نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: تنهایی بعد از ازدواج

2827
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3992
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    تنهایی بعد از ازدواج

    با فردی ازدواج کردم که مال یه شهر دیگه س و ما الان تو شهر اون زندگی میکنیم...
    رفتارهاش طوریه که خیلی منو ناراحت میکنه...
    رنج دوری از خانواده ام کم بود،همش میره پیش خونوادش...
    تنهایی داره افسرده ام میکنه!!!!
    لطفا بگین چیکار کنم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3980
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    3
    تشکر شده 10 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی بعد از ازدواج

    سلام دوست خوبم

    چ رفتارهای انجام میده که شما ناراحت میشید؟
    چرا وقتی میره پیش خانواده اش شما نمیرید ؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تنهایی بعد از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط آیسل نمایش پست ها
    با فردی ازدواج کردم که مال یه شهر دیگه س و ما الان تو شهر اون زندگی میکنیم...
    رفتارهاش طوریه که خیلی منو ناراحت میکنه...
    رنج دوری از خانواده ام کم بود،همش میره پیش خونوادش...
    تنهایی داره افسرده ام میکنه!!!!
    لطفا بگین چیکار کنم؟
    خب این شرایط سختیه تا با غربت کنار بیایت ....

    پس بهترین کار اینه که تو کلاسهای هنری یا ورزشی اسم نویسی کنید و خودتونو مشغول کاری کنید ...

    تا از این وضع خارج بشید ...

    یک برنامه پیاده روی ساده بذارید و با شوهرتون بیرون برید ...


    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3992
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی بعد از ازدواج

    ممنون که جوابمو دادین ولیکن شما که نمیدونین من از مهر سال قبل که اومدیم به این شهر،کلاس بافتنی و خطاطی و ورزش رفتم ولی هیچ افاقه نکرد...
    مشاوره هم چند بار رفتیم که معتقد بود همسرم افراط داره!
    راست گفت از صبح تا شب یه روز تعطیل میره کمک خونوادش!
    منو درک نمیکنه...
    بدلیل وابستگی زیاد به اونا من نمیرم معمولا هر 2 یا 3 هفته یکبار با هم میریم خونه مادرشینا.ولی امتحان کردم با بیشتر رفتن خونشون نه تنها اوضاع بهتر نمیشه بلکه بدتر و بدتر میشه و توقع اونا از همسرم بیشتر میشه تا جاییکه همسرم ادعا میکنه باید غلام حلقه بگوش والدینم باشم ...
    از دین فقط همینو گرفته و دل شکستن من براش مهم نیست...
    من نمیگم کمکشون نکنه ولی معتقدم افراط نکنه اما متاسفانه نمیتونه منظورمو بفهمه!واقعا مستاصل شدم !!!

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : تنهایی بعد از ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط آیسل نمایش پست ها
    ممنون که جوابمو دادین ولیکن شما که نمیدونین من از مهر سال قبل که اومدیم به این شهر،کلاس بافتنی و خطاطی و ورزش رفتم ولی هیچ افاقه نکرد...
    مشاوره هم چند بار رفتیم که معتقد بود همسرم افراط داره!
    راست گفت از صبح تا شب یه روز تعطیل میره کمک خونوادش!
    منو درک نمیکنه...
    بدلیل وابستگی زیاد به اونا من نمیرم معمولا هر 2 یا 3 هفته یکبار با هم میریم خونه مادرشینا.ولی امتحان کردم با بیشتر رفتن خونشون نه تنها اوضاع بهتر نمیشه بلکه بدتر و بدتر میشه و توقع اونا از همسرم بیشتر میشه تا جاییکه همسرم ادعا میکنه باید غلام حلقه بگوش والدینم باشم ...
    از دین فقط همینو گرفته و دل شکستن من براش مهم نیست...
    من نمیگم کمکشون نکنه ولی معتقدم افراط نکنه اما متاسفانه نمیتونه منظورمو بفهمه!واقعا مستاصل شدم !!!


    شرایط سختیه چون آقایون ممکنه نسبت بهش موضه گیری کنن ولی یه سری مطالب هست واستون مینویسم ...

    در ضمن با خرید کتابهایی در مورد توجه به آیین همسرداری و کلا" از این دست کتابها ، میتونید اونارو در معرض دید و خوندنش قرار بدید ...

    گاهی که شرایط آرومه میتونید بی پرده در مورد مشکلتون حرف بزنید و اگرم فرد دینی باشه ، میتونید از حقوق زن و مرد در اسلام شروع کنید و

    با ارامش صحبت کنید ... ولی تند نرید ...و موقعیت و زمان رو مدیریت کنید ...

    خالی را پر کنید
    همسرتان بی‌دلیل به مادرش وابسته نیست. گذشته از معجزه حس مادر و فرزندی، او قطعا از رفتارهایی که مادرش دارد احساس آرامش می‌کند. پس اگر شما هم رفتارهای مشابهی را داشته باشید و به یک شیوه به او احساس امنیت دهید، می‌توانید نقش موثرتری را در زندگی‌اش ایفا کنید.

    درس گرفتن از رفتارهای مادرشوهرتان، به معنای کنار گذاشتن [replacer_a] خودتان نیست. بلکه شما می‌توانید رفتارهای بی‌ضرری را که باعث جلب توجه همسرتان می‌شوند از او یاد بگیرید و با کمکشان همسرتان را به خود وابسته‌تر کنید.


    مادرش را نترسانید

    وابستگی شوهرتان به مادرش، تنها گناه او نیست. مادر شوهرتان هم بدون شک به پسرش بیش از اندازه وابسته است. پس برای آرام‌ترکردن زندگیتان، بهتر است دل مادر شوهر را به دست بیاورید. کار سختی نیست. کافی است با همسرتان رفتار مناسب و آرامش بخشی داشته باشید تا مادر او نسبت به خوشبخت‌بودن پسرش مطمئن شود.

    نگذارید مادر شوهرتان نسبت به شرایطی که فرزندش در آن زندگی می‌کند نگران شود. چراکه نگرانی او به معنای وارد شدن به جنگی تازه و دور شدن شما از همسرتان خواهد بود. مادری که تا این اندازه به پسرش وابسته است، طاقت دیدن کوچک‌ترین نشانه‌های ناراحتی را در فرزندش ندارد و با دیدن هر نشانه‌ای، پسرش را برای فاصله گرفتن از شما، بیشتر تحریک می‌کند. از طرف دیگر، اگر خانواده همسرتان شما را زنی توانا و با تدبیر بشناسند و مطمئن باشند که فرزند شکننده‌شان را به دست زنی توانمند سپرده‌اند، میل کمتری به دخالت در زندگی شما پیدا می‌کنند.



    حساب شده قدم بردارید

    حتی اگر مادر شوهرتان با رفتار‌هایش شما را آزار می‌دهد، باز هم پای همسرتان را به میان نکشید. سعی کنید رابطه عروس و مادر شوهری را با تدبیر خودتان مدیریت کنید. شما می‌دانید که همسرتان نسبت به مادرش چه احساسی دارد و تا چه اندازه روی رفتار‌هایتان با او حساس است. پس با بد گفتن از مادر و خانواده‌اش، او را تحریک نکنید.
    مردی که تا این اندازه به خانواده‌اش اطمینان دارد، در چنین دعوایی واقعیت‌هایی را که شما بیان می‌کنید نمی‌شنود و شما را به عنوان تنها مقصر مشکلات عروس و مادرشوهری معرفی می‌کند.
    پس کمی سیاست داشته باشید و برای بردن در جنگ سرد آماده شوید. برای مردی که تا این اندازه به خانواده‌اش وابسته است، داشتن همسری که به عزیزانش احترام می‌گذارد و به یکی از دوستان آنها تبدیل می‌شود، موضوعی بی‌اهمیت نیست. پس روی نقاط حساس ذهن همسرتان دست بگذارید و دل او را به شیوه خودش به دست بیاورید.



    هر روز قدرتمند‌تر شوید

    مدتی صبر کنید تا آرامش در فضای رابطه جاری شود و همسرتان [replacer_a] بیشتری به حرف‌ها و خواسته‌های شما پیدا کند. گذشته از بیشترشدن علاقه میانتان، وابسته‌تر شدن این مرد احساساتی به شما هم می‌تواند به تغییر شرایط کمک کند. بعد از آن که همسرتان تکیه بیشتری به شما کرد، وقت آن است که برخی از خواسته‌هایتان را بدون درگیری و تنش با او مطرح کنید.

    احساستان را به همسرتان بگویید و برایش توضیح دهید که چه رفتارهایی شما را آزار می‌دهد. به او بفهمانید که مشکل شما هیچ یک از اعضای خانواده او نیست، بلکه به آزادی و استقلال بیشتری نیاز دارید و دوست دارید در کنار او، خانواده مستقل را تشکیل دهید.


  6. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3964
    نوشته ها
    80
    تشکـر
    50
    تشکر شده 59 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تنهایی بعد از ازدواج

    درکت میکنم اما گفتن اینکه کمتر به خانوادش توجه کنه اوضاع درست نمیشه هیچ بلکه بدتر هم میشه این دفعه پیش خودش ممکنه فکرکنه بیخود از اونا بدت میاد میخوای اونو از خانوادش دور کنی و یا میخوای فقط ماله خودش باشی
    چرا باش درباره یه برنامه منظم صحبت نمیکنی؟بش پیشنهاد بده واسه هر دو طرف برنامه ریزی کنه طوری که نه شما نه اونا ناراحت بشن
    شاید اینطوری سعی کنه یه توازنی برقرار کنه

  8. کاربران زیر از sara00 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد