نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: مخالفت خانواده برای ازدواج با معتاد ترک کرده

2078
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3143
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    مخالفت خانواده برای ازدواج با معتاد ترک کرده

    سلام
    من دختری 24 ساله هستم.3ماه پیش با پسری اشنا شدم که الان با تمام وجود عاشقش شدم.خانواده م برای جدا کردن ما از هم هرکاری کردن و تحت هیچ شرایطی به ازدواج ما رضایت نمیدن.کسی که عاشقش هستم 4/5 سال پیش اعتیاد کوتاهی داشتن.اما خداروشکر الان هم از لحاظ روحی هم جسمی وضعیت خوبی داره.خانواده بسیار بزرگ و محترمی داره .خودش تحصیلات عالی و شغل خوبی داره.روحیاتمون خیلی شبیه هم هست و من تو این مدت با تمام وجود عشقشو درک کردم.
    تو این مدت پدر و مادرم به هر طریقی منو تو فشار قرار دادن و هنوز هم دارم سرزنش هاشونو میشنوم و کم کم احساس میکنم دارم دیونه میشم.
    با صحبت هایی که با خانواده دوست پسرم و خودش داشتم من از اینده م و خوشبختیم باهاش ایمان دارم و با تمام وجود به تمام قول هاش باور دارم
    تا الان به اصرار خانواده هزار بار جداییمو باهاش مطرح کردم اما دوست پسرم قبول نمیکنه که از این عشق دست بکشه و دوتامون ضربه شدید روحی میخوریم
    حالم اصلا خوب نیست....
    هر روز به خودکشی فکر میکنم ..هر روز بیشتر از اینده میترسم...مرگمو ارزو میکنم
    برام دعا کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    نامزدت چند سالشه؟
    آیا مشکل خانواده ی تو فقط واسه اعتیاد این آقاست یا مورد دیگه ای هم هست؟
    آیا این آقا اولین تجربه یا اولین عشق شما بوده؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3143
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    دوست پسرم 32 سال سن دارن.کارشناسی ارشد داره و الان مدیر یکی از شرکت های خصوصی هست
    نه.اولین تجربه م نیست.اما بار اول هست که عاشق شدم.
    مخالفت خانوادم فقط به خاطر اعتیاد چند سال پیش ایشون هست.
    خانواده دوست پسرم حاضرن به خانواده م هرگونه تضمینی بدن که مشکل گذشته پسرشون تکرار نمیشه و ما با هم خوشبخت میشیم.اما پدرو ماردم و عموم به شدت مخالف هستن
    ما بی اندازه همدیگرو دوست داریم
    خدا شاهده من 3ماهه دارم زجر میکشم.دارم میسوزم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    عزیزم نگران نباش حل میشه.خودموبکشم چیه؟ این حرفو نزن
    با مادرت صحبت میکنی چی میگه؟ اونم نظر قطعی میده یا فقط تابع پدرته؟

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3143
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    فدای این همه محبتت بشم عزیزم.نمیدونی تو چه شرایط بدی هستم
    مادر من بیشتر از هرکسی داره ناراحتم میکنه...به حای اینکه به درد و دلهام گوش بده بیشتر سرزنشم میکنه..
    من فقط سکوت میکنم و از درون می سوزم
    مادرم خیلی بهم ضربه زد.پدرمو نسبت به من بدبین کرد.جلوی چشم همه خرابم کرد
    من عاشق پدر و مادرم هستم.اما اونقدر اذیتم کردن که الان تو خونه احساس غریبی میکنم.احساس میکنم اضافی ام
    نمیدونم تا کی باید این وضعو تحمل کنم اما واقعا داره صبرم تموم میشه

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شرمین عباسی نمایش پست ها
    دوست پسرم 32 سال سن دارن.کارشناسی ارشد داره و الان مدیر یکی از شرکت های خصوصی هست
    نه.اولین تجربه م نیست.اما بار اول هست که عاشق شدم.
    مخالفت خانوادم فقط به خاطر اعتیاد چند سال پیش ایشون هست.
    خانواده دوست پسرم حاضرن به خانواده م هرگونه تضمینی بدن که مشکل گذشته پسرشون تکرار نمیشه و ما با هم خوشبخت میشیم.اما پدرو ماردم و عموم به شدت مخالف هستن
    ما بی اندازه همدیگرو دوست داریم
    خدا شاهده من 3ماهه دارم زجر میکشم.دارم میسوزم
    سلام
    امیدوارم مشکلت حل بشه
    در مواقع باید کسی واسطه بین خانواده شما و پسر بشه تا بتونه وصلت سر بگیره ...
    ولی مطمئن باشید بلاخره خانوادت قبول میکنن ... باید بهشون فرصت بدی تا با این مسئله کنار بیان ...

    ولی خدایی تو دیگه فکر خودکشی به سرت نزنه ... چون ما تو این سایت کلی رو دستمون مونده ...

    بخدا توکل کن و کسی رو که معتمدخانواده ها باشه رو واسطه قرار بده ....
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شرمین عباسی نمایش پست ها
    فدای این همه محبتت بشم عزیزم.نمیدونی تو چه شرایط بدی هستم
    مادر من بیشتر از هرکسی داره ناراحتم میکنه...به حای اینکه به درد و دلهام گوش بده بیشتر سرزنشم میکنه..
    من فقط سکوت میکنم و از درون می سوزم
    مادرم خیلی بهم ضربه زد.پدرمو نسبت به من بدبین کرد.جلوی چشم همه خرابم کرد
    من عاشق پدر و مادرم هستم.اما اونقدر اذیتم کردن که الان تو خونه احساس غریبی میکنم.احساس میکنم اضافی ام
    نمیدونم تا کی باید این وضعو تحمل کنم اما واقعا داره صبرم تموم میشه
    سلام... خيلى دلم گرفت وقتى مشکلتونو خوندم.. ولى ميدونيم يکى هست اون بالا که خيلى بزرگواره و هوامونو داره..
    هرکس يه تقديرى داره.....
    باپدرت صحبت کن منطقى.. بهش بگو مهم اينه که الان پاکه وسالم.. بهش بگو من با گذشتش نميخوام که ازدواج کنم... من با الانش که سالمه و بهش ايمان دارم ميخوام ازدواج کنم......
    چرا مادربزرگ يا عمه ايى رو نميزارى پادرميونى کنن.. يا يه جلسه بزاريد حرفاتونو بزنيد... ؟

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شرمین عباسی نمایش پست ها
    فدای این همه محبتت بشم عزیزم.نمیدونی تو چه شرایط بدی هستم
    مادر من بیشتر از هرکسی داره ناراحتم میکنه...به حای اینکه به درد و دلهام گوش بده بیشتر سرزنشم میکنه..
    من فقط سکوت میکنم و از درون می سوزم
    مادرم خیلی بهم ضربه زد.پدرمو نسبت به من بدبین کرد.جلوی چشم همه خرابم کرد
    من عاشق پدر و مادرم هستم.اما اونقدر اذیتم کردن که الان تو خونه احساس غریبی میکنم.احساس میکنم اضافی ام
    نمیدونم تا کی باید این وضعو تحمل کنم اما واقعا داره صبرم تموم میشه
    سلام... خيلى دلم گرفت وقتى مشکلتونو خوندم.. ولى ميدونيم يکى هست اون بالا که خيلى بزرگواره و هوامونو داره..
    هرکس يه تقديرى داره.....
    باپدرت صحبت کن منطقى.. بهش بگو مهم اينه که الان پاکه وسالم.. بهش بگو من با گذشتش نميخوام که ازدواج کنم... من با الانش که سالمه و بهش ايمان دارم ميخوام ازدواج کنم......
    چرا مادربزرگ يا عمه ايى رو نميزارى پادرميونى کنن.. يا يه جلسه بزاريد حرفاتونو بزنيد... ؟

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3143
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    سلام
    خیلی ممنون دوست عزیز
    خانواده و فامیل و حتی پزشک دوست پسرم همه با هم بسیج شدن و میخوان خیلی جدی بیان و مشکلمونو انشاالله حل کنن
    اما برای خانوادم ازدواج با ایشون غیر ممکن و محال هست.با وجود اینکه میدونن تا چه حد همدیگه رو دوست داریم
    من صبورم اما مادرم با سرزنشهای هر روزش داره منو بیشتر به مرگ نزدیک میکنه تا به خودش
    چشم..من به خدا توکل میکنم و هیچ وقت نا امید نمیشم
    از شما بی نهایت ممنونم.با حرفاتون به اینده امیدوار شدم

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3143
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    سلام
    امیدوارم مشکلت حل بشه
    در مواقع باید کسی واسطه بین خانواده شما و پسر بشه تا بتونه وصلت سر بگیره ...
    ولی مطمئن باشید بلاخره خانوادت قبول میکنن ... باید بهشون فرصت بدی تا با این مسئله کنار بیان ...

    ولی خدایی تو دیگه فکر خودکشی به سرت نزنه ... چون ما تو این سایت کلی رو دستمون مونده ...

    بخدا توکل کن و کسی رو که معتمدخانواده ها باشه رو واسطه قرار بده ....
    سلام
    خیلی ممنون دوست عزیز
    خانواده و فامیل و حتی پزشک دوست پسرم همه با هم بسیج شدن و میخوان خیلی جدی بیان و مشکلمونو انشاالله حل کنن
    اما برای خانوادم ازدواج با ایشون غیر ممکن و محال هست.با وجود اینکه میدونن تا چه حد همدیگه رو دوست داریم
    من صبورم اما مادرم با سرزنشهای هر روزش داره منو بیشتر به مرگ نزدیک میکنه تا به خودش
    چشم..من به خدا توکل میکنم و هیچ وقت نا امید نمیشم
    از شما بی نهایت ممنونم.با حرفاتون به اینده امیدوار شدم

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3143
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    سلام... خيلى دلم گرفت وقتى مشکلتونو خوندم.. ولى ميدونيم يکى هست اون بالا که خيلى بزرگواره و هوامونو داره..
    هرکس يه تقديرى داره.....
    باپدرت صحبت کن منطقى.. بهش بگو مهم اينه که الان پاکه وسالم.. بهش بگو من با گذشتش نميخوام که ازدواج کنم... من با الانش که سالمه و بهش ايمان دارم ميخوام ازدواج کنم......
    چرا مادربزرگ يا عمه ايى رو نميزارى پادرميونى کنن.. يا يه جلسه بزاريد حرفاتونو بزنيد... ؟


    سلام
    ممنون که نوشته هامو خوندید دوست عزیز
    بله .هرکسی تقدیری داره..اما خدا شاهده من اینده و خوشبختیمو تنها با عشقم میبینم.فکر اینکه نزارن به هم برسیم دیوونه م میکنه
    3ماه هست که تو خونه ما بحث و دعوا هست.کسی به حرفام گوش نمیده و واسشون مهم نیست که من بی نهایت دوستش دارم
    به نظر اونا عشق گناه کبیره هست.به نظر اونا عشق فقط تو کتابا هست.اما به خدا قسم ما به معنای واقعی با تمام وجود عاشق هم هستیم.
    یکی از عمو هام و عمه م به خاطر اینکه واسطه شدن الان پدر و مادرم باهاشون قطع رابطه کردن و نمیذارن کسی دخالت کنه.
    حتی نمیذارن با کسی حرف بزنم...خیلی تنهام

