن است که اگر با يک فرد با تجربه و متخصص در اين مورد صحبت کنيد، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشيمان شويد.
    - پاي فرزندان بيگناه خود را به معرکه نکشيد و آنها را مجبور نکنيد که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندي نکنيد.
    - اگر احساس کرديد که همسرتان پشيمان شده او را مجبور نکنيد که در مقابل آشنايان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگي مجدد با شما منصرف شود و از روي لجبازي براي طلاق پافشاري کند.

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    زنانی که بیشتر در معرض طلاق قرار دارند

    مهمترین علت طلاق در کشورمان بر اساس تحقیقات ملی انجام شده توسط معاونت اجتماعی بهزیستی 5 علل اصلی درخواست طلاق از بین 36 علت بر اساس پرونده‌های مختومه در سال 84 تا 85 اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر و بی علاقگی و سوء ظن به همسر گزارش شده است.

    با مرور تحقیقات بیش از دو دهه گذشته تا کنون تغییرات زیادی در علل طلاق مشاهده می‌شود. در گذشته طلاق بیشتر ناشی از خطا، نقص و معلولیت جدی جسمی یا روانی یکی از طرفین در نظر گرفته می‌شد ولیکن در حال حاضر طلاق به عنوان شکست زناشویی یاد می‌شود.
    این تغییر در نگرش موجب ساده‌تر کردن طلاق و شیوع آن در جوامع شد. دین و مذهب از جمله عواملی است که در جوامع متفاوت نقش تنظیم کننده‌ای بر میزان وقوع طلاق دارد. به عنوان مثال میزان طلاق در پروتستان‌ها بالاتر از مسلمانان و کاتولیک‌ها گزارش شده است زیرا پروتستان‌ها برای طلاق سختگیری کمتری دارند ولیکن در دین اسلام به خصوص برای زنان سختگیری بیشتری وجود دارد.

    ازدواج در سنین پایین به ویژه زمانی که همراه با تحصیلات پایین، حمایت مالی، شخصی کمتر باشد می‌تواند منجر به بروز مشکلات فراوانی در زندگی زناشویی افراد شود
    .سن ازدواج قوی‌ ترین پیش بینی کننده طلاق در 5 سال اول ازدواج است. برخی مطالعات عنوان کرده‌اند که زنان با تحصیلات و موقعیت اجتماعی بهتر از زندگی زناشویی خود ناراضی ترند.
    این گزارش می‌افزاید، قدرت، موقعیت و وابستگی اقتصادی زنان در بررسی 48 جامعه مشخص شد، موقعیت یا شهرت زنان همراه با جنبه‌های استقلال و وابستگی آنها از جمله علل مهم طلاق است. استقلال زنان از همسرانشان ارتباط نزدیکی با افزایش میزان طلاق در آنها دارد. زنانی که 35 ساعت در هفته یا بیشتر کار می‌کنند بیشتر در معرض جدایی قرار دارند(مات و مور 1979).

    زنان در معرض طلاق شغل سخت‌تر، ساعت کار بیشتر و دستمزد بالاتری دارند. طبق آمار منتشر شده در برنامه جامع تشکیل، تحکیم و تعالی نهاد خانواده در بررسی نرخ طلاق 71 ملت با در نظر گرفتن متغیرهای مستقل متعددی از جمله سطح رشد اقتصادی، مذهب، نسبت جنسی، سن ازدواج و در دسترس بودن طلاق و قدرت و شهرت زنان، نرخ فعالیت اقتصادی مردان به زنان و مشخص گردید: نسبت فعالیت اقتصادی زن به مرد پیش بینی کننده نرخ طلاق بود و هرچه نسبت این فعالیت بالاتر بوده است نرخ طلاق نیز بیشتر افزایش یافت.

    در میان ملت‌هایی با اکثریت مسلمان در مقایسه با ملت‌هایی با اکثریت مسیحی نرخ ازدواج بالاتر و نرخ طلاق پایین تر است، همچنین پیوندهای دینی و مذهبی افراد تفاوت‌های قابل توجهی در میزان طلاق ایجاد می‌کند. اما مهمترین علت طلاق در کشورمان بر اساس تحقیقات ملی انجام شده توسط معاونت اجتماعی بهزیستی 5 علل اصلی درخواست طلاق از بین 36 علت بر اساس پرونده‌های مختومه در سال 84 تا 85 اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر و بی علاقگی و سوء ظن به همسر گزارش شده است.

    به گزارش فارس، افزایش آمار طلاق در کشور و ادامه روند فعلی مشکلاتی را برای خانواده و اجتماع به همراه خواهد داشت از جمله می‌توان به مواردی همچون افزایش سایر آسیب‌های اجتماعی همچون تکدی‌گری، روسپی‌گری، اعتیاد، کودکان خیابانی، فرار از منزل، خودکشی و قاچاق زنان و دختران، افزایش تعداد خانوارهای با سرپرست زن که درصد بالایی از آنان گرفتار فقر و بی‌سوادی می‌باشند و اشتغال زنان در بخش‌های غیررسمی و بی ثبات و دون از شأن، افسردگی و اختلالات شخصیتی در بین فرزندان طلاق و مطلقه و کم شدن ازدواج دختران طلاق و افت تحصیلی فرزندان... اشاره کرد.
    همچنین افزایش میزان طلاق به تدریج قبح اجتماعی آنرا کاهش داده و اعتماد اجتماعی را که از مؤلفه‌های مهم سرمایه اجتماعی است سلب می‌نماید.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد