نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: ترس از اتفاق بد

8307
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4100
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ترس از اتفاق بد

    سلام
    مدت یک ساله که ترس از افتادن یه اتفاق بد دارم مثلا گوشیم زنگ میخوره فکر میکنم اتفاق بدی افتاده یا میخواد زلزله شه یا توی ماشین احساس میکنم الان که در باز شه پرت شم یا تصادف و یه حس بدیم تو سرم دارم انگار نصفش نیست یا خالیه
    مشکلیم توی زندگیم ندارم اتفاقای این شکلیم برام نیفتاده کسی و هم از دست ندادم که دامن بزنه به ترسم هر کاریم میکنم نمیتونم بهشون فکر نکنم تاثیریم که تو زندگیم گذاشته اینه که خیلی کم حرف شدم بیشتر شنونده ام بین دوستانم و همه اعتراض میکنن به این حالتم.تا حالام به روان شناس مراجعه نکردم این حسم داره بیشتر میشه متاسفانه اگه میشه کمکم کنید.
    ممنون

  2. کاربران زیر از nazanin11 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از اتفاق بد

    سلام دوست عزیز من یه مدتی مثل شما بودم حتی الانم بعضی وقتا این فکرای لعنتی ول کنم نیستن حتی این فکرا اینقدر تو زندگیم زیاد شده بود که باعث شد عزیزیروازدست بدم زندگیم داغون شدباورکن جدی میگم این بهم ثابت شده از هر چی بترسی به سرت میاد من همه ی اینارو تجربه کردم هیچ وقت به این جور چیزافکر نکنید مطمئن باشین اگه ادامه بدین تاثیر منفیه زیادی رو زندگیتون داره سعی کنید یواش یواش ازذهنتون بیرونشون کنید وفقط به چیزای خوب فکر کنید مثبت اندیش باشین تا زندگیتون روز به روزبهتر شه
    موفق باشین

  4. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ترس از اتفاق بد

    پریماه جان
    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin11 نمایش پست ها
    سلام
    مدت یک ساله که ترس از افتادن یه اتفاق بد دارم مثلا گوشیم زنگ میخوره فکر میکنم اتفاق بدی افتاده یا میخواد زلزله شه یا توی ماشین احساس میکنم الان که در باز شه پرت شم یا تصادف و یه حس بدیم تو سرم دارم انگار نصفش نیست یا خالیه
    مشکلیم توی زندگیم ندارم اتفاقای این شکلیم برام نیفتاده کسی و هم از دست ندادم که دامن بزنه به ترسم هر کاریم میکنم نمیتونم بهشون فکر نکنم تاثیریم که تو زندگیم گذاشته اینه که خیلی کم حرف شدم بیشتر شنونده ام بین دوستانم و همه اعتراض میکنن به این حالتم.تا حالام به روان شناس مراجعه نکردم این حسم داره بیشتر میشه متاسفانه اگه میشه کمکم کنید.
    ممنون

    خب دوست عزیز شما باید با گوش دادن به آهنگ مورد علاقه و قرار گرفتن در حالت آرامش ذهنتون رو به سمت افکار مثبت بکشونید ...

    مثلا" اگر قراره به مسافرت برید .... نگید که خدانکنه فردا بارون نیاد ....بگید که خداکنه فردا آفتابی باشه ...

    این فکر شما میتونه جذب کننده چیزهایی باشه که شما بهش فکر میکنید ...

    این تمرین سخته ولی تاثیر برانگیزه ...

    در ضمن از نوشتن افکار مثبتتون بر روی کاغذ اصلا" دریغ نکنید ...

    و بعد این افکار مثبت رو به دیوارهای اطرافت که همیشه در معرض دیده قرار بده ...

    * در حدیثی از پیامبر هست که میگفت من از کسی خوشم میاد که فال خوب بگیره .... که نشون دهنده تاثیر فکر مثبت در زندگیه ...

    در ضمن حتما" مشاوره روانپزشکی هم انجام بده ... چون ممکنه تغییرات هورمونی و جسمی تاثیر گذار باشن ... و با مصرف دارو بهتون کمک بشه ...


    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از اتفاق بد

    [replacer_a] یک بیماری روانی نیست، بلکه یک علامت از اختلالات و ناراحتی‌های روانی است.

    اضطراب مشابه ترس است ترس به این معنا است که انسان وقتی با شیء، موجود، یا موقعیت خاصی روبه‌رو شود او را دچار هیجان ترس کند. اما اضطراب یعنی انسان از آینده بترسد، یعنی ترس از موقعیت‌های ابهام‌انگیز اینکه نمی‌داند چه اتفاقی قرار است بیفتد و نمی‌داند عامل ترسش چیست، اما زمانی که از ترس معمولی صحبت می‌کنیم عامل آن واضح و مشخص است. مثلا یک حیوان وحشی یا ارتفاع یا حشرات یا صدای شدید و... یعنی عامل ترس مشخص است، اما عامل اضطراب نامشخص است و موقعیت مبهمی است که فرد از اینکه اتفاق بدی برایش رخ دهد، می‌ترسد.



    این اضطراب شبیه به بیماری‌های جسمی است وقتی فردی تب می‌کند مشخص می‌شود که بیمار شده است، اضطراب هم یک نشانه اختلال است افراد مختلف ناراحتی‌ها، مشکلات و اختلالات مختلفشان را با اضطراب‌های مختلفی نشان می‌دهند.
    اضطراب یک عامل واجب برای زندگی انسان است.



    یعنی اضطراب البته در میزان کم برای زندگی بشر لازم و ضروری است، اگر افراد اضطراب نداشته باشند احساس مسوولیت هم ندارند مثلا دانشجو یا دانش‌آموزی اگر اضطراب شب امتحان نداشته باشد شاید اصلا درس نخواند و چیزی یاد نگیرد، یا جوانی که می‌خواهد زندگی تشکیل دهد اگر اضطراب نداشته باشد دنبال کار و تلاش و مسوولیت و تهیه مسکن و... نخواهد رفت. پس وجود کمی اضطراب برای پیشرفت و ساخت آینده و حذر کردن از موارد خطرناک و خطرساز برای هر کسی واجب است، اما وقتی اضطراب بیش از حد شود فرد را دچار اختلالات مختلفی می‌کند.



    غیر از اضطرابی که نشانه مشکلات مختلف افراد است یک سری اختلالات اضطرابی مشخص در طبقه‌بندی اختلالات روانی داریم که یکی از آنها وسواس است افرادی که دچار اختلال وسواس فکری و عملی هستند اضطراب‌های شدید در رفتارها و افکارشان نشان می‌دهند. آدم‌هایی که وسواسی هستند رفتارهایی نشان می‌دهند که دیگران زود متوجه آن رفتارهای غیرعادی می‌شوند. مثل نشستن زیاد، مثل چک کردن‌های بیش از حد و وسواس‌های فکری مثل اشخاصی که در ذهنشان فکرهایی می‌آید که دلشان نمی‌خواهد به آنها فکر کنند و هر کاری هم می‌کنند نمی‌توانند این افکار مزاحم را از ذهن خود خارج کنند و این وسواس‌های فکری می‌توانند به شکل محتوای پرخاشگرانه باشد.



    بر فرض در ذهن کسی می‌آید که به عزیزترین فرد زندگی‌اش آسیب برساند یا او را زخمی کند با اینکه خودش اصلا به این موضوع علاقه‌ای ندارد، اما ناخودآگاه این افکار ذهنش را مشغول می‌کند و دچار اضطراب شدید می‌شود یا اختلال اضطراب تعمیم‌یافته یا شناور در افرادی که ا[replacer_a]های فراگیر دارند. (General lized Anxiety disorder) کسانی که دچار این اختلال هستند – که تعدادشان هم زیاد است [replacer_a]در مورد همه چیز دچار نگرانی هستند. اغلب مادرها دچار این اختلال می‌شوند و کوچک‌ترین مساله‌ای می‌تواند آنها را دچار ترس و اضطراب کند و به اصطلاح دلواپس شوند مثلا فرزندان دیر به خانه بیایند یا مهمانی قرار شود به منزل بیاید یا اتفاق‌های خیلی جزئی آنها را به هم می‌ریزد.



    این افراد سر هر مساله‌ای اضطرابشان بالا می‌رود.

    یعنی عوامل مختلف و زیادی باعث اضطرابشان می‌شود برای همین می‌گوییم تعمیم یافته.


    یکی دیگر از اختلالات اضطرابی (post-traumatic stress disorder) اختلال استرس پس از حادثه است.

    اشخاصی که دچار این اختلال هستند مدت‌ها بعد از یک اتفاق خیلی شدید که هر کس را ممکن است دچار تشویش و نگرانی کند، علائم اضطراب شدید را باز هم نشان می‌دهند، مثلا کابوس‌های ترسناک می‌بینند. حالا این اتفاق‌های خیلی وحشتناک که می‌تواند این اضطراب‌ها را به وجود آورد مثلا قتل شخصی در حضور این افراد یا حتی دیدن این صحنه در فیلم یا آتش‌سوزی عظیم یا تجاوز باعث می‌شود که فرد تا سال‌ها این اختلال را به همراه داشته باشد.


    یکی دیگر از اختلال‌های اضطرابی فوبیا (phobia) است.
    یعنی ترس شدید از مسائل مختلف مثلا بعضی افراد از آب می‌ترسند، بعضی از ارتفاع، خون و ... می‌ترسند.


    ولی همیشه در اختلال‌های روانی نیست که اضطراب دیده می‌شود؛ بلکه در کل زندگی افراد از صبح تا شب حتی زمانی که در خواب هستند، افراد ممکن است اضطراب را از خود نشان دهند. خیلی از رفتارهای ما ممکن است بازتاب اضطرابی باشد که از درون احساس می‌شود و خودمان متوجه نمی‌شویم.



    معمولا کمتر کسی دیده می‌شود که کاملا سالم و عادی باشد و اضطراب‌های زیادی از حد نداشته باشد، چه به خاطر عوامل مختلف چه به علت اینکه در زندگی با آن روبه‌رو شود. خیلی از افراد را می‌بینیم که برای همه چیز دچار اضطراب می‌شوند مانند همان اختلال فراگیر، ولی در سطح خفیف‌تر را در خیلی از اشخاصی که این اختلال را ندارند هم مشاهده می‌شود. اولا که این اضطراب می‌تواند تاثیرات بدی در زندگی بگذارد که یکی از آنها علائم فیزیکی است و تاثیری است که روی بدن افراد می‌گذارد. خیلی از افراد وقتی به خاطر بعضی بیماری‌ها به پزشک مراجعه می‌کنند به آنها پاسخ داده می‌شود که این مشکل عصبی است و به دلیل استرس شدید است. این نشان می‌دهد اضطراب فرد آنقدر شدید است که باعث می‌شود بدن به آن واکنش نشان دهد. بیماری‌هایی مثل زخم معده، ریزش مو، سردرد، کمردرد و حتی سرطان و همه این بیماری‌ها می‌توانند پایه اضطراب و استرس داشته باشند.



    حتی [replacer_a] می‌تواند سیستم ایمنی افراد را هم ضعیف کند و فرد برای بیماری‌های مختلف آمادگی بیشتری پیدا کند. حتی برای سرماخوردگی، کسی که اضطراب زیادی دارد بیشتر از بقیه افراد مستعد بیمار شدن است.

    اضطراب در مسائل دیگر زندگی نیز تاثیر دارد، مثلا فردی که اضطراب زیادی از حد دارد ممکن است سر جلسه امتحان همه چیز را فراموش کند و عملکردش در امتحان افت پیدا کند. یعنی همان اضطرابی که باعث احساس مسوولیت و دوراندیشی فرد می‌شود وقتی از حد بگذرد باعث می‌شود نتیجه عکس دهد و عملکرد عادی را هم که از قبل داشته است از دست بدهد.
    برای درمان اضطراب هم درمان‌های دارویی است و هم درمان‌های روانشناختی.



    درمان‌های دارویی معمولا باید توسط روانپزشک؛ یعنی دکتر اعصاب و روان صورت گیرد.



    داروها باعث می‌شوند عواملی که در مغز به آنها انتقال‌دهنده عصبی (Neurotransmitter) گفته می‌شود وقتی میزانش از حد معمول بالاتر رفته است را کنترل کند و کاهش دهد و با این عمل اضطراب کاهش پیدا می‌کند.



    البته مصرف خودسرانه داروهای ضداضطراب می‌تواند باعث گرفتاری‌های زیادی در فرد شود که یکی از آنها اعتیاد به این داروها است و این داروها را معمولا نباید بیش از چند ماه مصرف کرد مگر اینکه پزشک این طول درمان را لازم تشخیص دهد و این داروها را اصلا نباید بدون تجویز پزشک مصرف کرد.یکی دیگر از روش‌های درمان اضطراب روش غیردارویی و روان‌شناختی است که مهم‌ترین آنها روان‌درمانی و مشاوره است. با روان درمانی ریشه‌بیماری را پیدا می‌کنند و آن مسائلی که باعث اضطراب می‌شود را برطرف می‌کنند. همین طور با روش‌های دیگر روان درمانی افراد با اجرا کردن فعالیت‌هایی مثل ([replacer_a]) تن‌آرامی فرد با تغییرات فیزیکی که در بدنش می‌دهد مثل شل و سفت کردن عضلات حالت آرامش و تسلط پاراسمپاتیک به بدن را ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که حالت‌های اضطراری کم شود.



    و باز هم روش‌های مختلف روان‌شناختی دیگری برای کاهش [replacer_a]وجود دارد که توسط روان درمانگر و روان‌شناس معمولا اجرا می‌شود، ولی اگر افراد بتوانند فلسفه‌ای برای زندگی پیدا کنند و پیش بگیرند که آنها را به آرامش برساند ممکن است کار دارو و درمان‌های روان‌شناختی را انجام دهد.ما افراد عارفی را داریم که آنقدر روی خودشان خوب کار کردند که کمتر اتفاقی می‌تواند آنها را به هم بریزد و آنها را دچار تنش و آشوب و استرس کند چون آنها به گفته خودشان به حقیقت دست یافته‌اند. ما انسان‌ها معمولا گرفتار مسائلی هستیم که خیلی پیش پا افتاده است، ولی ذهنیت مسمومی که داریم ما را به اضطراب کشانده است و اگر که بتوانیم با معنویت خودمان آشتی کنیم (منظور از معنویت تنها مذهب نیست) جلوی اضطراب و افسردگی و اختلالات مختلفی که خودمان به وجود می‌آوریم را بگیریم.

  7. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد