نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: چرا اینقدر گیج و منگم؟ دستوپا چلفتی شدم... بی عرضه ام

11069
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4050
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question چرا اینقدر گیج و منگم؟ دستوپا چلفتی شدم... بی عرضه ام

    سلام
    نمیدونم شاید مثل من خیلی هست،شاید بخاطر گوشه گیری که از بچگی داشتم و توی جمع نبودم...
    از بچگی تکلم زبان داشتم و ترجیح میدادم که توی جمع ها نباشم و حرفی نزنم..
    توی دبستان وقتی امتحان کتبی میگرفتن من 20 میشدم اما وقتی شفاهی بود....
    الانم که 20 سالمه هنوز وقتی حول میکنم و با عجله میخوام صحبت کنم دچارش هستم...
    خیلی از موقعیتهارو از بچگی تا الان بخاطر همین از دست دادم... حتی با اینکه صدای خوبی داشتم،بخاطر تکلم زبان خوانندگیو گذاشتم کنار...
    این یکی از دلایلی بود که منو گوشه گیر کرد و فکر میکنم واسه همین به اینجا رسیدم...
    ویرایش توسط Ehsan Designer : 06-08-2014 در ساعت 04:19 AM دلیل: اشتباه تایپی

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4050
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا اینقدر گیج و منگم؟ دستوپا چلفتی شدم... بی عرضه ام

    با اینکه 4 ،5 سالی میشه که کلاً اینترنتی شدمو به قول بقیه "اعتیاد" پیدا کردم به اینترنت و کارمو زندگیم شده بود اینترنت و کامپیوتر اما زیاد توی انجمن ها فعالیتی نداشتم و ندارم.. اما برای اولین بار اومدم تا از دوستان کمک بگیرم ، اگه کسی میتونه راهنماییم کنه و یا مثل من بود یا مثل من دیده و میفهمه حالمو ، ممنون میشم راهنماییم کنه ک چ باید بکنم؟!
    چند سالي بود که کارم شده بود پشت کامپيوتر نشستن و اينترنت و …
    ديگه ديپلمم که گرفته بودم بيخيال دانشگاه شدم چون پولشو نداشتم… دولتي هم که خودتون ميدونيد…
    البته تونستم توي يه خدمات کامپيوتري کار پيدا کنم و يه 8 ماهي اونجا بودم که اونم حقوقش خوب نبود و زدم بيرون…
    و اومدم نشستم تو خونه گفتم ميخوام کسب و کار اينترنتي واسه خودم راه بندازم…
    اما ديدم که اينجام بدون سرمايه نميشه چندان درآمدي درآورد و بازم کشيدم کنار…

    خب جز همين کارا چيزي بلد نبودم و ديدم تهش “هيچي نيستم” 20 سالم شده و نه کاري ، نه پولي…
    نه آشنا و نه پارتي…. خلاصه که هيچي !

    هرچند من بيکار بودم اما پدر و مادرم خوشبختانه يه کار پيدا کردن واسه خودشون…
    کارشونم اين بود که 24 ساعت در گوش من غر بزنن
    ديگه هم سن و سالام اينجا زياده و ميدونن چي ميگم..
    خودمم خسته شده بودم و نميدونستم بايد چيکار کنم ، هر جايي هم ميرفتم واسه کار ، کارت پايان خدمت ميخواست که من نداشتم و دانشگاهم نميتونستم برم چون مشمول شدم و بايد ميرفتم سربازي… خلاصه که روزا تکراری بود و خسته کننده شده بود زندگیم

    دلو زدم به دريا و دفترچه پست کردم که اي کاش ميشکست دست بيصاحبم و پست نميکردم…

    برگ سبزم بعد 3 هفته اومد و افتادم ارتش….
    ته بدشانسي بودم ديگه ، دلو زدم به دريا و رفتم به شهري که هرچي من بگم تا خودتون اونجا نباشيد و تو اون شرايط ، بازم حرف زدن فايده اي نداره…
    من توي همين خدمت فهميدم که چه آدم بي عرضه اي هستم…
    قبلشم ميدونستم اما نه در اين حدي که الان فهميدم!
    يه آدمي که تايپم بلد نبود منشي گروهان شد و من بي عرضه با این همه تجربه و دیپلمی که داشتم.از ترسم نرفتم تست بدم و تا آخر آموزشي سرکوفت خوردم، از خودم.
    آموزشي با هر بدبختي بود تموم شد و تقسيم شديم ، و من افتادم تهران که ميگفتن واسه خدمت بهشته و بخور و بخواب و ما هم باورمون شد و کيف کرديم…
    اما اونجا که رفتم فهميدم واقعا آسمون ارتش و کلاً سربازي همجاش يه رنگه و کلاً گهه و دومي هم نداره…
    خلاصه تهرانم هرکي آشنا و پارتي داشت منشي شد و جاي خوب افتاد اما منو انداختن تالارعروسي !
    اسمش خوب در رفته اما….
    خلاصه اينجام هر کاري ميکنم فکرم مشغوله و اصلا نميتونم يه کارو درست انجام ميزنم…
    به قول خودشون خيلي شيش ميزنم…
    اونا يه چيز ديگه ميگن و من يه کار ديگه انجام ميدم…یا کارارو خیلی کش میدم و نمیدونم که باید چیکار کنم.. تو همين سربازي فهميدم چقدر ارتباط اجتماعيم ضعيفه و نميتونم صحبت کنم و خلاصه با کسي زود جور بشسم… آدم ساده اي بنظر ميرسم و دوست ندارم اينجور باشه
    در حال حاضر مشکلي که دارم و خيلي اذيتم ميکنه همين گيج بودنه هست …شدم یه آدمی که اصلاً فکرشو نمیکردم!
    به قول بابام از بس پاي کامپيوتر نشستم…
    الان هر کاري ميکنم خودمو نگه دارم نميشه و بازم هي گيجمو فکرم مشغوله…
    خيلي عذابم ميده وقتي ميبينم يه پسر 18 ساله که از من کوچيکتره اينفدر خوب و کار درسته اما من اينقدر شووووتم…
    نميدونم چرا اينطورم و يا اينطوري شدم… از دوستان خواهش ميکنم راهنمايي کنن که چيکار کنم زودتر اين مسئله حل بشه و برم پيش مشاور يا روانپزشک ميتونه کاري واسم انجام بده،قرصي بنويسه تا فکرم آزاد بشه و اينقدر کند ذهن نباشسم؟ کلاً اعتماد ب نفسم نابود شده…
    اگه بتونم خودمو نشون بدم شاید راهی باشه که بزارنم توی امور اداری و راحت شم از اینجا..

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چرا اینقدر گیج و منگم؟ دستوپا چلفتی شدم... بی عرضه ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ehsan Designer نمایش پست ها
    سلام
    نمیدونم شاید مثل من خیلی هست،شاید بخاطر گوشه گیری که از بچگی داشتم و توی جمع نبودم...
    از بچگی تکلم زبان داشتم و ترجیح میدادم که توی جمع ها نباشم و حرفی نزنم..
    توی دبستان وقتی امتحان کتبی میگرفتن من 20 میشدم اما وقتی شفاهی بود....
    الانم که 20 سالمه هنوز وقتی حول میکنم و با عجله میخوام صحبت کنم دچارش هستم...
    خیلی از موقعیتهارو از بچگی تا الان بخاطر همین از دست دادم... حتی با اینکه صدای خوبی داشتم،بخاطر تکلم زبان خوانندگیو گذاشتم کنار...
    این یکی از دلایلی بود که منو گوشه گیر کرد و فکر میکنم واسه همین به اینجا رسیدم...

    سلام دوست عزیز
    این مشکلی نیست که بخوایت بخاطرش خودت رو نگران کنی ...

    یکی از این تکنیک ها اینه که شما با صدای خودت یک سخنرانی کنی و بعد همونو خودت گوش بدی ....

    این باعث میشه که اشکالات و ترست از صدای خودت در جمع ریخته بشه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4050
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا اینقدر گیج و منگم؟ دستوپا چلفتی شدم... بی عرضه ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    این مشکلی نیست که بخوایت بخاطرش خودت رو نگران کنی ...

    یکی از این تکنیک ها اینه که شما با صدای خودت یک سخنرانی کنی و بعد همونو خودت گوش بدی ....

    این باعث میشه که اشکالات و ترست از صدای خودت در جمع ریخته بشه ...
    ممنون، راستش قبلا همچین کاری کردم و فایده ای نداشت...
    الانم بیشتر مشکلم همین گیج شدنه هست... اینکه فکرم مشغوله

  5. کاربران زیر از Ehsan Designer بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : چرا اینقدر گیج و منگم؟ دستوپا چلفتی شدم... بی عرضه ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ehsan Designer نمایش پست ها
    سلام
    نمیدونم شاید مثل من خیلی هست،شاید بخاطر گوشه گیری که از بچگی داشتم و توی جمع نبودم...
    از بچگی تکلم زبان داشتم و ترجیح میدادم که توی جمع ها نباشم و حرفی نزنم..
    توی دبستان وقتی امتحان کتبی میگرفتن من 20 میشدم اما وقتی شفاهی بود....
    الانم که 20 سالمه هنوز وقتی حول میکنم و با عجله میخوام صحبت کنم دچارش هستم...
    خیلی از موقعیتهارو از بچگی تا الان بخاطر همین از دست دادم... حتی با اینکه صدای خوبی داشتم،بخاطر تکلم زبان خوانندگیو گذاشتم کنار...
    این یکی از دلایلی بود که منو گوشه گیر کرد و فکر میکنم واسه همین به اینجا رسیدم...
    یه چیزی مشکل شمارو میتونه کامل حل کنه ..... کنفرانس دادن .... دانشجو هستی ؟؟؟؟

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2762
    نوشته ها
    532
    تشکـر
    119
    تشکر شده 641 بار در 289 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چرا اینقدر گیج و منگم؟ دستوپا چلفتی شدم... بی عرضه ام

    ت ل ق ی ن = تلقین

    این 5 حرف زندگیو رو میوتونه نابود یا بهشت کنه که تو جهنمش کردی ! و اجازه دادی حتی بقیه هم این تلقینو بهت بکنن

    صدات خوبه ؟ اهل کودوم شهری نمونه صداتو بفرست اگه داری واسم اگه تو محدودت استادی شناختم بهت معرفی میکنم - اگه ادامه بدی همش حل میشه

    اون پسری که میبینی زیر وزرنگ و فرزه واسه اینه که از هرچی میترسیده سمتش رفته ریسک کرده

    یه توصیه تو موقعیتهایی که هستی اونقدر غرق فکر راجع به عواقبش نباش

    مثلا کسی که میخواد از خیابون رد بشه اگر وایسه فکر کنه وای الان تیکه تیکه میشم !!دیگه اصلا نمی تونه رد بشه و پاهاش مث میخ میره تو زمین !

    با تدبیر و فکر و عقل و امید به خدا پیش برو دیگه هر چی پیش اومد بی عرضگی منو و تو نیست تقدیر خداست

    مثبت باش تا زندگی مثبت باشه

    اسون بگیر خیلی حساس شدی ! اگر دوس داشتی یه مشاور هم حتما برو چون فکر میکنم ذهنت با این افکار مغشوشه ! و این افکار قابلیتهات رو پوشونده و نمیزاره بروزشون بدی

  8. کاربران زیر از mronaldo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چرا اینقدر گیج و منگم؟ دستوپا چلفتی شدم... بی عرضه ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ehsan Designer نمایش پست ها
    ممنون، راستش قبلا همچین کاری کردم و فایده ای نداشت...
    الانم بیشتر مشکلم همین گیج شدنه هست... اینکه فکرم مشغوله
    خب دوست عزیز تا وقتی که نتونی به اعصاب و فکرت مسلط باشی همچین حالتی رو خواهی داشت ...

    هر چه درم در این حالت بمونی بیشتر دامن گیرت خواهد شد ...

    چون این عدم تمرکز مثل یک خلاء می مونه که هرچه بیشتر در اون بمونی بیشتر احساس سکوت و گیجی خواهی کرد ...

    خب در شهرشما احتمالا" جاهایی هست که میتونی برای آموزش از اونجا شروع کنی ...

    این آموشها بیشتر برای اینکه از این حالت سکوت و یکنواختی بیرون بیای ...

    در ضمن یکی از دوستان اشاره خوبی کردن ... و اون " تلقین " بود که باید از دادن این

    انرژی منفی به خودت دست برداری ...

    وگرنه گوشه ایی بشینی ، هیچ کمکی از کسی برات ساخته نیست ...
    ویرایش توسط farokh : 06-09-2014 در ساعت 11:23 AM
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سلام به نظرتون علت خجالتی شدن یا خجالتی موندن یه نفر چیه ؟
    توسط mosbat در انجمن خودکشی، ناامیدی و یاس
    پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 01-20-2014, 12:29 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد