سلام
من یه مدتی هست که با یکی از هم کلاس های دانشگام در ارتباط هستم و قصد ازدواج اما خب یه سری فکر اشتباه مدام اذیتم میکنه این که گاهی اوقات شکاک میشم و فکر میکنم که دوسم نداره حالا ازتون میخوام که یه راه حلی برای این فکرای اشتباه در پیش روم بذارید
سلام
من یه مدتی هست که با یکی از هم کلاس های دانشگام در ارتباط هستم و قصد ازدواج اما خب یه سری فکر اشتباه مدام اذیتم میکنه این که گاهی اوقات شکاک میشم و فکر میکنم که دوسم نداره حالا ازتون میخوام که یه راه حلی برای این فکرای اشتباه در پیش روم بذارید
دو حالت داره عزيزم . يا داري درست حدس ميزني يا اشتباه . خوب آخه يه چند تا از حركات و رفتاراشو خودت دقت كن ميفهمي دوستت داره يا نه دختر خوب .
خب اینکه این تفکرات شما درست یا غلطه باید خودتون تصمیم بگیرید ...
ولی اگر واقعا" قصد ازدواج داره و مطمئن هستید ، پس فکر کردن به این تصورات کار اشتباهیه ...
در ضمن تلقین این موضوع میتونه واقعا" رابطه رو به سمتی که فکر میکنی بکشونه و اینکه واقعا" شمارو دوست نداشته باشه ...
در ضمن یادتان نرود با وارد شدن به یک رابطه عاطفی ما نوعی آزمون و خطا را آغاز میکنیم و اگر نمیتوانید بعد از به خطا رسیدن آزمونتان از چنین رابطهای دل بکنید، بهتر است هرگز به آن وارد نشوید؟؟؟
خـــــدانـگهــــــدار
سلام من 24سالمه 6 ساله که یا یکی دوستم.اولین بارم بود و خیلی بی تجربه بودم.هیچ معیاری نداشتم و فکرکنم فقط از قیافش خوشم اومده بود که قبول کردم.4 سال از من بزرگتره من کاملا تو این سالها تو مشتش بودم.همه چیز من باید مطابق سلیقه اون بود.قصدمون از اول ازدواج بود.ازینکه اونم قبل من باکسی نبود خوشم میومد.خیلی هوای منو داشت واقعا خیلی کارا برای من انجام داد.واقعا یه مرد برای تکیه کردن.اماکم کم خسته شدم.ازینکه تمام لباسا باید اون بپسنده بیرون بپوشم ازینکه باید واسه کوچکترین کارا اجازه بگیرم.همه چیو قبلش خبر بدم.ازینکه در هر موردی هرچی اون میگه درسته.خیلی وقتا تعقیبم میکرد یا یهجوری میخواست راست و دروغ حرفامو در بیاره.بااینکه من هیچوقت دروغ نمیگفتم واقعا کاری نمیکردم.اصلا اعتقاداتم ازون خیلی قویتره.حس میکردم اون اعتمادی که باید به من نداره.میگفت چون جدا زندگی میکنیم.ولی تو همین جدایی من بهش اعتماد داشتم.دیگه خسنه شدم از ادامه این رابطه و ازدواج میترسم.حس میکنم بیشتر در کنارش استرس دارم تا ارامش.ولی جدا شدن ازش هم برام سخته.و اینکه فکرمیکنم نامردیه .بعد اینهمه کاراییکه برای من کرد اینهمه هوامو داشت خیلی هم منو دوست داره الان بخاطر خودم دلشو بشکنم عذاب وجدان میگیرم نمیدونم چیکارکنم؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)