سلام
من سال اول که میخوام کنکور بدم معدل نهاییم 18.36 هستش
از تابستونه که میخوام بخونم و شروع کنم اما نخوندم فقط کلاس تست رفتم و که اوناهم دوره نکردم
همش به خودم گفتم اگه بخونی و تلاش کنی میشه تو میتونی بخون و واقعا هم اطمینان دارم که اگه بخونم میتونم اما نمیخونم و کاری نمیکنم همش گفتم اگه اگه اگه
از تابستون هر روزکار من و مامانم شده بحث کردن باهم که مامانم میگه هیچی نمیشی با این وضع درس خوندن و هیچ کاری نمیکنی چرا این طوری هستی چرا اونطوری هستی
اگه میخوای فلان کار و بکنی اول باید رشته خوب قبول شی بعد اجازه بدم که انجامش بدی منم که دیگه عادت کردم اکثرا سکوت میکنم و گوش میدم البته بعضی از حرفاشم درسته اما من کاری نمیکنم
دیگه خودمم از دست خودم خسته شدم ،همش برنامه های خوب میریزم اما عمل نمیکنم اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی تا از موضوعی ذوق میکنم با نگاه مامانم برخورد میکنم که کل انژی مثبتم و ازم میگیره تا برنامه میریزم یه حرفی میزنه که نا امید میشم
دیگه حتی وقتی به مامانم میگم با مشاوره کنکور تماس بگیرم و باهاش درس بخونم قبول نمیکنه میگه بازم میخوای مثل قبل گولم بزنی و انجامش ندی یعنی طوری باهام برخورد میکنه که انگار من فقط قصد گول زدن والدینم و دارم که پولشون و دور بریزم و................
فکر میکنم افسردگی هم گرفتم تست هم دادم مثبت بوده اما همیشه ظاهرم شاده بقیه فکر میکنن کلا بیخیالم نمیدونن تو ذهنم چقدر فکره و چه شبایی که گریه میکنم که هیچ کسی نمیفهمه
حتی خودمم باور کردم در موضوع درس به حرفام عمل نمیکنم
اما اگه یه کاری که برام مهم باشه بخوام که انجامش بدم هرطور شده انجامش دادم
ایا واقعا کنکور همه زندگیه که من لایق این برخوردا باشم؟؟؟؟ اخه چرااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
چرا مامانم باید بگه که اینطوری هیچ کسی روت حساب باز نمیکنه هااااااااان
من هیچوقت نگفتم که نمیخوام بخونم نگفتم بدم میاد فقط نخوندم و تلاش نکردم همین..............
خواهش میکنم راهنماییم کنید لطفا