نوشته اصلی توسط
حدیث حسینی
سلام الان من دوسالی هست که بایه پسری آشنا شدم ازلحاظ خانوادگی یک درجه ما بالاتریم ظرف این دوسال مارابطه خوبی داشتیم ولی براساس یه اتفاقاتی به این من شک کردم وامتحانش کردم دیدم بدش نمیاد باکسی به غیر ازمن هم صحبت کنه و یه دوستی داره که زن و بچه داره همش بااین دوستش ماهی دوبار میرم مجردسی مسافرت بیشتر هم شیراز ولی اون به زنش میگه میرم باهمکارام ماموریت دیروز هم دیدم رفته تو سایت همسریابی ثبت نام کرده خیلی بهم ریختم من از نظرظاهری هم خوشکل و هم خوش تیپم ولی ما هرکاری میکنیم این خبرمیده به دوستش هرچی من میگم و....نمیتونن همدیگه را ترک کنن و دوستش برگشت به من گفت اگه بخوای با آرش هم ازدواج کنی من نمیزارم خیلی آرش خط میگیره از دوستش به ودوماهه اخلاقش عوض شده ماقصد ازدواج داشتیم ولی این دوستش نمیزاره به نظر شما من چیکارکنم که دوستی اینا کم بشه چون زن بیچاره اونم ناراحت میگه منا نمیبره ولی این دوتاباهم میرن من 24سالمه لیسانسم و مهماندار هواپیما و آرش هم فوق لیسانس حسابداری من آدم شکاکی شدم خیلی و گیر میدم و خودم راناراحت میکنم بدبینم کرده و چیکار کنم این رابطه به ازدواج ختم بشه خیلی متشکرم اگه راهنمایی کنید