18 سالم بود که نامزد کردم و بعد از داستانهای زیادی که پیش اومد جدا شدم بعد با پسری اشنا شدم که توی اون شرایط روحی بد واقعا به دادم رسید. حالا 5ساله که دوستیم و من شدیدا بهش وابسته شدم. با وجود اینکه فوق العاده کنار هم پیشرفت کردیم وهر دومون از این رابطه راضی بودیم اما اون برنامه ازدواج نداره.چون میدونم تک فرزنده و چه مشکلاتی با پدرش داره اما دلیلش واسه ی ازدواج نکردن واقغا قانع کننده نیست. همه کاری میکنه که من ناراحت نباشم و میگه باهاش کنار بیا .اما ترک کردن رابطه ای که هیچ مشکلی توش نیست و فراموش کردن ادمی که واقعا عاشقشم کار خیلی سختیه.همیشه میگه اگه میخواستم ازدواج کنم کسی بهتر از تو واسه ی من نیست. نمیدونم چطور این رابطه رو قطع کنم و چطور با خودم کنار بیام. از گریه های مداوم خسته شدم. ما هر دو دانشجوی فوق لیسانسیم و اون استخدامم شرکت نفت شده. هر دو تصمیم داریم واسه دکتری از ایران بریم اما اون میگه تو خانواده داری و باید به ایندت فکر کنی و جوونی و کیسای ازدواجتو به خاطر من از دست ندی. گفتن باهاش کنار بیا خیلی راحته اما عمل بهش انقدرا هم راحت نیست.