«خشونت خانگي» اغلب به‌عنوان تهاجم جسمي و جنسي درون خانواده تعريف مي‌شود که شامل آزار جنسي کودکان و آزار جسمي والدين سالمند است.





"خشونت خانگي" رفتاري است که از نظر تاريخي به‌عنوان يک جرم جدّي خشونت‌آميز تلقي نشده است. خشونت خانگي در جايگاهي روي مي‌دهد که انسان در آن انتظار گرمي، حمايت، اعتماد، تشويق و عشق را دارد. اين وضعيت عموماً نه به‌عنوان يک عمل خشونت‌آميز، بلکه بيشتر به‌عنوان يک مسئله شخصي و خانوادگي تلقي شده است. خشونت خانگي به‌صورت رفتارهاي پرخاشگرانه و تهاجمي درون خانواده تعريف مي‌شود که شامل خشونت نسبت به همسر، كودكان، والدين و به‌طور کلّي به افرادي منسوب مي‌شود که با يکديگر زندگي مي‌کنند. عناوين اختصاصي‌تري که به اين وضعيت دلالت دارند عبارت است از همسرآزاري، کودک‌آزاري و سالمندآزاري.





در سرتاسر جوامع دوران باستان، والدين و به‌ويژه پدران حقوق انحصاري براي تربيت و منضبط کردن کودکان خويش داشتند. اين حقوق به آنان اجازة تنبيه بدني و حتّي سلب حيات کودکان را مي‌داد. تنها استثناء در اين ميان مربوط به ايران باستان است که عرف و قانون، حامي کودکان و زنان بود. در انجيل مذکور است که والدين، کودک سرکش و نافرمانبردار را مي‌توانند به شهر ببرند تا در آنجا توسط بزرگسالان سنگسار و کشته شود. مجازات مرگ براي کودکاني که مرتکب دشنام‌گويي و نفرين به والدين مي‌شدند مجاز و معمول بود. در عصر جاهليت، اسلام نويدبخش احترام به زنان و كودكان و رعايت حقوق و مسئوليت‌هاي اعضاي خانواده نسبت به يکديگر شد.




از نظر تاريخي، زنان و دختران ابتدا جزء اموال پدر و سپس جزء اموال شوهر خود محسوب مي‌شدند که به تنبيه زنان بدون هيچ‌گونه بازخواستي مجاز بودند.

حتّي پس از آن‌که آزار اعضاي خانواده، ديگر عملي مناسب شمرده نمي‌شد و مورد تأييد قرار نمي‌گرفت، از سوي جامعه نسبت به آن توجه کمي مبذول مي‌شد. چنين فرض مي‌شد که اين‌گونه خشونت‌ها يک موضوع خانوادگي است و ارتباطي با بقية جامعه ندارد. در نتيجه، گرچه ما از وجود خشونت خانگي از اعصار دور تاکنون مطلع هستيم، اما تنها در چند دهة گذشته بوده است که اطلاعات و آمار دقيق‌تري از خشونت خانگي فراهم آمده است که تا حدودي اجازة يک تحليل کلّي از اين وضعيت را بدهد.

پژوهش‌ها نشان مي‌دهد که خشونت خانگي پيچيده‌تر از خشونت عليه افراد بيگانه است. شدت و جدّي بودن خشونت خانگي امري واضح است، اما تعيين گستردگي آن مشکل است، زيرا نه‌تنها دربارة تعريف آن توافق وجود ندارد، بلکه بيشتر قربانيان اين خشونت‌ها مايل يا قادر به گزارش کردن آنها نيستند.

«خشونت خانگي» اغلب به‌عنوان تهاجم جسمي و جنسي درون خانواده تعريف مي‌شود که شامل آزار جنسي کودکان و آزار جسمي والدين سالمند است. اما بررسي دقيق ايجاب مي‌کند که اين مفهوم گسترش يابد تا شامل مواردي از قبيل غفلت از کودکان و آزار رواني آنان، بي‌توجهي به نيازهاي والدين سالمند و سوءاستفادة مالي از آنان و خشونت ميان نامزدها يا زوجين طلاق‌گرفته نيز بشود.
بين انواع خشونت‌هاي خانگي، خشونت نسبت به كودكان بيشتر جلب توجه مي‌کند و از آنجا که هم پدر، هم مادر و گاهي ديگر اعضاي خانواده ممکن است مرتکب اين عمل شوند و با عنايت به تأثير آن در آسيب‌هاي رواني آتي کودک، اين عمل اهميت بيشتري هم نسبت به ديگر خشونت‌هاي خانگي دارد.