نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: شوهر بداخلاق

1111
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3253
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    شوهر بداخلاق

    سلام.خانمی هستم 27 ساله.نه سال هست عروسی کردیم.یه دختر 7 ساله هم دارم.شوهرم مرد خوبیه و میدونم که دوستم داره یا شایدم داشته.اون حیلی زود عصبانی میشه و رفتارش با من و دخت مون خیلی خشن هست.گاهی ترس شدیدی رو در چهره دخترم مبیبینم.وقتی عصبی میشه رفتارهاش ثابل کنترل نیس.گاهی من رو جلوی دخترم میزنه و بعد هم هیچ اقدامی برای آشتی نمیکنه.چند روزی قهریم تا دوباره خودم آغاز کننده آشتی باشم
    خدا.خداییش دیگه خسته شدم.از اخلاق بدش...از رفتارهای
    و گاهی حرفهای زشتش نسبت به من ک خانواده ام.دیشب میگفت دیگه بین ماچیزی نیست ومن فقط بخاطر دخترمون این پایگاه جهنمی رو تحمل میکنم.حقیقتش منم دیگه خسته و عصبی هستم
    شدیدآ به خودکشتی ف.ر میکنم.به این که یه قرص بخورم و چند سالی بخوابم.خیلی تنهام....خیلی خسته م

  2. کاربران زیر از mmtata بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3174
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    4
    تشکر شده 8 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خسته شدم

    سلام عزیزم.منم مثه شماوحتی شدیدترومشکلای بیشتر.ولی من اول راهم.22سالمه ودوساله ازدواج کردم.1ساله عروسی کردم!مشکلایی مثه منوشمارو ساده فرض نکن..دوستانیم ک اینجاان تخصص وتجربه ای ندارن.فقط وفقط نظرات محترمشون رو میگن.ک واقعابعضی وقتاکسایی ک منتظرجوابن اینجادچارسردرگمی میشن..بنظرمن شمابرو پیش ی روانشناسه کاربلد وک تجربه کاری حداقل از10سال بالاترباشه..فقط اونه ک راهنمایی درستو بهت میکنه..منم همین کاروکردم.الان نوبت زدم...موفق باشی..

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خسته شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mmtata نمایش پست ها
    سلام.خانمی هستم 27 ساله.نه سال هست عروسی کردیم.یه دختر 7 ساله هم دارم.شوهرم مرد خوبیه و میدونم که دوستم داره یا شایدم داشته.اون حیلی زود عصبانی میشه و رفتارش با من و دخت مون خیلی خشن هست.گاهی ترس شدیدی رو در چهره دخترم مبیبینم.وقتی عصبی میشه رفتارهاش ثابل کنترل نیس.گاهی من رو جلوی دخترم میزنه و بعد هم هیچ اقدامی برای آشتی نمیکنه.چند روزی قهریم تا دوباره خودم آغاز کننده آشتی باشم
    خدا.خداییش دیگه خسته شدم.از اخلاق بدش...از رفتارهای
    و گاهی حرفهای زشتش نسبت به من ک خانواده ام.دیشب میگفت دیگه بین ماچیزی نیست ومن فقط بخاطر دخترمون این پایگاه جهنمی رو تحمل میکنم.حقیقتش منم دیگه خسته و عصبی هستم
    شدیدآ به خودکشتی ف.ر میکنم.به این که یه قرص بخورم و چند سالی بخوابم.خیلی تنهام....خیلی خسته م
    سلام دوست عزیز

    درباره علت رفتارها و چیزی که انقدر ناراحتشون میکنه تا بحال با ایشون صحبتی داشتید و اگر بله ایشان چه پاسخی داشتن؟

    فقط در رابطه با خانواده باین شکل عمل میکنن یا در خارج از منزل هم همینطور عصبی هستن؟

    از ابتدای ازدواج اینطور بوده یا بعد از مسئله خاصی ؟

    شما در برابر بددهنی و عصبانیت اولیه معمولا چه واکنشی دارید؟

    با تشکر.




    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    Guest
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3257
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    4
    تشکر شده 37 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خسته شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghoghnoos نمایش پست ها
    سلام عزیزم.منم مثه شماوحتی شدیدترومشکلای بیشتر.ولی من اول راهم.22سالمه ودوساله ازدواج کردم.1ساله عروسی کردم!مشکلایی مثه منوشمارو ساده فرض نکن..دوستانیم ک اینجاان تخصص وتجربه ای ندارن.فقط وفقط نظرات محترمشون رو میگن.ک واقعابعضی وقتاکسایی ک منتظرجوابن اینجادچارسردرگمی میشن..بنظرمن شمابرو پیش ی روانشناسه کاربلد وک تجربه کاری حداقل از10سال بالاترباشه..فقط اونه ک راهنمایی درستو بهت میکنه..منم همین کاروکردم.الان نوبت زدم...موفق باشی..
    کاملا با شما و نظرتون مخالفم.کسی که اینجا نظر میزاره به قول شما نه کارشناسه و چیز دیگه البته شاید هم باشه ولی در هر صورت مخاطب رو اجباری به قبول نظرش نمیکنه
    وقتی کسی اینجا پیامی میزاره برای مشورت خواستنه تا شاید بتونه از بین نظرات مختلف اون چیزی که به نفع خودشه برداشت کنه واین مهمه .در ضمن اون روانشناسهایی که شما با اعتماد و تضمین از اونها حرف میزنید اکثریت قریب به اتفاقشون چیزی بیشتر از عموم نمیدونن جز تعداد معدودی!
    اولین حرفی هم که اون مشاور به ایشون خواهد زد اینه(از هم جدا بشید بهتره) یا چهار تا کلمه حرف میزنند و میگن بقیه بمونه برای جلسات بعد !! تا شاید پول جلسات بعد هم به جیبشون بره

  6. کاربران زیر از amirali بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    Guest
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3257
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    4
    تشکر شده 37 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خسته شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mmtata نمایش پست ها
    سلام.خانمی هستم 27 ساله.نه سال هست عروسی کردیم.یه دختر 7 ساله هم دارم.شوهرم مرد خوبیه و میدونم که دوستم داره یا شایدم داشته.اون حیلی زود عصبانی میشه و رفتارش با من و دخت مون خیلی خشن هست.گاهی ترس شدیدی رو در چهره دخترم مبیبینم.وقتی عصبی میشه رفتارهاش ثابل کنترل نیس.گاهی من رو جلوی دخترم میزنه و بعد هم هیچ اقدامی برای آشتی نمیکنه.چند روزی قهریم تا دوباره خودم آغاز کننده آشتی باشم
    خدا.خداییش دیگه خسته شدم.از اخلاق بدش...از رفتارهای
    و گاهی حرفهای زشتش نسبت به من ک خانواده ام.دیشب میگفت دیگه بین ماچیزی نیست ومن فقط بخاطر دخترمون این پایگاه جهنمی رو تحمل میکنم.حقیقتش منم دیگه خسته و عصبی هستم
    شدیدآ به خودکشتی ف.ر میکنم.به این که یه قرص بخورم و چند سالی بخوابم.خیلی تنهام....خیلی خسته م
    خواهر گرامی شما باید به ریشه یابی این رفتار بپردازید مطمئن باشید محرک های درونی و بیرونی وجود داره که باعث اینگونه رفتار از همسر شما میشه.بعضی اوقات روابط فی مابین زن و شوهر به جایی میرسه که جز سردی و پوچی چیزی بینشون نیست! اخلاقیات هر فرد در زندگی متفاوته اگر شوهر شما در اوایل عشق زیادی به شما داشته و کم کم به این حالت افتاده مطمئن باشید شما هم در این موضوع دخیا هستید.مطمئن باشید ایشون انتظاراتی از شما داشته که شما اونها رو برآورده نکردید بعضی اوقاتساده ترین انتظارات یه مرد براش خیلی مهمه و تو یک لحظه منتظر اون عکس العمل دوست داشتنی از همسرشه ولی در صورتی که مکررن این موضوع روی بده به یه عقده درونی تبدیل میشه.شوهر شما الان فکر میکنه شما بهش توجهی ندارید و چیزی نبودید که اون میخواسته من به شما هم حق میدم چون شما هم راه خودتون رو پیش میرفتید و فکر نمیکردید تو ذهن اون چی میگذره و چی از شما میخواد.این انتظارات و توقعات حتی امکان داره از طریق رسانه ها و نحوه رفتار و زندگی در فیلم ها گرفته بشه ولی رسانه همیشه ایده آل ها رو نشون میده و شوهر شما هم به دنبال این ایده آل هاست.

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3174
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    4
    تشکر شده 8 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خسته شدم

    اقای امیرعلی نظراتتونم خوندم!ولی مشاورو روانشناس ک تخصصشاگرفته و اشناییت بیشتری بامشکلای مردم داره وحتی ریشه یابی حرکات هیجانی وعصبی روخیلی بهترازمن وشما ک اگه خیلی بدونین خمس اونم نمیدونیم!ابهتروبیشتردرک نمیکنه؟!اگه اینو قبول نکنین یعنی دچاراعتمادبنفس کاذبید..اگرم قبول کنین ک چ بهتر!بحث اینجاست ک !شماک فکرمیکنی نظرت درسته..بله ازنظرخودت عالیه..شایدچندنفریم تاییدکنن.ولی راه درست اگراینقد دم دست بودبرای مشکلی مثه من واین خانوم خودمون حلش میکردیم!بلاخره این خانوم خودش ی مادره.وبخاطربچه ش خیلی کاراکرده..خودمن ب خیلیاگفتم..ازخیلی کتابامشاوره گرفتم..ولی فکرمیکنی راه داشت؟!حالااینکه بخوای متهم کنین ک حتماکم گذاشته براشوهرش ک اینطورشده!ی حرفیه ک شوهرشونو ازقضیه ای ک پیش اومده مبرا میکنین!
    بهتراقایاخانوم محترم اگرنمیتونی خودتوجای ثانی بذاری نظردوستانه تم ندی ک سردرگمش کنی!!!!!!!!!!!
    درضمن همه ی مشاوره ها مثه هم نیستن!من گفتم باتحقیق برن سرغشون.ن ک سرسری و نااگاهانه..حالا1جلسه بشه.دو یاسه جلسه اشکالی داره برازندگیشون هزینه کنن؟بنظرت تو 1ساعت وقت ملاقات میشه کامل تشریح کرد ک چ زجرایی این خانوم کشیدن؟!نخیر..حالااینکه اشناهای شماکجارفتن ک سرکیسه شون کردن الله واعلم!ولی خودمن روانشناسایی رو میشناسم ک باعمق وجودشون وباشرافت کارمیکنن..امیدوارم موفق باشید

