اینایی که روانشناسی نخوندن ولی میخوان ادای روانشناسا را در بیارن ولی تصور میکنن روانشناسا 24 ساعته در حال خوندن فروید و یونگ و فروم و هورنای هستن از همین رو از فرداش :

"ببین عزیزم! اینا همه در ناخودآگاه جمعی ماست! خودمون باید کشفش کنیم! از همین حالا سفر قهرمانی را آغاز کن!"

سپس طی گذروندن یک کلاس عمیق mbti دیگه تصور میکنن یک انسان شناس به معنای واقعی کلمه شدن و از فردا شروع میکنن به تشخیص دادن تیپ شخصیتی دوستانشون :
"خوب عزیزم اشتباه کردی! تو یک فرد شهودی هستی! باید بری سراغ هنر اشتباه رفتی مهندسی"

بعد خوندن یکی از ترجمه های داغون کتاب های فروید را شروع میکنن و کم کم برای همه عقده ادیپ حل نشده تشخیص میدن! ولی هنوز نمیدونن هیپنوتیزم 100 ساله توی روانکاوی استفاده نمیشه!
"ببین عزیزم تموم مشکلات تو ریشه در کودکی داره! باید هیپنوتیزم بشی تا یادت بیاد"

بعد سراغ اریک برن میرن و دیگه از فردا :
"سلام خوبی؟ میدونستی تو الان کودکی من بالغ؟"
"این حرف تو نشون میده هنوز به مرحله من خوبم تو خوبی نرسیدی!"

و بعد از خوندن فروم و هورنای دارای یک دید وسیع اجتماعی میشن و توی هر مهمونی شروع میکنن درباره سرشت بشر و معنای آزادی حرف زدن و برای جمع هر روز یک جمله از کتاب هنر عشق ورزیدن را بازگو میکنن!

روش تشخیص این افراد :
1- استفاده از واژه مشکلات روحی به جای مشکلا ذهنی
2- تببین تمام مسائل عالم به کمک یونگ و فروم و اریک برن!

* میخوایم طنزمون مثل ژانر تمسخر خالی نباشه! بنابرین باید توضیح بدیم افراد بالا در روانشناسی امروز تاثیر بسیار کمی دارن و حتی روانکاوی دیگر اندیشه های فروید و یونگ نیست، و برای روانشناس شدن بهترین راه اینکه بشینید برای کنکور بخونید!


شایان یاورزاده