شوهرم با زن برادر مرحومش رابطه داره و من راضی نیستم... چطور برخورد کنم
شوهرم با زن برادر مرحومش رابطه داره و من راضی نیستم... چطور برخورد کنم
یکی کمک کنه
یعنی کسی نیست تو این سایت به من کمک کنه؟
سلام عزیزم
میشه بیشتر توضیح بدی؟
فکر میکنی چرا این کارو کرده؟
کمککککککککک
میگه قصد کمک داره زنه دست از سرش برنمیداره
بعد از 65 ماه از فوت شوهرش اومد با شوهر من رابزه برقرار کرد شوهرم چند دفعه به من قول داد که تمومش کرده اما بازم میدیدم که ادامه داره الان مدتیه که چیزی نمیبینم اما دیگه دلم باهاش نیست و دلم صاف نمیشه
بعد از 5 یا 6 ماه
{ مدیر سایت: دوست عزیز بهترین کاری که شما می تونین انجام بدین بعد از صحبت مراجعه به یک مرکز مشاوره خوب در مورد مشاوره جنسی و مشاوره خیانت مورد تایید کانون مشاوران ایرانه، دو نکته حائز اهمیته اول اینکه آیا شما همه جوره اونرو تامین می کنیین از لحاظ جنسی و همسروتون به سراغ برادر شوهرش میره یا نه و نکته دوم اینکه چه ریشه های بالینی و روانشناختی داره که همسرتون دست به اینکار میزنه}
واه
چه زنیه اون
چه کمکی عزیز من؟
الآن هیچ راه حلی به ذهنم نمیرسه
واقعا که به شوهرت بگو حلالش نمیکنی
واقعا عصبانی شدم
با خود اون زنیکه حرف بزن بگو راضی نیستی و باید از زندگیتون بره بیرون اگه آدم باشه میره اگه نه برو شکایت کن یعنی چی؟
شوهرت که بهش وابستگی نداره؟
چندبار با زنه حرف زدم به خانواده شوهرم گفنم اما فایده نداره شوهرم با برادرش خیلی خوب بودن مثه دوتا دوست صمیمی داداشش یه بچه داره که شوهرم عاشق اون بچه است ناگفته نمونه برادرش به ما خیلی کمک کرده
زنه میگه خیلی مثل شوهرمه، خیلی با شوهرم حرف میزنم که تو هر کمکی از دستت برمیاد براشون بکن اما این رابطه نه
زندگی رو برای دوتامون ذهر مار کردم خیلی ناراحتی ها کشیدم منو شوهرم عاشق هم بودیم اما الان خیلی از هم دوز شدیم من شبا با گریه خوابم میبره
تنها راه فراموش کردن این ارتباط دورکردن شوهرتون از این خانومه ... که اینم کار سختیه...
در واقع شوهرتون باید خودش اینو بخواد ...
ببین عزیزم اول از همه باید با شوهرت این قضیه رو حل کنی باید سردش کنی از اون زنه
قوی باش هیچوقت شوهرتو تنها نزار البته نه که چکش کنیا از لحاظ عاطفی تنهاش نزار اما خودتو بهش نیازمند هم جلوه نده
همه جوره به خودت برس و زنانگیتو از دست نده
انگار تازه ازدواج کردید مثل همون روزا
من روانی شدم دیگه دوسش ندارم
همش میگم یا طلاقم بده یا با بچه فرار میکنم شاید این رابطه تموم شده باشه اما زخم های که خوردم نمیتونم فراموش کنم
نباید شتابزده عمل کنی ... شاید بینشون چیزی نباشه ولی باید رک و روراست باهاش صحبت کنی و میتونی از بزرگای فامیلم کمک بگیری ...
به پدر و مادر شوهرم گفتم اونا میگن ما راضی نیستیم نمیتونن برخوردی با زنه بکنن چون دلشون میسوزه و نوه دارن میترسن زنه دیگه نوشونو نیاره پیششون چون اینا هم آدمایی نیستن که بچه رو از مادرش جدا کنن مجبورن چیزی بهش نگن در واقع هیچکی با من نیست تازه شاید از خداشونم باشه که زنه نره با کس دیگه ازدواج کنه
یعنی چی با بچه فرار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باشوهرت خیلی منطقی صحبت کن بدون هیچ بحثو دعوایی
به خونوادش کاری نداشته باش اعصابتو واسه اونا به هم نریز خوا باهاته
دیروز با شوهرم با پیامک جرف زدم گفتم تو اول نصبت به ما باید اخساس مسئولیت کنی تا دیگران باید زندگی مارو بسازی به اونا هم کمک کن همیشه بهش گفتم اما خرفمو گوش نمیداد و میفهمیدم همچنان ارتباط داره
با زنه هم حرف زدم بهم قول میداد که دیگه زنگ نزنه اما بازم میزد خیلی داغونم
پیامک چیه؟
خیلی جدی رو در رو. زمانی هم که میخوای حرفو شروع کنی باید یه زمانی باشه که مطمعنی شوهرت حوصله داره و خسته نیست
حرف زدن دیگه بی فایده است چون زیاد این کارو کردم و فایده نداشته فقط میخوام کمکم کنین که برشگردونم با اخلاق خوبم با رفتارم من خیلی بد شدم تو این مدت
فقط بهت یه توصیه برادرانه میکنم ... در هر مرحله ای که باشه ، حق نداری جا بزنی و جارو واسش خالی کنی..متوجه شدی...هیچوقت...
این دقیقا" کاریه که میتونه جلوی این زن رو بگیره ...
در ضمن اول ببین مزه دهن اقای شوهر چیه ؟ با مهربونی پیش برو تا بتونی بفهمی واقعا" خواستشون چیه ؟
ممنون برادر خوب
اولا . خوده ادم باید خجالت بکشه که با برادر شوهر خودش رابطه داشته باشه . فردا روزی چی میخواد جواب بده ؟ اخرش که همه زنده نمیمونن
بعدش اینکه من قصد تو هین به هیچکس رو ندارم . ولی ذات آدم تنوع پذیره ... و مرد ها هم (همه نه ) دوست دارن زن های دیگه رو هم تجربه کنن . تو یکی این حس تنوع پذیری بیشتره .یکی کمتر . یکی خودشو حفظ میکنه . یکی نمیتونه ...
پس این روهم در نظر بگیر.....
دوم اینکه شما بهتره یکم صبور باشی ؟؟؟؟ به جای اینکه بهش بگی طلاقم بده . مینشستی جفتش بهش میگفتی چطور میتونی با کسی دیگه رابطه داشته باشی .مخصوصا با زن داداش ت ؟؟؟؟ یه خورده حس غیرتشو فعال میکردی ؟ بهش میگفتی اگر کسی با من اینجور کنه . تو میتونی همینجور بشینی و نگاه کنی ؟؟؟؟؟
با منطق باهاش حرف بزن .اونم حرف هایی که غیرتشو کمی جابه جا کنه .ولی جوری که خیلی تند نباشه که همه چی رو خراب کنی ...
البته شما از کجا اینقد مطمن هستید که رابطه داره باهاش .... ؟ شاید شما از یه رفتاری اشتباه برداشت کردید و حساس شدی ؟؟؟
ویرایش توسط a : 05-21-2014 در ساعت 06:30 PM
در ضمن رفتارتو بهتر کن و بسبت بهش مهربونتر شو ولی طوری عمل کن که مصنوعی نباشه ... خیلی ریلکس...
تا وقتی تو باشی کسی نمیتونه وارد قلمروخونوادت بشه .... پس کاملا" شجاع وصبور باش
اوایل میگفتن درد و دله اما یه شب که خواست زنه رو برسونه الکی گفتن ماشین خراب شده یکی گفت یه جایی دیگه یکی یه آدرسه دیگه داد فهمیدم با هم بودن و شوهرم میگه نمیتونم به حال خودش رهاش کنم میره با کس دیگه ممکنه براش خیلی بدشه خودش من فقط باهاش حرف میزنم و آرومش میکنم من نمیگم رابطه ای بوده منظورم از رابطه همین تلفنی و قبلا دیداری
وقتی بش میگم اگه تو بودی راضی بودی به این کار میگه آره وظیفه برادرم بوده که زنه منو به حال خودش رها نکنه تو این جامعه
خب خیلی خوبه که تو این مرحله است ... پس بدون اینکه حرص آقای شوهرو دربیاری ... حسابی مواظبش باش ، البته همون طور که گفتم بدون اینکه جلب توجه کنی ... کاملا" آرام باش .تا اگه نمیتونی از این رابطه خارجش کنی ..لااقل بتونی مدیریتش کنی و بدونی چیکار میکنن
یه مدت اینجوری شد من باهاش حرف میزدم و آرومش میکردم اما باز رفت طرف شوهرم بهانهاش هم اینه که خیلی شبیهه شوهرشه
بخدا من همه این راههای که شما میگین انجام دادم اما زنه دست بردار نیست همش میاد پیش من گریه میکنه میگه من نه داداش دارم نه بابا شوهرمم که رفت یه مرد تو زندگی بچه ام نیست همش دنباله عموش گریه میکنه اینا رو میگه که من دلم براش بسوزه و اجازه ازدواج بهشون بدم اما من نمیتونم کس دیگه رو کنار شوهرم تحمل کنم احساس میکنم شوهرم بهش وابسته شده آخه زنه بهم گفت من خیلی راحت میتونستم شوهرت رو بکشم سمت خودم اما نکردم چون نمیخوام با دل شکستن وارد زندگی کسی بشم
خوب چرا با یه مشاور خانواده در میون نمیزاری . احتمال زیاد .راهکارهای زیادی بتونن جلوپات بزارن .....
مشاور هم رفتم همین حرفا رو میزنه میگه باهاش حرف بزن
خوب نگا کن . یا مجبوری این شرایط رو قبول کنی ... یا زندگیتو خراب کنی ...
یه وقت یه چیزی تو زندگی ادم پیش میاد که واقعا سخته .اصلا خوبی توش نیست . فقط انتخابت بین بد و بدتره . ..
بد اینه که زندگیت دوتا بشه . یعنی شوهرت زن داداششو بگیره ... . بدتره اینه که تو طلاق بگیری و....
البته این نظر منه ...
شوهرم میگه من بدون اجازه تو باهاش ازدواج نمیکنم اما این رابزه منو آزار میده چون اون زن خیلی داره شوهرمو جذب خودش میکنه یه دفعه به من گفت این آدمیه که میتوی تو مشتت بگیریش
من طلاهامو فروختم واه خونمون گفت چرا فروختی مرد بای سختی کشه خودش قرض میکرد مجبور بود پس بده اون موقع ب شوهرم رابطه دشت که این حرفارو میزد خیلی بهم برخورد
والا خیلی سخته .... حتی تصورش ...
بیشتر باشوهرت بیرون برو . مهمونی برید ومهمون دعوت کن . باهاش بیرون برو . یه کم دورش کن . بعدش بهش بگو بیا بریم خونه زن داداش ت ..
اینجور همه باهم هستید .بعدش اینکه اینقد نشون نمیده که حساسی به زنداداش ت ...
ممنون از همفکریتون من باید برم خداحافظ
حلش کاملا اسونه باید یه جلسه تشکیل بدید و شخصی رو برای ازدواج با ایشون انتخاب و معرفی کنید
شوهر کجاست؟؟؟؟؟ اگه بود اون نمیومد سراغ شوهر من چون خودش بارها گفته اخلاقشش خوب نیست و چون تنهاست باهاش حرف میزنه
اون زنه با این حرفایی که در مورد شوهرت بهت زده نشون میده میخواد تورو از شوهرت دور کنه و آزارت بده بهش توجه نکنیا
حرف امین درسته بیشتر شوهرتو تحویل بگیر همه جا باهاش باش
بهشم بگو من هیچوقت اجازه ی همچین کاری رد بهت نمیدم
اونا فهمیدن تو آدم دل رحمی هستی میخواد با پنبه سر ببرن
شوهرتو مطمعن کن که هیچوقت اجازه نمیدی و فکرشم نکنه وگرنه شکایت میکنم
بهتره با اون زن اصلا خوب برخورد نکنی
زنی که میخواد زندگی یکی دیگرو که بچه هم داره خراب کنه زنه خوبی نیس پس حتی ارزش نداره که تو بخوایی باهاش صحبت کنی
خانواده همسرتم که اصلا انگار یه جورایی رازی هستن که نوشون پیش عموش بزرگ شه
پس این وسط تنها همسرت میمونه که تو باید فقط با اون صحبت کنی و قانعش کنی که این کاراش اشتباهه
وقتی میبینی خانواده همسرت کمکت نکردن پس دیگه لزومی نداره باهاشون صحبت کنی که کمکت کنن
اولا از خدا کمک بخواه دوما هیچ وقت جاتو واسه کسی دیگه خالی نکن
قوی باش و نزار یه همچین زنی بتونه تورو از میدون به در کنه
به فکر بچه ات باش بخاطر اونم که شده با اون زن بجنگ فعلا هم به بدی هایی که همسرت در حقت انجام داده فکر نکن تا اول شر این زن رو از زندگیت کم کنی بعد به وقتش به همسرت بفهمون که چقدر اذیت شدی
به همسرت محبت کن سعی کن با بچه ات حس پدر بودنشو تحریک کنی هیچ وقت جلوش گریه نکن نشون نده که ضعیف شدی خودتو مغرور و قوی نشون بده سعی کن همیشه از اون زنه شیکتر و زیباتر بشی
یادت باشه ارتباطتو با اون زن کاملا قطع کن حتی اگه دیدیش انگار که وجود نداره
انشا... که بتونی موفق بشی
ویرایش توسط کیانا2 : 05-22-2014 در ساعت 01:16 PM
ازتون ممنونم وقتی حرفای شمارو میخونم آروم میشم و میتونم خودمو کنترل کنم و با شوهرم بهتر باشم
تنها راهش اینه پدر شوهرت و مادر شوهرت و کلا بزرگترها یه کسی رو معرفی کنن شوهرش بدن بره همین- باهاشون جدی صحبت کن خیلی جدی
آرزو خانوم فکر کنم با نظراتی که دوستان عزیز گذاشتن ، به اندازه کافی انگیزه برای ادامه به زندگی پیدا کردید .
خب خداروشکر
امیدوارم با تدبیر بتونی سایه فکر این زن رو از سر خونواده بخیر رد کنی ...منم با mronaldoموافقم ؛ بهترین کار ازدواج کردن این خانومه ... وگرنه دست بردار نخواهد بود
واستون ارزوی موفقیت میکنم
خـــــدانـگهــــــدار
من که نمیتونم همچین پیشنهادی بدم و کسی هم این پیشنهاد رو فعلا نمیده چون هنوز سالگرد اون مرحوم نگدشته و من باید این وضعیت رو تحمل کنم تا ببینم چی میشه تا اون ازدواج نکرده باید خودخوری کنم
آرزو خانوم بسپار به این و اون واسش شوهر پیدا کنند تا پیدا شه سال شوهرشم میشه، بعدشم شماره بده بگو نگن از طرف توئن. هوووو اینجوری اینقدر به خونه ما زنگ میزنن هرچیم اصرار میکنیم نمیگن از طرف کی هستن.
سلام به خدا خون خونمو می خورد ها اخه خواهر من تو چرا با زنی که این طوری به زندگی تو رحم نمی کنه رومی دی اونم با قباهت تموم میاد میشینه در مورد زندگی و شوهر تو نظر میده . واقعا چه دوره زمونه ای شده یارو میاد صاف صاف تو صورت آدم نگاه میکنه و میگه چون شوهرت شبیه شوهر منه منم زندگیتو نابود میکنم . خیلی از آدم ها شبیه آدم دیگه هستش . هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی زندگی و شوهر و بچه تو ول نکن اون زن باید خجالت بکشه از زنیت خودش
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)