  9. کاربران زیر از ghoghnoos بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    Guest
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3257
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    4
    تشکر شده 37 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خسته شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghoghnoos نمایش پست ها
    اقای امیرعلی نظراتتونم خوندم!ولی مشاورو روانشناس ک تخصصشاگرفته و اشناییت بیشتری بامشکلای مردم داره وحتی ریشه یابی حرکات هیجانی وعصبی روخیلی بهترازمن وشما ک اگه خیلی بدونین خمس اونم نمیدونیم!ابهتروبیشتردرک نمیکنه؟!اگه اینو قبول نکنین یعنی دچاراعتمادبنفس کاذبید..اگرم قبول کنین ک چ بهتر!بحث اینجاست ک !شماک فکرمیکنی نظرت درسته..بله ازنظرخودت عالیه..شایدچندنفریم تاییدکنن.ولی راه درست اگراینقد دم دست بودبرای مشکلی مثه من واین خانوم خودمون حلش میکردیم!بلاخره این خانوم خودش ی مادره.وبخاطربچه ش خیلی کاراکرده..خودمن ب خیلیاگفتم..ازخیلی کتابامشاوره گرفتم..ولی فکرمیکنی راه داشت؟!حالااینکه بخوای متهم کنین ک حتماکم گذاشته براشوهرش ک اینطورشده!ی حرفیه ک شوهرشونو ازقضیه ای ک پیش اومده مبرا میکنین!
    بهتراقایاخانوم محترم اگرنمیتونی خودتوجای ثانی بذاری نظردوستانه تم ندی ک سردرگمش کنی!!!!!!!!!!!
    درضمن همه ی مشاوره ها مثه هم نیستن!من گفتم باتحقیق برن سرغشون.ن ک سرسری و نااگاهانه..حالا1جلسه بشه.دو یاسه جلسه اشکالی داره برازندگیشون هزینه کنن؟بنظرت تو 1ساعت وقت ملاقات میشه کامل تشریح کرد ک چ زجرایی این خانوم کشیدن؟!نخیر..حالااینکه اشناهای شماکجارفتن ک سرکیسه شون کردن الله واعلم!ولی خودمن روانشناسایی رو میشناسم ک باعمق وجودشون وباشرافت کارمیکنن..امیدوارم موفق باشید
    متاسفانه باز هم با نود درصد نظرتون مخالف هستم چون دیدتون به مسائل منفی و از روی احساسه!!!
    قابل توجهتون باشه بنده کارشناس ارشد روانشناسی و کارشناس حقوق هستم پس وقتی نظری در رابطه با کسی میدید لطفا همه جوانب رو در نظر بگیرید!(پس بحث اعتماد به نفس کاذب و ... کاملآ باطله)
    من هیچ وقت نمیگم نظر بنده عالیه و اگه خوب مطالعه میکردید میدیدید که کسی رو اجبار به پذیرفتن نظری نکردم.و در رابطه با راه حل به عنوان یه فرد عادی که نمونه های زیادی از این مسائل رو از نزدیک دیدم تنها فردی که میتونه شما رو درمان کنه خود شما هستید به قول فروغ آیینه شکستن خطاست باید خودت رو ببینی و اصلاح ذات کنی! در ادامه صحبتتون فرمودید یه مادره و خیلی کارا کرده این صحبتتون با جبهه گیری همراهه آیا بنده حرفی بر علیه این خانوم زدم که شما جبهه گرفتید آیا پدر این دختر 7 ساله زحمتی نکشیدن؟!!!باز هم در ادامه اینکه با این نگاه غیر اصولی و غیر منطقی و جبهه گیری نسبت به مسائل اگه سه تا کتابخانه پر از کتابهای روانشناسی هم بخونید برای شما بی فایدس شما رو ارجاع میدم به سوره جمعه تا جواب این حرفتون رو اونجا بگیرید! خانوم یا آقای عزیز این متهم کردن نیست شما لطفی که به خودتون میکنین یک بار دیگه با منطق و بدون جبهه گیری نظرات قبلی بنده رو مطالعه کنید.در مورد روانشناس هاو مشاوران از جمله خودم بنده همه اونها رو متهم به بیسوادی نمیکنم و در نظرات قبلی با لفظ اکثریت قریب به اتفاق یاد کردم که به معنی اینه که افراد خوب هم وجود دارند پس باز هم چشم بسته مطالعه کردید.
    خانوم یا آقای محترم من به شما توصیه میکنم یه کم به اعصابتون مسلط باشید و با دقت به اطرافتون نگاه کنید.شما در یه محیط آزاد نمیتونید از کسی بخواید نظر بده یا نظر نده پس در حد و اندازه خودتون باشید و به قول خودتون دچار غرور کاذب و خودبرتر بینی نباشید و از بالا دیگران رو نبینید.
    خدا رو شکر بنده تا به امروز آشنایی نداشتم که به این مشکلات دچار شده باشم ولی با مریض هایی مثل شما برخورد زیادی داشتم دوست من!و فقط از تجربیات خودم در مواجهه با اونها برای کمک به این دوستمون استفاده کردم

    عیب های زیادی در شما وجود داره خانوم عزیز که از جمله اون (خود برتر بینی -عجول بودن- فرافکنی- با توهمات زندگی کردن- یک سویه به قضایا نگاه کردن- غرور -نسبت دادن چیزهای ناروا به دیگران و بدتر از همه اینکه تصور میکنید همه با شما دشمن هستند علی الاخصوص مردان و... )امید دارم اول اونها رو رفع کنید بعد در جهت کمک به دیگران گام بردارید
    ویرایش توسط amirali : 04-20-2014 در ساعت 06:33 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد