نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: فرزندان و مشکلات کنکور

1888
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3296
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    فرزندان و مشکلات کنکور

    سلام
    من سال اول که میخوام کنکور بدم معدل نهاییم 18.36 هستش
    از تابستونه که میخوام بخونم و شروع کنم اما نخوندم فقط کلاس تست رفتم و که اوناهم دوره نکردم
    همش به خودم گفتم اگه بخونی و تلاش کنی میشه تو میتونی بخون و واقعا هم اطمینان دارم که اگه بخونم میتونم اما نمیخونم و کاری نمیکنم همش گفتم اگه اگه اگه
    از تابستون هر روزکار من و مامانم شده بحث کردن باهم که مامانم میگه هیچی نمیشی با این وضع درس خوندن و هیچ کاری نمیکنی چرا این طوری هستی چرا اونطوری هستی
    اگه میخوای فلان کار و بکنی اول باید رشته خوب قبول شی بعد اجازه بدم که انجامش بدی منم که دیگه عادت کردم اکثرا سکوت میکنم و گوش میدم البته بعضی از حرفاشم درسته اما من کاری نمیکنم
    دیگه خودمم از دست خودم خسته شدم ،همش برنامه های خوب میریزم اما عمل نمیکنم اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
    یعنی تا از موضوعی ذوق میکنم با نگاه مامانم برخورد میکنم که کل انژی مثبتم و ازم میگیره تا برنامه میریزم یه حرفی میزنه که نا امید میشم
    دیگه حتی وقتی به مامانم میگم با مشاوره کنکور تماس بگیرم و باهاش درس بخونم قبول نمیکنه میگه بازم میخوای مثل قبل گولم بزنی و انجامش ندی یعنی طوری باهام برخورد میکنه که انگار من فقط قصد گول زدن والدینم و دارم که پولشون و دور بریزم و................
    فکر میکنم افسردگی هم گرفتم تست هم دادم مثبت بوده اما همیشه ظاهرم شاده بقیه فکر میکنن کلا بیخیالم نمیدونن تو ذهنم چقدر فکره و چه شبایی که گریه میکنم که هیچ کسی نمیفهمه
    حتی خودمم باور کردم در موضوع درس به حرفام عمل نمیکنم
    اما اگه یه کاری که برام مهم باشه بخوام که انجامش بدم هرطور شده انجامش دادم
    ایا واقعا کنکور همه زندگیه که من لایق این برخوردا باشم؟؟؟؟ اخه چرااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
    چرا مامانم باید بگه که اینطوری هیچ کسی روت حساب باز نمیکنه هااااااااان
    من هیچوقت نگفتم که نمیخوام بخونم نگفتم بدم میاد فقط نخوندم و تلاش نکردم همین..............


    خواهش میکنم راهنماییم کنید لطفا

  2. کاربران زیر از nightstar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    سلام مشکلت اینه که سست عنصری.عزم نداری شل وولی.راحت گفتم دیگه...

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2053
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    0
    تشکر شده 56 بار در 37 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    سلام دوست خوب
    امیدوارم از سایت هم ناامید نشده باشی و دوباره به سایت سر بزنی و از مشورت دوستان در مورد موضوعات مشابه خودت استفاده کنی.
    نظرم شما بدون اینکه متوجه بشی دچار خستگی روحی و دهنی شدی.افکار منفی و عدم شناسایی علائق و کم بود اعتماد به نفس باعث خستگیت شده.باید خودتو بشناسی و پیدا کنی و راه مبارزه با افکار و صحبتهای ناامید کننده رو پیدا کنی.اینکه داری از اطرافیان صحبتهای ناامید کننده می شنوی جالب نیست، اما باید ایستادگی کنی.شاید این حرفها منطقی باشه و دلسوزانه اما به این صورت تاثیرات مثبت زیادی نداره.بجای اون باید دنبال راه چاره بود.چرا این حالت اتفاق می افته؟برو با خودت فکر کن و دلایل رو پیدا کن.شایدحرفهای ناامیدکننده تو ضمیر ناخوداگاهت رفته و هر وقت میخوای شروع کنی جلوت رو میگیره.شاید هم برنامه دیگه واسه خودت داری.بهرحال امیدوار باش
    سوالی بود میتونی بپرسی

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    نقل قول نوشته اصلی توسط nightstar نمایش پست ها
    سلام
    من سال اول که میخوام کنکور بدم معدل نهاییم 18.36 هستش

    از تابستونه که میخوام بخونم و شروع کنم اما نخوندم فقط کلاس تست رفتم و که اوناهم دوره نکردم
    همش به خودم گفتم اگه بخونی و تلاش کنی میشه تو میتونی بخون و واقعا هم اطمینان دارم که اگه بخونم میتونم اما نمیخونم و کاری نمیکنم همش گفتم اگه اگه اگه
    از تابستون هر روزکار من و مامانم شده بحث کردن باهم
    که مامانم میگه هیچی نمیشی با این وضع درس خوندن و هیچ کاری نمیکنی چرا این طوری هستی چرا اونطوری هستی
    اگه میخوای فلان کار و بکنی اول باید رشته خوب قبول شی بعد اجازه بدم که انجامش بدی منم که دیگه عادت کردم اکثرا سکوت میکنم و گوش میدم البته بعضی از حرفاشم درسته اما من کاری نمیکنم
    دیگه خودمم از دست خودم خسته شدم ،همش برنامه های خوب میریزم اما عمل نمیکنم اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

    یعنی تا از موضوعی ذوق میکنم با نگاه مامانم برخورد میکنم که کل انژی مثبتم و ازم میگیره تا برنامه میریزم یه حرفی میزنه که نا امید میشم
    دیگه حتی وقتی به مامانم میگم با مشاوره کنکور تماس بگیرم و باهاش درس بخونم قبول نمیکنه میگه بازم میخوای مثل قبل گولم بزنی و انجامش ندی یعنی طوری باهام برخورد میکنه که انگار من فقط قصد گول زدن والدینم و دارم که پولشون و دور بریزم و................
    فکر میکنم افسردگی هم گرفتم تست هم دادم مثبت بوده اما همیشه ظاهرم شاده بقیه فکر میکنن کلا بیخیالم نمیدونن تو ذهنم چقدر فکره و چه شبایی که گریه میکنم که هیچ کسی نمیفهمه
    حتی خودمم باور کردم در موضوع درس به حرفام عمل نمیکنم
    اما اگه یه کاری که برام مهم باشه بخوام که انجامش بدم هرطور شده انجامش دادم
    ایا واقعا کنکور همه زندگیه که من لایق این برخوردا باشم؟؟؟؟ اخه چرااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
    چرا مامانم باید بگه که اینطوری هیچ کسی روت حساب باز نمیکنه هااااااااان
    من هیچوقت نگفتم که نمیخوام بخونم نگفتم بدم میاد فقط نخوندم و تلاش نکردم همین
    ..............


    خواهش میکنم راهنماییم کنید لطفا[replacer_img]
    سلام دوست عزیز

    در مورد برنامه ریزیهاتون پیشنهاد میکنم برای اینکه عملی واقع بشن بهتر هست با واقع نگری اونها رو ترتیب بدین . منابع مختلف ٬ کلاسهای متنوع کنکور٬ برنامه ریزیهای دور از واقعیت و بدون توجه به وضعیت روان و جسم و علاقه شما در این مورد باعث نا امیدی و در نتیجه افسردگی میشه پس اول از همه برنامه ای ترتیب ببینین که مناسبتون باشه.

    در مورد ارتباط آزمون کنکور با زندگیتون بنظرم این مورد نمی تونه به قول خودتون همه چیز باشه اما مثل خیلی موارد دیگه هم وجه منفی میتونه داشته باشه و هم مثبت که اشخاص می تونن با تمرکز روی وجه مثبت و بهرمندی مطلوب از اون بعنوان یکی از راهها برای رسیدن به زندگی مطلوب در جامعه فعلی از اون بهره ببرن.

    در مورد حرفهای مادر که ناراحتتون میکنه بنظرم تنها راهش این هست که با در نظر گرفتن برنامه مناسب و نتیجه گرفتن از اون بایشون ثابت کنید که در مورد شما اشتباه قضاوت میکنن. و البته معمولا این قبیل برخوردهای والدین بیشتر در جهت تلنگر زدن و ... هست و مطمئنا قصد ناراحتی ندارن.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    نقل قول نوشته اصلی توسط nightstar نمایش پست ها
    سلام
    من سال اول که میخوام کنکور بدم معدل نهاییم 18.36 هستش

    از تابستونه که میخوام بخونم و شروع کنم اما نخوندم فقط کلاس تست رفتم و که اوناهم دوره نکردم
    همش به خودم گفتم اگه بخونی و تلاش کنی میشه تو میتونی بخون و واقعا هم اطمینان دارم که اگه بخونم میتونم اما نمیخونم و کاری نمیکنم همش گفتم اگه اگه اگه
    از تابستون هر روزکار من و مامانم شده بحث کردن باهم
    که مامانم میگه هیچی نمیشی با این وضع درس خوندن و هیچ کاری نمیکنی چرا این طوری هستی چرا اونطوری هستی
    اگه میخوای فلان کار و بکنی اول باید رشته خوب قبول شی بعد اجازه بدم که انجامش بدی منم که دیگه عادت کردم اکثرا سکوت میکنم و گوش میدم البته بعضی از حرفاشم درسته اما من کاری نمیکنم
    دیگه خودمم از دست خودم خسته شدم ،همش برنامه های خوب میریزم اما عمل نمیکنم اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

    یعنی تا از موضوعی ذوق میکنم با نگاه مامانم برخورد میکنم که کل انژی مثبتم و ازم میگیره تا برنامه میریزم یه حرفی میزنه که نا امید میشم
    دیگه حتی وقتی به مامانم میگم با مشاوره کنکور تماس بگیرم و باهاش درس بخونم قبول نمیکنه میگه بازم میخوای مثل قبل گولم بزنی و انجامش ندی یعنی طوری باهام برخورد میکنه که انگار من فقط قصد گول زدن والدینم و دارم که پولشون و دور بریزم و................
    فکر میکنم افسردگی هم گرفتم تست هم دادم مثبت بوده اما همیشه ظاهرم شاده بقیه فکر میکنن کلا بیخیالم نمیدونن تو ذهنم چقدر فکره و چه شبایی که گریه میکنم که هیچ کسی نمیفهمه
    حتی خودمم باور کردم در موضوع درس به حرفام عمل نمیکنم
    اما اگه یه کاری که برام مهم باشه بخوام که انجامش بدم هرطور شده انجامش دادم
    ایا واقعا کنکور همه زندگیه که من لایق این برخوردا باشم؟؟؟؟ اخه چرااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
    چرا مامانم باید بگه که اینطوری هیچ کسی روت حساب باز نمیکنه هااااااااان
    من هیچوقت نگفتم که نمیخوام بخونم نگفتم بدم میاد فقط نخوندم و تلاش نکردم همین
    ..............


    خواهش میکنم راهنماییم کنید لطفا[replacer_img]
    سلام دوست عزیز

    در مورد برنامه ریزیهاتون پیشنهاد میکنم برای اینکه عملی واقع بشن بهتر هست با واقع نگری اونها رو ترتیب بدین . منابع مختلف ٬ کلاسهای متنوع کنکور٬ برنامه ریزیهای دور از واقعیت و بدون توجه به وضعیت روان و جسم و علاقه شما در این مورد باعث نا امیدی و در نتیجه افسردگی میشه پس اول از همه برنامه ای ترتیب ببینین که مناسبتون باشه.

    در مورد ارتباط آزمون کنکور با زندگیتون بنظرم این مورد نمی تونه به قول خودتون همه چیز باشه اما مثل خیلی موارد دیگه هم وجه منفی میتونه داشته باشه و هم مثبت که اشخاص می تونن با تمرکز روی وجه مثبت و بهرمندی مطلوب از اون بعنوان یکی از راهها برای رسیدن به زندگی مطلوب در جامعه فعلی از اون بهره ببرن.

    در مورد حرفهای مادر که ناراحتتون میکنه بنظرم تنها راهش این هست که با در نظر گرفتن برنامه مناسب و نتیجه گرفتن از اون بایشون ثابت کنید که در مورد شما اشتباه قضاوت میکنن. و البته معمولا این قبیل برخوردهای والدین بیشتر در جهت تلنگر زدن و ... هست و مطمئنا قصد ناراحتی ندارن.
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    نقل قول نوشته اصلی توسط nightstar نمایش پست ها
    سلام
    من سال اول که میخوام کنکور بدم معدل نهاییم 18.36 هستش

    از تابستونه که میخوام بخونم و شروع کنم اما نخوندم فقط کلاس تست رفتم و که اوناهم دوره نکردم
    همش به خودم گفتم اگه بخونی و تلاش کنی میشه تو میتونی بخون و واقعا هم اطمینان دارم که اگه بخونم میتونم اما نمیخونم و کاری نمیکنم همش گفتم اگه اگه اگه
    از تابستون هر روزکار من و مامانم شده بحث کردن باهم
    که مامانم میگه هیچی نمیشی با این وضع درس خوندن و هیچ کاری نمیکنی چرا این طوری هستی چرا اونطوری هستی
    اگه میخوای فلان کار و بکنی اول باید رشته خوب قبول شی بعد اجازه بدم که انجامش بدی منم که دیگه عادت کردم اکثرا سکوت میکنم و گوش میدم البته بعضی از حرفاشم درسته اما من کاری نمیکنم
    دیگه خودمم از دست خودم خسته شدم ،همش برنامه های خوب میریزم اما عمل نمیکنم اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

    یعنی تا از موضوعی ذوق میکنم با نگاه مامانم برخورد میکنم که کل انژی مثبتم و ازم میگیره تا برنامه میریزم یه حرفی میزنه که نا امید میشم
    دیگه حتی وقتی به مامانم میگم با مشاوره کنکور تماس بگیرم و باهاش درس بخونم قبول نمیکنه میگه بازم میخوای مثل قبل گولم بزنی و انجامش ندی یعنی طوری باهام برخورد میکنه که انگار من فقط قصد گول زدن والدینم و دارم که پولشون و دور بریزم و................
    فکر میکنم افسردگی هم گرفتم تست هم دادم مثبت بوده اما همیشه ظاهرم شاده بقیه فکر میکنن کلا بیخیالم نمیدونن تو ذهنم چقدر فکره و چه شبایی که گریه میکنم که هیچ کسی نمیفهمه
    حتی خودمم باور کردم در موضوع درس به حرفام عمل نمیکنم
    اما اگه یه کاری که برام مهم باشه بخوام که انجامش بدم هرطور شده انجامش دادم
    ایا واقعا کنکور همه زندگیه که من لایق این برخوردا باشم؟؟؟؟ اخه چرااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
    چرا مامانم باید بگه که اینطوری هیچ کسی روت حساب باز نمیکنه هااااااااان
    من هیچوقت نگفتم که نمیخوام بخونم نگفتم بدم میاد فقط نخوندم و تلاش نکردم همین
    ..............


    خواهش میکنم راهنماییم کنید لطفا[replacer_img]
    سلام دوست عزیز

    در مورد برنامه ریزیهاتون پیشنهاد میکنم برای اینکه عملی واقع بشن بهتر هست با واقع نگری اونها رو ترتیب بدین . منابع مختلف ٬ کلاسهای متنوع کنکور٬ برنامه ریزیهای دور از واقعیت و بدون توجه به وضعیت روان و جسم و علاقه شما در این مورد باعث نا امیدی و در نتیجه افسردگی میشه پس اول از همه برنامه ای ترتیب ببینین که مناسبتون باشه.

    در مورد ارتباط آزمون کنکور با زندگیتون بنظرم این مورد نمی تونه به قول خودتون همه چیز باشه اما مثل خیلی موارد دیگه هم وجه منفی میتونه داشته باشه و هم مثبت که اشخاص می تونن با تمرکز روی وجه مثبت و بهرمندی مطلوب از اون بعنوان یکی از راهها برای رسیدن به زندگی مطلوب در جامعه فعلی از اون بهره ببرن.

    در مورد حرفهای مادر که ناراحتتون میکنه بنظرم تنها راهش این هست که با در نظر گرفتن برنامه مناسب و نتیجه گرفتن از اون بایشون ثابت کنید که در مورد شما اشتباه قضاوت میکنن. و البته معمولا این قبیل برخوردهای والدین بیشتر در جهت تلنگر زدن و ... هست و مطمئنا قصد ناراحتی ندارن.

    برای از دست ندادن انگیزه ادامه دادن عمل به برنامه ریزی مجسم کردن تصاویری از خودتون در زمانی که به هدف مورد نظر رسیدید امیدوارتون میکنه.

    موفق باشید.
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    نقل قول نوشته اصلی توسط nightstar نمایش پست ها
    سلام
    من سال اول که میخوام کنکور بدم معدل نهاییم 18.36 هستش

    از تابستونه که میخوام بخونم و شروع کنم اما نخوندم فقط کلاس تست رفتم و که اوناهم دوره نکردم
    همش به خودم گفتم اگه بخونی و تلاش کنی میشه تو میتونی بخون و واقعا هم اطمینان دارم که اگه بخونم میتونم اما نمیخونم و کاری نمیکنم همش گفتم اگه اگه اگه
    از تابستون هر روزکار من و مامانم شده بحث کردن باهم
    که مامانم میگه هیچی نمیشی با این وضع درس خوندن و هیچ کاری نمیکنی چرا این طوری هستی چرا اونطوری هستی
    اگه میخوای فلان کار و بکنی اول باید رشته خوب قبول شی بعد اجازه بدم که انجامش بدی منم که دیگه عادت کردم اکثرا سکوت میکنم و گوش میدم البته بعضی از حرفاشم درسته اما من کاری نمیکنم
    دیگه خودمم از دست خودم خسته شدم ،همش برنامه های خوب میریزم اما عمل نمیکنم اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

    یعنی تا از موضوعی ذوق میکنم با نگاه مامانم برخورد میکنم که کل انژی مثبتم و ازم میگیره تا برنامه میریزم یه حرفی میزنه که نا امید میشم
    دیگه حتی وقتی به مامانم میگم با مشاوره کنکور تماس بگیرم و باهاش درس بخونم قبول نمیکنه میگه بازم میخوای مثل قبل گولم بزنی و انجامش ندی یعنی طوری باهام برخورد میکنه که انگار من فقط قصد گول زدن والدینم و دارم که پولشون و دور بریزم و................
    فکر میکنم افسردگی هم گرفتم تست هم دادم مثبت بوده اما همیشه ظاهرم شاده بقیه فکر میکنن کلا بیخیالم نمیدونن تو ذهنم چقدر فکره و چه شبایی که گریه میکنم که هیچ کسی نمیفهمه
    حتی خودمم باور کردم در موضوع درس به حرفام عمل نمیکنم
    اما اگه یه کاری که برام مهم باشه بخوام که انجامش بدم هرطور شده انجامش دادم
    ایا واقعا کنکور همه زندگیه که من لایق این برخوردا باشم؟؟؟؟ اخه چرااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
    چرا مامانم باید بگه که اینطوری هیچ کسی روت حساب باز نمیکنه هااااااااان
    من هیچوقت نگفتم که نمیخوام بخونم نگفتم بدم میاد فقط نخوندم و تلاش نکردم همین
    ..............


    خواهش میکنم راهنماییم کنید لطفا[replacer_img]
    سلام دوست عزیز

    در مورد برنامه ریزیهاتون پیشنهاد میکنم برای اینکه عملی واقع بشن بهتر هست با واقع نگری اونها رو ترتیب بدین . منابع مختلف ٬ کلاسهای متنوع کنکور٬ برنامه ریزیهای دور از واقعیت و بدون توجه به وضعیت روان و جسم و علاقه شما در این مورد باعث نا امیدی و در نتیجه افسردگی میشه پس اول از همه برنامه ای ترتیب ببینین که مناسبتون باشه.

    در مورد ارتباط آزمون کنکور با زندگیتون بنظرم این مورد نمی تونه به قول خودتون همه چیز باشه اما مثل خیلی موارد دیگه هم وجه منفی میتونه داشته باشه و هم مثبت که اشخاص می تونن با تمرکز روی وجه مثبت و بهرمندی مطلوب از اون بعنوان یکی از راهها برای رسیدن به زندگی مطلوب در جامعه فعلی از اون بهره ببرن.

    در مورد حرفهای مادر که ناراحتتون میکنه بنظرم تنها راهش این هست که با در نظر گرفتن برنامه مناسب و نتیجه گرفتن از اون بایشون ثابت کنید که در مورد شما اشتباه قضاوت میکنن. و البته معمولا این قبیل برخوردهای والدین بیشتر در جهت تلنگر زدن و ... هست و مطمئنا قصد ناراحتی ندارن.

    برای از دست ندادن انگیزه ادامه دادن عمل به برنامه ریزی مجسم کردن تصاویری از خودتون در زمانی که به هدف مورد نظر رسیدید امیدوارتون میکنه.

    موفق باشید.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3296
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    خیلی ممنون از راهنماییتون.
    به نظرتون چه طور شروع کنم؟؟؟؟؟؟؟
    همش برای خودم برنامه های خوبی میریزم اما انجام نمیدم و تا به خودم میام میبینم وقت گذشته و باز برنا مه بعدی ووو....
    مسائل کوچیک که اتفاق می افته خیلی از زمان من و از بین میبره و به برنا مه هام نمیرسم .
    به نظرتون برم مشاوره؟؟؟؟ یا خودم میتونم خودمو درست کنم.

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2053
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    0
    تشکر شده 56 بار در 37 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    دوست عزیز تا حدودی میتونمتو برنامه ریزی کمکتون کنم. اگر خواستید از همین جا اعلام کنید تا با هم شروع کنیم.

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3296
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    سلام رویا جون اره عزیزم ممنون میشم بهم کمک کنی ،البته الان تا 3خرداد زمان امتحانامه من به سایت سر میزنم امیدوارم پاسخ داده باشی عزیزم ممنون

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3434
    نوشته ها
    90
    تشکـر
    0
    تشکر شده 56 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    نقل قول نوشته اصلی توسط nightstar نمایش پست ها
    سلام
    من سال اول که میخوام کنکور بدم معدل نهاییم 18.36 هستش

    از تابستونه که میخوام بخونم و شروع کنم اما نخوندم فقط کلاس تست رفتم و که اوناهم دوره نکردم
    همش به خودم گفتم اگه بخونی و تلاش کنی میشه تو میتونی بخون و واقعا هم اطمینان دارم که اگه بخونم میتونم اما نمیخونم و کاری نمیکنم همش گفتم اگه اگه اگه
    از تابستون هر روزکار من و مامانم شده بحث کردن باهم
    که مامانم میگه هیچی نمیشی با این وضع درس خوندن و هیچ کاری نمیکنی چرا این طوری هستی چرا اونطوری هستی
    اگه میخوای فلان کار و بکنی اول باید رشته خوب قبول شی بعد اجازه بدم که انجامش بدی منم که دیگه عادت کردم اکثرا سکوت میکنم و گوش میدم البته بعضی از حرفاشم درسته اما من کاری نمیکنم
    دیگه خودمم از دست خودم خسته شدم ،همش برنامه های خوب میریزم اما عمل نمیکنم اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

    یعنی تا از موضوعی ذوق میکنم با نگاه مامانم برخورد میکنم که کل انژی مثبتم و ازم میگیره تا برنامه میریزم یه حرفی میزنه که نا امید میشم
    دیگه حتی وقتی به مامانم میگم با مشاوره کنکور تماس بگیرم و باهاش درس بخونم قبول نمیکنه میگه بازم میخوای مثل قبل گولم بزنی و انجامش ندی یعنی طوری باهام برخورد میکنه که انگار من فقط قصد گول زدن والدینم و دارم که پولشون و دور بریزم و................
    فکر میکنم افسردگی هم گرفتم تست هم دادم مثبت بوده اما همیشه ظاهرم شاده بقیه فکر میکنن کلا بیخیالم نمیدونن تو ذهنم چقدر فکره و چه شبایی که گریه میکنم که هیچ کسی نمیفهمه
    حتی خودمم باور کردم در موضوع درس به حرفام عمل نمیکنم
    اما اگه یه کاری که برام مهم باشه بخوام که انجامش بدم هرطور شده انجامش دادم
    ایا واقعا کنکور همه زندگیه که من لایق این برخوردا باشم؟؟؟؟ اخه چرااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
    چرا مامانم باید بگه که اینطوری هیچ کسی روت حساب باز نمیکنه هااااااااان
    من هیچوقت نگفتم که نمیخوام بخونم نگفتم بدم میاد فقط نخوندم و تلاش نکردم همین
    ..............


    خواهش میکنم راهنماییم کنید لطفا[replacer_img]
    اشتباه میکنی درس نخون برو دنبال هنر ....درس به هیجا نمیرسونتت الا بیکاری و بیپولی و کارگری ! تو مملکت ایران
    امضای ایشان
    افتادن در گل و لای ننگ نیست ، ننگ در این است که آنجا بمانی .

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2053
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    0
    تشکر شده 56 بار در 37 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    یک پیام شخصی فرستادم واسه برنامه ریزی.میتونی بخونی

  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3462
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    17
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    سلام
    دوست عزیز استرس رو از خدت دور کن و یک محیط مناسب که آرامش بهت بده فراهم کن و بعد شروع به درس خوندن کن
    از چیزایی که انرژی منفی بهت میدن، پرهیز کن و یا حداقل کمتر ببینشون
    اگر مادرتم انرژی منفی بهت وارد می کنه، سعی کن کمتر ببینیش یا باهاش صحبت کنی و اگه خودت نمی تونی، به یکی که ازش حساب میبره بگو باهاش صحبت کنه
    چون مادر و وجودش و انرژی مثبتی که میده خیلی تو موفقیت آدم موثره

  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10754
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    46
    تشکر شده 21 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیازمند واقی کمک شما

    منم تو برنامه ریزی مشکل دارم نمیدونم چطوری باید درس بخونم رویا خانم به منم کمک کن لطفا.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد