سلام دوستان
چند روزه از عشقم جدا شدم مشکلم اینه که جدای کامل نشدم هر لحظ زنگ می زنم نکنه گوشیش روشن شه که بعضی وقتا روشن می شه چواب هم میده باهاش صحبت می کنم اما راضی نمی شه بر گرده می دونم ته دلش منو می خواد نمی دونم چیه نمی زاره برگرده الان دو شبه تا صبح بیدارم نمی خوام گریه کنم مردی هم نیستم که گریه کنم ولی تا صداش رو می شنوم یا یادش می یوفتم که باهام نیست گریم میگیره بند هم نمی یاد ساعت ها گریه در صورتی که تا حالا به عمرم گریه برام بی معنی بوده دلیل رفتنش هم دورغ من بوده من همه چیزم دورغ نبود فقط یه چیز رو دورغ گفتم بعد هم نذاشتم از دیگران بفهمه خودم بهش گفتم ولی عوض اینکه بهتر شه بدتر شد و از اون موقع این جوری شده نمی دونم بر گرده میشم همون علی سابق ولی برنگرده علی وجود نداره
چیکار کنم از سر درد های حاصل از گریه دارم روانی میشم + عشقم هم نیست دوبار میشه دردش
همه می گن از دورغ بدمون می یاد همون ها تحمل شنیدن حقیقت رو هم ندارن