نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: هنر زندگی کردن

1246
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2231
    نوشته ها
    165
    تشکـر
    103
    تشکر شده 91 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    11

    هنر زندگی کردن

    چگونه در طول زندگی شرطی میشویم
    ما مي توانيم با مطالعه ماهيها چيزهايي درباره باورها و اعتقادات خود بياموزيم.يک آکواريوم تهيه کنيد و آنرا با استفاده از يک ديوار شيشه اي شفاف به دو قسمت تقسيم کنيد.حال يک ماهي بزرگ شکارچي و يک ماهي سفيد کوچک که غذاي مورد علاقه ماهي شکارچي است تهيه کنيد.هر کدام از اين ماهيها را در يک طرف آکواريوم قرار دهيد.

    به محض قرار دادن دو ماهي در آکواريوم, ماهي شکارچي به سرعت به سمت طعمه حمله ور ميشود وبه شدت به ديوار شيشه اي برخورد ميکند.دور ميزند و دوباره حمله ميکند و باز هم و دوباره حمله ميکند و باز هم ...بنگ.

    چند هفته ميگذرد حالا ديگر دماغ ماهي شکارچي سياه و کبود شده است و در نهايت به اين نتيجه رسيده است که شکار ماهي سفيد, نه تنها لذت بخش نيست بلکه بسيار دردناک است و در نتيجه دست از شکار او برميدارد.حالا ميتوانيد ديوار شيشه اي را برداريد.فکر ميکنيد چه اتفاقي مي افتد؟ماهي شکارچي تا آخر عمر به سراغ نيمه ديگر آکواريوم نميرود.در حاليکه در فاصله نزديکي از او طعمه لذيذي در حال شنا کردن است, ماهي شکارچي از گرسنگي به حال مرگ افتاده است. او يک باور محدود کننده پيدا کرده است و قدمي فراتر از آن نگذاشته و بر اساس باور محدود کننده اش عمل ميکند.

    آيا اين داستان اسف انگيز نيست؟اگر اينطور است پس بهتر است بدانيم که اين در واقع سرگذشت زندگي همه انسانهاست.ما به ديوارهاي شيشه اي برخورد نمي کنيم ديوارهاي شيشه اي ما در واقع, والدين, معلمها , رسانه ها و دوستاني هستند که به ما ميگويند چه کار ميتوانيم بکنيم, چه کار نميتوانيم ,کجا ميتوانيم برويم و ... و بدتر از همه ديوار شيشه اي همان اعتقادات و باورهاي محدودکننده ماست, آنهايي که تعيين کننده حوزه توانايي ما هستند و ما هيچوقت آنها را زير سوال نميبريم.ماهي شکارچي ميگويد :من چند بار سعيم را کردم و حالا ديگر فقط در محدوده خودم شنا ميکنم.ما ميگوييم: من سعيم را براي کار, براي ازدواج, براي درس خواندن... کردم....

    ما خالق قفس شيشه اي خود هستيم وتصور ميکنيم که اين يک واقعيت است.در واقع اين چيزي است که ما باورش کرده ايم و گمان ميکنيم که يک واقعيت است.فکر ميکنيد که مردم تا چه اندازه, نسبت به باورهاي خود تعصب دارند وحاضر نيستند آنها را زير سوال ببرند؟



    به باورهاي محدود کننده خود بينديشيد,آنها را پيدا کنيد.اينها را شما انتخاب نکرده ايدوفقط به مرور زمان با آنها شرطي شده اید.

    درواقع باورهای محدود کننده مانندزنجیرهایی هستند که به دست و پای زندگی شما بسته شده اند که مانع رسیدن شما به خواسته های معقول و زندگی سراسر شادی توام با خوشبختی است.




    ميتوانيم آگاهانه به جاي آنها يک باور نيروبخش انتخاب کنيم و از سطح بيشتري از شادي در زندگي لذت ببريم.

  2. 3 کاربران زیر از rahil بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2053
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    0
    تشکر شده 56 بار در 37 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : هنر زندگی کردن

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahil نمایش پست ها
    چگونه در طول زندگی شرطی میشویم
    ما مي توانيم با مطالعه ماهيها چيزهايي درباره باورها و اعتقادات خود بياموزيم.يک آکواريوم تهيه کنيد و آنرا با استفاده از يک ديوار شيشه اي شفاف به دو قسمت تقسيم کنيد.حال يک ماهي بزرگ شکارچي و يک ماهي سفيد کوچک که غذاي مورد علاقه ماهي شکارچي است تهيه کنيد.هر کدام از اين ماهيها را در يک طرف آکواريوم قرار دهيد.

    به محض قرار دادن دو ماهي در آکواريوم, ماهي شکارچي به سرعت به سمت طعمه حمله ور ميشود وبه شدت به ديوار شيشه اي برخورد ميکند.دور ميزند و دوباره حمله ميکند و باز هم و دوباره حمله ميکند و باز هم ...بنگ.

    چند هفته ميگذرد حالا ديگر دماغ ماهي شکارچي سياه و کبود شده است و در نهايت به اين نتيجه رسيده است که شکار ماهي سفيد, نه تنها لذت بخش نيست بلکه بسيار دردناک است و در نتيجه دست از شکار او برميدارد.حالا ميتوانيد ديوار شيشه اي را برداريد.فکر ميکنيد چه اتفاقي مي افتد؟ماهي شکارچي تا آخر عمر به سراغ نيمه ديگر آکواريوم نميرود.در حاليکه در فاصله نزديکي از او طعمه لذيذي در حال شنا کردن است, ماهي شکارچي از گرسنگي به حال مرگ افتاده است. او يک باور محدود کننده پيدا کرده است و قدمي فراتر از آن نگذاشته و بر اساس باور محدود کننده اش عمل ميکند.

    آيا اين داستان اسف انگيز نيست؟اگر اينطور است پس بهتر است بدانيم که اين در واقع سرگذشت زندگي همه انسانهاست.ما به ديوارهاي شيشه اي برخورد نمي کنيم ديوارهاي شيشه اي ما در واقع, والدين, معلمها , رسانه ها و دوستاني هستند که به ما ميگويند چه کار ميتوانيم بکنيم, چه کار نميتوانيم ,کجا ميتوانيم برويم و ... و بدتر از همه ديوار شيشه اي همان اعتقادات و باورهاي محدودکننده ماست, آنهايي که تعيين کننده حوزه توانايي ما هستند و ما هيچوقت آنها را زير سوال نميبريم.ماهي شکارچي ميگويد :من چند بار سعيم را کردم و حالا ديگر فقط در محدوده خودم شنا ميکنم.ما ميگوييم: من سعيم را براي کار, براي ازدواج, براي درس خواندن... کردم....

    ما خالق قفس شيشه اي خود هستيم وتصور ميکنيم که اين يک واقعيت است.در واقع اين چيزي است که ما باورش کرده ايم و گمان ميکنيم که يک واقعيت است.فکر ميکنيد که مردم تا چه اندازه, نسبت به باورهاي خود تعصب دارند وحاضر نيستند آنها را زير سوال ببرند؟



    به باورهاي محدود کننده خود بينديشيد,آنها را پيدا کنيد.اينها را شما انتخاب نکرده ايدوفقط به مرور زمان با آنها شرطي شده اید.

    درواقع باورهای محدود کننده مانندزنجیرهایی هستند که به دست و پای زندگی شما بسته شده اند که مانع رسیدن شما به خواسته های معقول و زندگی سراسر شادی توام با خوشبختی است.




    ميتوانيم آگاهانه به جاي آنها يک باور نيروبخش انتخاب کنيم و از سطح بيشتري از شادي در زندگي لذت ببريم.

    okk

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : هنر زندگی کردن

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahil نمایش پست ها
    چگونه در طول زندگی شرطی میشویم
    درواقع باورهای محدود کننده مانندزنجیرهایی هستند که به دست و پای زندگی شما بسته شده اند که مانع رسیدن شما به خواسته های معقول و زندگی سراسر شادی توام با خوشبختی است.

  5. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : هنر زندگی کردن

    مرسی Rahil جان
    لایک

  7. کاربران زیر از M@hta بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3685
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    0
    تشکر شده 13 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : هنر زندگی کردن

    مرسی من مشکلی دام که به موضوع این بحث مربوط میشه..... وقتی که مجرد بودم خیلی شجاع و نترس و با احتیاط بودم از وقتی که ازدواج کردم خانواده همسرم ترسو بودن و زنهاشون به تنهایی بیرون نمیرن و در کل منم شدم مثل اونها همسرمم از جرم و جنایتی که اتفاق میوفته میترسه کسی به من و دخترم آزار برسونه ...... چند روز پیش توی مجتمعمون قریبه ای وارد ساختمان شد و به دختر همسایمون تجاوز کرد از اون روز من میترسم و همش فکر میکنم کسی وارد اسانسور میشه پشت سرم ..... در کل میترسم ...... چیکار کنم؟؟؟؟؟
    امضای ایشان
    خودت باش ........ مهم نیست دیگران چه فکری میکنند.

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : هنر زندگی کردن

    تو این سایت مطالبی در مورد ترس هست دوست خوبم اونارو خوندی؟

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3685
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    0
    تشکر شده 13 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : هنر زندگی کردن

    نه
    امضای ایشان
    خودت باش ........ مهم نیست دیگران چه فکری میکنند.

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : هنر زندگی کردن

    آیت الکرسی بخون

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد