گفتم یکم بنویسم شاید اروم شم
خسته شدم از این زندگی ... تا وقتی خونه بابام بودم خودم بودم خودم تنهای تنها همیشه با خودم حرف میزدم درد دل میکردم
حالا که شوهر کردیم بازم همون شد تنهای تنها .کسی نمیگه حالت خوبه .زنده ای .حتی بپرسه چه خبر چه کارا کردی
این چه وضعشه اخه مگه چه کار کردم . شوهر محترم از سر کار بیاد بیوفته جلو کامپیوتر منم مثل احمقا پیشش بشینم نه حرفی نه کلامی سکوت محض تا وقت خواب
جالبش اینه که وقتی نیست هم با اس ام اس های چرت پرتش باید حرص بخورم . فکر کن جلوت از زنای دیگه تعریف کنه بگه عجب چیزیه ...
مگه من زن نیستم مگه من سیب زمینی تشریف دارم بعدم که ناراحت میشم اقا طلب کارمیشه که چته تو...
میگم اینو دوست دارم بگیر واسم جواب: به من چه از مامانت پول بگیر بخرش
میگم این چه خوشگله جواب: ر... تو سلیقت میگم دوست دارم عشقمی جواب :حالم بد شد بس کن بوسش کنی وقتی از سرکار میاد بگه اه ول کن
حسته شدم از حرفاش کاراش اصلا از قیافش دیگه داره چندشم میشه مگه ما زنا چی از شوهرامون میخوایم یکم مهربونی محبت . اینه که شوهرم فقط زیبایی منو ببینه به خواسته هام احترام بزاره همون کاری که خودم میکنم یه هفتس قهریم ولی انگار نه انگار که زنی داره
دلم شکسته کاش ادم بشه