  12. کاربران زیر از شرمین عباسی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شرمین عباسی نمایش پست ها
    سلام
    ممنون که نوشته هامو خوندید دوست عزیز
    بله .هرکسی تقدیری داره..اما خدا شاهده من اینده و خوشبختیمو تنها با عشقم میبینم.فکر اینکه نزارن به هم برسیم دیوونه م میکنه
    3ماه هست که تو خونه ما بحث و دعوا هست.کسی به حرفام گوش نمیده و واسشون مهم نیست که من بی نهایت دوستش دارم
    به نظر اونا عشق گناه کبیره هست.به نظر اونا عشق فقط تو کتابا هست.اما به خدا قسم ما به معنای واقعی با تمام وجود عاشق هم هستیم.
    یکی از عمو هام و عمه م به خاطر اینکه واسطه شدن الان پدر و مادرم باهاشون قطع رابطه کردن و نمیذارن کسی دخالت کنه.
    حتی نمیذارن با کسی حرف بزنم...خیلی تنهام
    متاسفانه شرایط خیلی سختی رو میگذرونید ...

    در این حالت فقط خداوند باید گشایشی در کارتون ایجاد کنه .

    که زبون پدرتون نسبت به نامزدتون مثبت بشه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  14. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    اگر واقعا" به تضمین های این خانواده ایمان داری و اونا میتونن آینده ات رو کاغذ عقدنامه نه با حرف تضمین کنن ...

    پس نباید مشکلی برای خانواده ات وجود داشته باشه ....

    هرچند دادگاه ها وقتی به این مرحله میرسن فکر کنم میتونن حکم به ازدواج شما بدن ...

    ولی ازون به بعد شما عملا" خانواده خودتونو از دست دادید و معلوم نیست چقدر زمان باید سپری بشه تا شمارو بتونن ببخشن ...

    ولی آرزو میکنم ، مشکلتون خیلی آروم و بدون این استثناها حل بشه و شما هر دو طرف رو در زندگی داشته باشید .انشالله

  16. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2329
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    30
    تشکر شده 22 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    سلام عزیزم میفهمم شرایط بدیه واقعا اما بهیچ وجه امیدتو از دست نده میدونی که ناامیدی بزرگترین گناهاست من خودم نزدیک هفت سال طول کشید تا به عشقم برسم اما مطمین باش خدا از دل پاکتون آگاهه و خودش دل مامانتو راضی میکنه...
    یادت باشه شما نه اولین کسی هستی که برات این مشکل پیش اومده نه آخریش, اصلا حرف خودکشی رو نزن چون آدم همونی میشه که بهش فکر میکنه .
    حالا که انقد عاشقی پس مسیولیت زیادی رو دوشته و تویی که باید به عشقت امید و قوت قلب بدی بشی حلقه وصل بین خونوادتو شوهر آیندت منطقی فکر کن و کم کم راهشو پیدا کن خانوم خانوما امیدوارم هرچی زودتر به هدف قشنگت برسی..

  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3660
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    135
    تشکر شده 167 بار در 99 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    شرمین جون چیزی ک با سختی بدست بیاد مطمئن باش دوامش بیشتره،ایشالله ک همه چیز درست میشه توکلت به خدا باشه....

  18. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به بن بست رسیدم...داغونم

    وای!واقعانمیدونم چی بگم ؟شرایط خیلی سختی داری خیلی احتیاط کن .اگه همه خانواده ات رو پس بزنی که به عشقت برسی خانوادت هم تورو پس میزنن توهم که نمیتونی عشقت روپس بزنی پس اول به خداتوکل کن بعد صد درصد یه مشاوره درست وحسابی برو تاازاین وضعیت نجات پیداکنی .امیدوارم مشکلت حل بشه.
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  19. کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به این ده دلیل از شکست نترسید!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-16-2014, 09:29 PM
  2. چرا از شکست نترسید ؟
    توسط Artin در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-06-2014, 11:23 AM
  3. سیاست های زنانه فراموش شده!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-06-2014, 12:56 AM
  4. شوهرتان را با سیاست پایبند کنید!
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-29-2013, 10:27 AM
  5. سیاست همسرم
    توسط نغمه در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 08-07-2013, 07:36 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد