نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: دلایل اهانت اسلام ستیزان به پیامبر بخاطر ازدواج های متعدد

947
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3901
    نوشته ها
    49
    تشکـر
    1
    تشکر شده 39 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    0

    دلایل اهانت اسلام ستیزان به پیامبر بخاطر ازدواج های متعدد

    این نکات را «اسلام ستیزان» سر هم کرده و نشر می‌دهند، لذا هیچ پاسخ کوبنده‌ای در آنها اثر ندارد. چرا که مشکل آنان تعداد ازدواج‌های پیامبر (ص) یا ... نیست، بلکه هدف و برنامه‌ی تعهدیشان، اسلام‌زدایی است. پس سعی در پاسخ دادن نیز کار عبثی است که خداوند متعال از آن پرهیز داده است و می‌فرماید:
    «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (البقره - 6)
    ترجمه: كسانى كه كافر شدند بر ايشان يكسان است، چه ايشان را اندرز بكنى و چه اندرز نكنى ايمان نخواهند آورد.
    ب – با کسی که اصلی را قبول ندارد، بحث کردن پیرامون فروعات نیز کاری غلط و عبث است. مثل این است که کسی بگوید: من وجود شخصیتی به نام فلان را قبول ندارم، اما بگویید چرا مویش مشکی است؟ یا چرا دیشت نخوابید؟ یا چرا چنین گفت و ...؟ واقعاً پاسخ او چیست؟ حال کسی در اصل خدا را قبول ندارد، چه رسد به رسول خدا، چه رسد به وحی، و چه رسد به عملکرد آن رسول! حال جواب کوبنده به وی چیست؟!
    در واقع به آنها باید گفت: اگر تو به «الله» و «رسول‌الله» و «کلام‌الله»، علم، معرفت، اعتقاد و ایمانی نداری، برای تو چه فرقی می‌کند که یک نفر در 1400 سال پیش چند زن گرفته و هر کدام چند ساله بودند؟! پس، چرا اینقدر ناراحت و منفعلی و این همه تلاش می‌کنی تا او را تنقید و محکوم کنی؟! آیا غیر از این است که در قلب تو مرض است و می‌خواهی اسلام ستیزی کنی؟! آیا انتظار داری که من هم فریب این مکاری و خدعه‌ی تو را بخورم و بنشینم با تو بحث بی‌نتیجه در باره‌ی چگونگی و چرایی ازدواج‌های پیامبر اکرم (ص) بنمایم؟! چه مشکلی از شما حل می‌شود؟ آیا اگر بفهمید ایمان می‌آورید؟! تنها مشکل اسلام آوردن شما همین بود؟! یا نه، بلکه در قهقرای خود به سرعت پیش می‌روید و این حرف‌ها بهانه است. پاسخ را هم که بدانید، بهانه‌های دیگری می‌آورید و به اسلام‌ستیزی ادامه می‌دهید:
    «وَ أَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ» (التوبه - 125)
    ترجمه: و اما كسانى كه در دل‌هايشان مرض بود پليدى بر پليديشان افزود، و بمردند در حالى كه كافر بودندو
    به آنها باید گفت: می‌خواهید اسلام ستیزی کنید و مدعی علم و عقل هستید، عیبی ندارد. اما با بحث راجع به زنان پیامبر اکرم (ص) هیچ مسئله‌ای نفی و اثبات نمی‌شود. مگر مشکل شما با حضرت موسی (ع) که با دو خواهر ازدواج کرد حل شد؟ مگر بنامش قصد جان حضرت عیسی (ع) نکردید و مگر به نامش صهیونیسم را به راه نیانداختید و سبب این همه ظلم و جنایت نشدید؟ مگر مشکل شما با حضرت عیسی (ع) که به قول شما اصلاً ازدواج نکرد حل شد؟ مگر برای فریب مردم او را خدا و پدر و پسر و روح‌القدس ننامیدید و مگر جنگ‌های عالم را شما به پا نکردید؟ حالا ازدواج پیامبر اسلام (ص) چه مشکلی از شما و فرهنگ منحط شیطان‌پرستی و ظلم و فسادتان حل می‌کند؟ پس، بیایید راجع به خدا و ضرورت هدایت بحث کنیم. بیایید باهم به جای بحث راجع به همسر یا همسران یک شخصیت در 1400 سال پیش، راجع به او دعوت او شعار الهی‌اش مبنی بر «لا إله الا الله» و این که «الله ولی الذین امنوا» و نیز «والذین کفروا اولیائهم الطاغوت» بحث کنیم و ببینیم واقعاً چنین هست یا نه؟ بیایید بحث کنیم که آیا «رب اعلی» فرعون شما آمریکاست، یا الله جل جلاله؟! مگر در قرآن فقط راجع به زنان حضرت بحث شده است؟ اگر از این بحث‌ها اعراض می‌کنید، پس شما مرض و غرض دارید و با چنین کسانی بحث و پاسخ روا نیست و نتیجه نمی‌دهد.
    ج – لذا آن چه ذیلاً ایفاد می‌گردد، برای شخص شما و مخاطبان عزیز سایت است و نه ارسال پاسخ برای آنها و بهتر است خود را مخاطب آیات شیطانی قرار ندهید. زندگی بسیار کوتاه است و راه بسیار طولانی و خطرناک و سخت و برای شنیدن هر حرف بیهوده و پاسخ به آن وقت نداریم. خداوندی که باورش داریم به ما فرمود:
    «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعاً» (النساء -140)
    ترجمه: (يكى از مظاهر عزتش همين است كه در سوره انعام آيه 168) اين معنا را بر شما نازل كرد كه هر گاه شنيديد به آيات خدا كفر ورزيده مى‏شود و به آن استهزاء مى‏كنند با آنان منشينيد تا به سخنى ديگر بپردازند و گر نه شما نيز مثل آنها خواهيد بود و بدانيد كه خدا كافران و منافقان را در جهنم فراهم خواهد آورد.
    ج/1 – در این که پیامبر اکرم (ص) یک مرد کامل بوده و مانند هر مرد کامل دیگری علاقه به زن (چه به لحاظ نیاز جنسی و چه به لحاظ روحی و معنوی) داشته شکی نیست و خود ایشان نیز همین مطلب را تصریح می‌فرمایند. و قرآن می‌فرماید که برای شما زوج و زوجه را جهت تسکین قرار دادیم. پس همسر موجب تسکین روح و روان است و البته هر مردی همین‌طور است و هر زنی نیز نیاز به همسر دارد.
    ج/2 – اما اگر ایشان (الیعاذ بالله) قرار بود به خاطر شهوت ازدواج کنند، در حالی که امکان ازدواج با زیباترین دختران جوان را داشتند، هرگز با زنانی که بزرگ‌تر از ایشان بودند ازدواج نمی‌کردند. پس معلوم است حکمت‌های دیگری در نظر بوده است.
    ج/3 – اگر خداوند متعال برای او ازدواج با 9 زن و برای سایرین ازدواج با 4 زن را حلال نمود (البته نه محصنه – محصنه یعنی زن شوهردار)، به خاطر تفاوت شرایط و ضروریات بود، چنان چه در یک مقطع دیگر هر گونه ازدواج، حتی طلاق یکی و ازدواج با دیگری را بر پیامبر حرام نمود، اما برای دیگران آزاد چنین ممنوعیتی قرار نداد. پس اگر ایشان دنبال صدور مجوز و توجیه مردم بودند، هیچ گاه ازدواج مجدد را بر خود حرام نمی‌نمود.
    ج/4 – اگر چه در شرع مقدس اسلام، تنها راه مجاز برای ارضای غریزه‌ی جنسی ازدواج است، اما ضرورتی ندارد که هر ازدواجی حتماً برای رابطه‌ی جنسی باشد. ازدواج در اسلام تشکیل زیربنایی‌ترین کانون اجتماعی است و حقوق فراوانی را بر زن و شوهر و اطرافیان مترتب می‌نماید. لذاست که ایشان در عصر حرمسرایی، همسرانی بزرگسال داشت و در عصر ازدواج‌های زودرس از یک سو و کشتن دختران، دختری را به خانه می‌برد تا رسم نحس شمردن دختران و کشتن آنها بیش از پیش برچیده شود.
    ج/5 – اگر خداوند به او فرمود هر زنی که مایل باشد می‌تواند با تو ازدواج کند، به شرطی که خودت بپذیری. شرطی است که خداوند برای همگان جایز نموده است. این اصل برای من و شما هم همین‌طور است. هر زنی می‌تواند تمایلش به ازدواج با ما را اعلام دارد و البته اجبار نیست، اگر ما هم متقابلاً مایل بودیم می‌پذیریم. و این امر از نمودهای دیگر حرمت اسلام برای زنان است که انتخاب و اعلام را برای آنان جایز شمرده و قبول را بر عهده‌ی مرد گذاشته است. چنان چه در خطبه‌ی نکاح رایج بین مسلمین نیز ایجاب از طرف زن و قبول از طرف مرد است.
    ج/6 – اگر ایشان با زن مطلقه‌ی پسر خوانده ازدواج نمودند، چون ازدواج با هر مطلقه‌ای برای همگان جایز است. اما اعراب یک رسم سنتی «پسر خواندگی» داشتند و اسلام این سنت جاهلی را منسوخ اعلام کرد. برای همه. نه فقط برای ایشان.
    ج/7 – اگر [چنان چه آیات شیطانی مدعی شده] جواز ازدواج به مثابه‌ی دور زدن حجاب است، جواز بسیار خوب، منطقی و مبارکی است. برای همه. اصلاً فلسفه‌ی حجاب همین است که زن از عامل رایگان و همگانی لذت بودن خلاص شود و فقط «محرم» از او لذت ببرد و این اصل برای همه است و نه فقط ایشان. مضاف بر این که اگر حکم خدا نباشد، ایشان چه نیازی دارد که حجاب را ضروری و واجب کند، بعد دچار مشکل شود و ازدواج کند تا حجاب را دور بزند؟!
    ج/8 – اگر اسلام مبحث کنیز و اسیر را قانونمند کرد و دستور به آزادی کنیزان و غلامان یا خرید آنها و آزاد کردنشان و یا امر به اجتناب از روابط جنسی زوری با آنها یا جواز ازدواج با آنها را داد، از این رو است که تصاحب مردان، زنان و حتی کودکان در جنگ، رسم بشریت بوده و هست و خواهد بود. و این فقط اسلام است که در این زمینه قانونمند است و نه دیگر مکاتب.
    آیا اکنون این رسم برچیده شده است؟ آیا این آمریکایی‌های به اصطلاح حقوق بشری، به هر کجا که وارد می‌شوند و سلطه‌ای (با جنگ یا بدون جنگ) پیدا می‌کنند، به زنان و دختران آنها تجاوز نمی‌کنند؟! آیا اسیر نمی‌گیرند؟ آیا ابوغریب و گوانتانامو ندارند. آیا از ضعفاء و اسیران خود از زن و مرد و بچه، سوء استفاه جنسی نمی‌کنند؟! حال یک قانون جامع و کامل خوب است و یا این بی‌قانونی که از اعراب جاهلیت نیز بدتر است؟!
    د – البته غیر مسلمانان، به ویژه کفار و بالاخص آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، اصلاً نباید در مورد ازدواج که معمولاً منطبق با شرایط و فرهنگ زمانی و مکانی صورت می‌گیرد، حرفی زده یا انتقادی داشته باشند.
    کسانی که ازدواج با هم جنس را نیز قانونی و از مصادیق حقوق بشر می‌دانند – کسانی که با افتخار آمار می‌دهند (مثل ایتالیا و سایر کشورهای اروپایی و آمریکا) بیش از 50٪ از جوانانشان برای اولین بار با خانواده‌ی اول (و معمولاً به شکل تجاوز) رابطه‌ی جنسی را تجربه می‌کنند – کسانی که اگر چه سن قانونی ازدواج را 18 سال بیان داشتند، اما دختر بالای 13 سال و باکره را سرزنش می‌کنند که مگر چه عیبی داشتی که تا کنون کسی به تو توجه نکرده است؟ کسانی که جانشینی مردان به جای زنان (همو ************وال- گای) و جانشینی زنان به جای مردان (لزبین) در روابط جنسی و بازگشت به فرهنگ متحجرانه قوم لوط و اقوام مشابه را نه تنها جایز، بلکه نوعی افتخار می‌دانند – کسانی که درآمدشان از فروش بدن و عکس و فیلم دختران زیر 9 سال در سایت‌ها است – کسانی که زنای محصنه را آزادی جنسی قلمداد می‌کنند و روابط نامشروع هر کسی با هر کسی از محارم گرفته تا زن دیگران یا ... را نوعی موفقیت و رشد جنسی قلمداد می‌کنند - کسانی که هم خوابی با سگ خود را پیشرفت جنسی می‌خوانند و ...، حالا نباید نگران باشند که چرا کسی در آن زمان به جای حرم‌سراهای رسمی و غیر رسمی که در همین قرن ما بیشتر مد شده است، 9 ازدواج داشت؟ یا چرا اسلام 4 ازدواج را جایز می‌شمارد یا چرا ازدواج موقت دارد، یا چرا سن ازدواج پایین است!
    وقتی پارلمان سوئد با افتخار اعلام می‌کند که بیش از 70٪ وکلای مجلس مردان هم جنس‌باز هستند، و وقتی وکیل مجلس اروپایی می‌گوید: دختران و زنان ما نقش نفت در خاورمیانه را برای ما دارند و برای کشور درآمدزا هستند (که از هر نوع آدم فروشی و کنیز فروشی بدتر است و ...، بهتر است اصلاً در مقوله‌‌هایی چون: انسان، حقوق بشر، آزادی زن، خانواده، ازدواج، تعدد و ... وارد نشوند.
    آیا اگر پیامبر اسلام (ص) فقط یک ازدواج داشت و یا اصلاً ازدواج نمی‌نمود، آنها امروز به خدا ایمان می‌آوردند؟ آیا به فلسطین و لبنان و افغانستان و عراق و ایران و ...، لشکر کشی نمی‌کردند؟!‌ آیا بمب اتمی بر سر مردم ژاپن فرو نمی‌ریختند؟ آیا جنگ‌های جهانی اول و دوم را به راه نمی‌انداختند ... و جنایاتی که قابل شمارش نیست؟
    خاطره:
    یک آقای هلندی به یک مسلمان ایرانی گفت: شما مسلمانان عقب افتاده هستید و هنوز چهار ازدواج را جایز می‌دانید! بدیهی است که چون اسم اسلام و مسلمان به میان آمده بود، دلیلی نداشت که راجع به توحید و نوبت و دین با او بحث شود، چون نتیجه‌ای نمی‌داد. لذا فرد مسلمان به او گفت: اولاً که تو قوانین اسلام را نمی‌دانی که ازدواج مجدد شرط عدالت دارد و می‌فرماید چون نمی‌توانید، همان یک ازدواج کافیست. اما بالاخره من نفهمیدم که ارتباط جنسی زیاد و داشتن زنان متعدد، خوب و از آثار تکامل است و یا بد و از آثار تحجر؟!
    چطور شده است که وجود این همه فاحشه‌خانه و چند برابر آن فاحشه‌ی غیر رسمی در هر شهری از شهرهای بزرگ و کوچک شما نشان از مدنیت است، هفته‌ای یک بار به دیسکو رفتن و با زنی روی هم ریختن، نشان از پیشرفت است، فروش زنان و دختران در کازینوها و حتی تجارت آنان توسط باندهای کلان مافیایی، اقتصاد پیشرفته است؟! رابطه‌ی جنسی با هر زن و دختری اعم از محرم و نامحرم، حتی دختر خود یا زن مردم و به شکل مسالمت آمیز یا تجاوز، نشان از تکامل ارضای غرایض جنسی است؟ خرید و فروش دختر بچه‌ها و سوء استفاده‌ی جنسی از آنها یک روش نوین اقتصادی است ....؟ اما قانونمند شدن ازدواج و آن هم نهایتاً با چهار زن، تحجر است؟! شما (مردان آمریکایی و اروپایی) که در سال بیش از 52 زن را تجربه می‌کنید و به این تحجرها و بربریت خود افتخار هم می‌کنید؟!
    فقط سرخ شد و خندید و گفت: شما ایرانی‌ها همیشه حاضر جواب هستید!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دلایل اهانت اسلام ستیزان به پیامبر بخاطر ازدواج های متعدد

    خب چیزیکه اونا در نظر نمیگیرن ... عرف معمول در جامعه اون زمان بوده ...

    که تعدد زوجین وجود داشته ... و الانم در میان کشورهای عربی وجود داره ...

    مسئله بعدی اینه که پیامبر بخاطر محکم کردن پایه های اسلام و داشتن متحدان گاهی ازدواجهای استراتزیکی میکردن و با وصلت با یک قبیله میتونستن به قدرت حکومت اسلامی بیفزایند.

    از طرفی يكى ديگر از اعتراضاتى كه (از سوى كليسا) بر مسأله تعدد زوجات رسول خدا (ص) شده اين است كه (اصحاب كليسا) گفته ‏اند: تعدد زوجات جز حرص در شهوترانى و بى طاقتى در برابر طغيان شهوت هيچ انگيزه ديگرى ندارد و رسول خدا (ص) براى همين جهت تعدد زوجات را براى امتش تجويز كرد و حتى خودش به آن مقدارى كه براى امت خود تجويز نموده (چهار همسر) اكتفاء ننموده و عدد همسرانش را به نه نفر رسانيد.(1)
    اين مساله به آيات متفرقه زيادى از قرآن كريم ارتباط پيدا می كند كه اگر ما بخواهيم بحث مفصلى كه همه جهات مساله را فرا گيرد آغاز كنيم، على القاعده بايد اين بحث را در تفسير يك يك آن آيات بياوريم و به همين جهت گفتگوى مفصل را به محل مناسب خود می گذاريم و در اينجا بطور اجمال اشاره ‏اى می‏ نمائيم:

    ابتدا لازم است كه نظر ايراد و اشكال‎كننده را به اين نكته معطوف بداريم كه تعدد زوجات رسول خدا (ص) به اين سادگی ها كه آنان خيال كرده‏ اند نبوده و انگيزه آن جناب از اين كار زياده‎روى در زن دوستى و شهوترانى نبوده است، بلكه در طول زندگى و حياتش هر يك از زنان را كه اختيار می ‏كرده، به طرز خاصى بوده است.

    اولين ازدواج آن حضرت با خديجه كبرا عليها‎السلام بوده، و حدود بيست سال و اندى از عمر شريفش را (كه تقريبا يك ثلث از عمر آن جناب است) تنها با اين يك همسر گذراند و به او اكتفاء نمود، كه سيزده سال از اين مدت بعد از نبوت و قبل از هجرتش از مكه به مدينه بوده.

    آن گاه -در حالى كه- هيچ همسرى نداشت، از مكه به مدينه هجرت نموده و به نشر دعوت و اعلاى كلمه دين پرداخت و آن گاه با زنانى كه بعضى از آنها باكره و بعضى بيوه و همچنين بعضى جوان و بعضى ديگر عجوز و سالخورده بودند ازدواج كرد و همه اين ازدواج ‏ها در مدت نزديك به ده سال انجام شد و پس از اين چند ازدواج، همه زنان بر آن جناب تحريم شد، مگر همان چند نفرى كه در حباله نكاحش بودند. و معلوم است كه چنين عملى با اين خصوصيات ممكن نيست با انگيزه عشق به زن توجيه شود، چون نزديكى و معاشرت با اينگونه زنان آن هم در اواخر عمر و آن هم از كسى كه در اوان عمرش ولع و عطشى براى اين كار نداشته، نمیتواند انگيزه آن باشد.

    علاوه بر اينكه هيچ شكى نداريم در اينكه بر حسب عادت جارى، كسانى كه زن دوست و اسير دوستى آنان و خلوت با آنانند، معمولا عاشق جمال و مفتون ناز و كرشمه ‏اند كه جمال و ناز و كرشمه در زنان جوان است كه در سن خرمى و طراوتند و سيره پيامبر اسلام از چنين حالتى حكايت نمی كند(2) و عملا نيز ديديم كه بعد از دختر بكر، با بيوه زن و بعد از زنان جوان با پيره زن ازدواج كرد، يعنى بعد از ازدواج با عايشه و ام حبيبه جوان، با ام سلمه سالخورده و با زينب دختر جحش، كه در آن روز بيش از پنجاه سال از عمرشان گذشته بود ازدواج كرد.

    از سوى ديگر زنان خود را اختیار داد بين بهره‏ ورىو ادامه به زندگى با آن جناب و طلاق و در صورت ادامه زندگى با آن حضرت، آنان را بين زهد در دنيا و ترك خود آرايى و تجمل مخير نمود- اگر منظورشان از همسرى با آن جناب، خدا و رسول و خانه آخرت باشد- و اگر منظورشان از آرايش و تمتع و كام گيرى از آن جناب دنيا باشد. آيه زير شاهد بر همين داستان است:

    « يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلًا وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظِيماً »

    « هان اى نبى به همسرانت بگو اگر زندگى دنيا و زينت آن را می خواهيد بيائيد تا شما را از دنيا بهرمند كنم و بخوبى و خوشى طلاقتان دهم، و اگر خدا و رسول و خانه آخرت را می خواهيد بدانيد كه خداى عز و جل براى زنان نيكو كار شما اجرى عظيم آماده كرده است. » سوره احزاب، آيه 29

    و اين معنا هم بطورى كه ملاحظه می كنيد با وضع مرد زن دوست و جمال‏ پرست و عاشق وصال زنان، نمی سازد!

    پس براى يك دانشمند اهل تحقيق اگر انصاف داشته باشد، راهى جز اين باقى نمی‏ ماند كه تعدد زوجات رسول خدا (ص) و زن گرفتنش در اول بعثت و اواخر عمر را با عواملى ديگر غير زن دوستى و شهوترانى توجيه كند.


    و اينك در توجيه آن می ‏گوئيم دلایل ازدواج های پیامبر اسلام را:
    رسول خدا (ص) با بعضى از همسرانش به منظور كسب نيرو و به دست آوردن اقوام بيشتر و در نتيجه به خاطر جمع‏ آورى يار و هوادار بيشتر ازدواج كرد.

    و با بعضى ديگر به منظور جلب نمودن و دلجويى و در نتيجه ايمن شدن از شر خويشاوند آن همسر ازدواج فرمود
    و با بعضى ديگر به اين انگيزه ازدواج كرد كه هزينه زندگيش را تكفل نمايد و به ديگران بياموزد كه در حفظ ارامل و پير زنان از فقر و مسكنت و بى كسى كوشا باشند، و مؤمنين رفتار آن جناب را در بين خود سنتى قرار دهند

    و با بعضى ديگر به اين منظور ازدواج كرد كه با يك سنت جاهليت مبارزه نموده و عملا آن را باطل سازد

    كه ازدواجش با زينب دختر جحش به همين منظور بوده است، چون او نخست همسر زيد بن حارثه (پسر خوانده رسول خدا (ص)) بود و زيد او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهليت ازدواج با همسر پسر خوانده ممنوع بود، چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلى حكم پسر داشت، همانطور كه يك مرد نمیتواند همسر پسر صلبى خود را بگيرد، از نظر اعراب ازدواج با همسر پسر خوانده نيز ممنوع بود، رسول خدا (ص) با زينب ازدواج كرد تا اين رسم غلط را بر اندازد، و آياتى از قرآن در اين باب نازل گرديد.(3)

    و ازدواجش با سوده دختر زمعه به اين جهت بوده كه وى بعد از بازگشت از هجرت دوم از حبشه همسر خود را از دست داد و اقوام او همه كافر بودند و او اگر به ميان اقوامش برمی‏‎گشت يا به قتلش می‏ رساندند و يا شكنجه‏ اش می كردند و يا بر برگشتن به كفر مجبورش می‏ كردند لذا رسول خدا (ص) براى حفظ او از اين مخاطر با او ازدواج نمود.

    و ازدواجش با زينب دختر خزيمه اين بود كه همسر وى عبد اللَّه بن جحش در جنگ احد كشته شد و او زنى بود كه در جاهليت به فقرا و مساكين بسيار انفاق و مهربانى می‏كرد و به همين جهت يكى از بانوان آبرومند و سرشناس آن دوره بود و او را مادر مساكين ناميده بودند، رسول خدا (ص) خواست با ازدواج با وى آبروى او را حفظ كند (و فضيلت او را تقدير نمايد).

    و انگيزه ازدواجش با ام سلمه اين بود كه وى نام اصليش «هند» بود و قبلا همسر عبد اللَّه بن ابى سلمه پسر عمه رسول خدا (ص) و برادر شيرى آن جناب بود و اولين كسى بود كه به حبشه هجرت كرد، زنى زاهده و فاضله و دين دار و خردمند بود، بعد از آنكه همسرش از دنيا رفت رسول خدا (ص) به اين جهت با او ازدواج كرد كه زنى پير و داراى ايتام بود و نمی‏ توانست يتيمان خود را اداره كند.

    و ازدواجش با صفيه دختر حى بن اخطب بزرگ يهوديان بنى النضير به اين علت صورت گرفت كه پدرش ابن اخطب در جنگ بنى النضير كشته شد و شوهرش در جنگ خيبر به دست مسلمانان به قتل رسيده بود و در همين جنگ در بين اسيران قرار گرفته بود، رسول خدا (ص) او را آزاد كرد و سپس به ازدواج خودش در آورد، تا به اين وسيله هم او را از ذلت اسارت حفظ كرده باشد و هم داماد يهوديان شده باشد. و يهود به اين خاطر دست از توطئه عليه او بردارند.

    و سبب ازدواجش با جويريه كه نام اصليش «برة» و دختر «حارث»، بزرگ يهوديان بنى المصطلق بود، بدين جهت بود كه در جنگ بنى المصطلق مسلمانان دويست خانه ‏وار از زنان و كودكان قبيله را اسير گرفته بودند، رسول خدا (ص) با جويريه ازدواج كرد تا با همه آنان خويشاوند شود، مسلمانان چون اوضاع را چنين ديدند گفتند: همه اينها خويشاوندان رسول خدا (ص) هستند و سزاوار نيست اسير شوند، ناگزير همه را آزاد كردند و مردان بنى المصطلق نيز چون اين رفتار را بديدند تا آخرين نفر مسلمان شده و به مسلمين پيوستند و در نتيجه جمعيت بسيار زيادى به نيروى اسلام اضافه شد و اين عمل رسول خدا (ص) و آن عكس العمل قبيله بنى المصطلق اثر خوبى در دل عرب به جاى گذاشت.

    و ازدواجش با ميمونه كه نامش «بره» و دختر حارث هلاليه بود، به اين خاطر بود كه وى بعد از مرگ شوهر دومش ابى رهم پسر عبد العزى، خود را به رسول خدا (ص) بخشيد تا كنيز او باشد، رسول خدا (ص) در برابر اين اظهار محبت او را آزاد كرد و با او ازدواج نمود و اين بعد از نزول آيه ‏اى بود كه در اين باره نازل شد.(4)

    و سبب ازدواجش با ام حبيبه (رمله) دختر ابى سفيان اين بود كه وقتى با همسرش عبيد اللَّه بن جحش در دومين بار به حبشه مهاجرت نمود، شوهرش در آنجا به دين نصرانيت در آمد و خود او در دين اسلام ثبات قدم به خرج داد. و اين عملى است كه بايد از ناحيه اسلام قدردانى بشود، از سوى ديگر پدرش از سر سخت‏ ترين دشمنان اسلام بود و همواره براى جنگيدن با مسلمين لشكر جمع می‏كرد، رسول خدا (ص) با او ازدواج كرد تا هم از عمل نيكش قدردانى شود، و هم پدر او دست از دشمنى با او بردارد و هم خود او از خطر محفوظ بماند.

    ازدواجش با حفصه دختر عمر نيز بدين جهت بود كه شوهر او خنيس بن حذافه در جنگ بدر كشته شد و او بيوه زن ماند.

    و تنها همسرى كه در دختريش با آن جناب ازدواج كرد عايشه دختر ابى بكر بود.(5)

    بنا بر اين اگر در اين خصوصيات و در جهاتى كه از سيره آن جناب در اول و آخر عمرش در اول بحث آورديم و در زُهدى كه آن جناب نسبت به دنيا و زينت دنيا داشت و حتى همسران خود را نيز بدان دعوت می كرد دقت شود، هيچ شكى باقى نمی ماند در اينكه ازدواج هاى رسول خدا (ص) نظير ازدواج هاى مردم نبوده، به اضافه اينكه رفتار آن جناب با زنان و احياى حقوق از دست رفته آنان در قرون جاهليت و تجديد حرمت به باد رفته‏ شان و احياى شخصيت اجتماعيشان، دليل ديگرى است بر اينكه آن جناب زن را تنها يك وسيله براى شهوترانى مردان نمی ‏دانسته و تمام همش اين بوده كه زنان را از ذلت و بردگى نجات داده و به مردان بفهماند كه زن نيز انسان است حتى در آخرين نفس عمرش نيز سفارش آنان را به مردان كرده و فرمود:" الصلاة الصلاة و ما ملكت ايمانكم لا تكلفوهم ما لا يطيقون، اللَّه اللَّه فى النساء فانهن عوان فى ايديكم" (6)، (تا آخر حديث).

    و سيره ‏اى كه آن جناب در رعايت عدالت بين زنان و حسن معاشرتشان و مراقبت حال آنان داشت مختص به خود آن جناب بود كه ان شاء اللَّه در مباحث آينده كه در باره سيره آن جناب بحث خواهيم كرد، رواياتى و اشاره‏اى به اين جهت نيز می آوريم، و اما اينكه چرا براى آن جناب بيش از چهار زن جايز بوده، پاسخش اين است كه اين حكم مانند روزه وصال يعنى چند روز به يك افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است و براى احدى از امت جايز نيست، و اين مساله براى همه امت روشن بود و به همين جهت دشمنانش مجال نداشتند كه به خاطر آن و به جهت تعدد زوجات بر آن جناب خرده بگيرند، با اينكه همواره منتظر بودند از او عملى بر خلاف انتظار ببينند و آن را جار بزنند.
    ترجمه تفسیر المیزان (علامه طباطبایی ره)، ج 4 صفحه 307 تا 311
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. داروهای افسردگی دلیل تعریق شبانه
    توسط Artin در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-06-2014, 10:42 AM
  2. اثرگیری بیشتر دختران از تعارض در روابط والدین
    توسط Artin در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-26-2013, 12:00 PM
  3. اسرار مـــردان موفق در تعامل با خانواده
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-20-2013, 05:45 PM
  4. دردسر تعطیلی مدارس برای مادران شاغل
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-31-2013, 12:25 PM
  5. تعریف اختلال روانی
    توسط Ravanshenas در انجمن مباحث مشترک دانشکده
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-10-2013, 08:56 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد