نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: ازدواج از سر لجبازی

2448
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4215
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    8
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ازدواج از سر لجبازی

    با سلام خدمت همه ی کسایی ک دور هم جمعن تا مشکلات ما جوونا رو حل کنن .
    من 19سالمه 4ساله با ی پسری دوست بودم خیلی هم همدیگه رو دوست داشتیم قصدش ازدواج بود و همه ی فامیلو خانواده ی پسر میدونستن ک ما همدیگه رو دوست داریم و قصدمون ازدواجه اما فقط خانواده پسر میدونستن و من بدلیل سن کمی ک داشتم واجازه ندادم خانوادم متوجه این موضوع بشن طو الان سه ماهه ک یکی از اقوام مادرم ب خاستگاری من اومده و من هیچ شناختی از این پسر نداشتم و نمیدونم چی شد فقط چون میگفتن و شنیده بودم از دوستام ک ادم نباید با دوست پسرش ازدوامج کنه منم نمیدونم چی شد ک ب این خاستگارم جواب مثبت دادم و نامزد کردم حالا متاسفانه من هر کاری میکنم فکر دوست پسرم از سرم بیرون نمیاد وتازه متوجه شدم ک چ اشتباه بزرگی کردم و الان نامزدم بدلیل اینکه برادرش خانومشو طلاق داده همه رو مثل همون زنداداشش میبینه و همش میگه زن باید با همه شرایط مردش کنار بیاد و زندگی کنه .و متاسفانه اصلا ابراز احساسات نمیکنه بمن و من یادم ب دوست پسرم ک میفته ک اون همه حرفاو کاراش با قربون صدقه رفتن انجام میداد اذیت میشم ک الان این نامزدم اصلا نسبت بمن ابراز احساسات نمیکنه همش خودم ازش میپرسم دوسم داری ؟بگو فدات شم بگو عزیزم نمیدونم دیگ خسته شدم و الان شرایط سختی دارم ونمیدونم چیکار کنم هرچی فکرشومیکنم میبینم دوست پسرم خیلی بهتر بود .یکی از کارایی ک نامزدم کرد رو الان براتون میگم تا خودتون قضاوت کنید من خطمو عوص کرده بودم و گوشیمو فرمت و هیچ برنامه ی اینترنتی ای نداشتم ی روز دیدم ی شماره از طرف برنامه اینترنتی تانگو برام پیام دعوت ب تانگو داده بعد نامزدم شماره رو برداشت و سیو کرد و وارد تانگو شد دید ی دختره خلاصه گیر داد ک دختره دوستته و تو شمارتو دادی ب دوستت و من وقتی عکسه رو دیدم اصن نشناختم و هرچی قسم میخورم باور نمیکنه خلاصه دو دیقه بعد گوشیشو چک کردم دیدم کلی پیام عاشقانه ی باز نشده توی صندوق بررسی شده های گوشیش هست و اسم طرف ب اسم ی مرد سیو بود کلی ناراحت شدم و اومد بمن گفت اینا مال قبل از اینکه بیام خاستگاریت و مهم الانه ک من با کسی نیستم .نمیدونم چیکار کنم منم پذیرفتم. ولی الان هرچی فکرشو میکنم دلم پیش همون پسریه ک باهاش دوست بودم چیکار کنم
    راهنماییم کنید تورو خدا

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    سلام دوست خوبم نامزدت چند سالشه؟
    عقد کردید یا فقط نامزدین؟
    دوست پسرت چند سالش بود؟
    میدونه ازدواج کردی؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4215
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    8
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    سلام نامزدم متولد 67.
    بله فقط نامزدیم .
    دوست پسرمم متولد 67بود و بله متوجه شده بود ک من نامزد کردم الان 88روزه حتی مادرشو فرستاده بود ب محل کار بابام تا از صحت این موضوع باخبر بشه و چون مادرش و خاهرش با ما رفت و امد داشتن مادرش ب پدرم گفته بود دخترتو ما میخواستیم چرا شوهرش دادی و پدر منم گفته بودحتما قسمتش نبوده و مادر پسره گریه افتاده بود و گفته بود دخترتو ما میخواستیم خداحافظ و من دیگ ازشون بیخبرم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4215
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    8
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    شرمنده من جدیدا عضو شدم و هنوز ب کارایی ک نباید انجام بدم وسیستم اینجا اشنا نیستم شرمنده

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    ببین عزیزم بهتره با مادرت در این باره صحبت کنی چون من با تو و روحیه ات آشنا نیستم فقط میتونم راهنماییت کنم اما نمیتونم جات تصمیم بگیرم
    بهتره خیلی صادقانه با مادرت صحبت کنی و اگه واقعا دوست پسرت کیس مناسب تریه با اون ازدواج کنی
    دوست پسرت از لحاظ شرعی چطور بود؟ دین سرش می شد؟ شرایط تشکیل یه زندگی رو داشت یا نه؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4215
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    8
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    دوست پسرمادم خوبی بود اره دین و اینا سرش میشد میدوتی چیه من 4سال واقعا باهاش زندگی کرده بودم خودم بارش اورده بودم حتی از بس منو دوست داشت خیلی از کار هایی ک من دوست نداشتمو ترک کرد حتی قید همه ی دوستاش و حتی بعضی از افراد خانوادشو میزد ولی متاسفانه این نامزدم خیلی مغروره و خیلی ام زوره از من اصن ب کارایی ک من میگم اهمیت نمیده حتی اگ بهش میگم من از این لباست خوشم نمیاد بدتر میره میپوشدش .ولی اون حتی خرید لباس و انتخاب لباساش ب عهده من بود دوست پسرم از نظر وضعیت مالی خب از ما یکم پایین تر بودن و حتی ی مشکلی ک داشت این بود ک پدرش افغانی بود و با زنی ک همشهری ما بود ازدواج کرده بود و مادرش همشهری خودمون بود .

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4215
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    8
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    من نمیتونم با مادرم صحبت کنم چون مادرم ادمه کم ظرفیتیه و همیشه ی طرفه قضاوت میکنه و خصوصا در این مورد ک نامزدم از فامیلاش میشن میگه آبروی منو تو فامیل نبر هر جوری هست باهاش سر کتن . و متاسفانه ما تحقیقاتی ک راجع ب این خانواده کردیم همه میگفتن اینا ادمای درستی نیستن اما خانوادم چشماشونو رو همه چیز بستن

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    نقل قول نوشته اصلی توسط fahimeh.h.s.i74 نمایش پست ها
    با سلام خدمت همه ی کسایی ک دور هم جمعن تا مشکلات ما جوونا رو حل کنن .
    من 19سالمه 4ساله با ی پسری دوست بودم خیلی هم همدیگه رو دوست داشتیم قصدش ازدواج بود و همه ی فامیلو خانواده ی پسر میدونستن ک ما همدیگه رو دوست داریم و قصدمون ازدواجه اما فقط خانواده پسر میدونستن و من بدلیل سن کمی ک داشتم واجازه ندادم خانوادم متوجه این موضوع بشن طو الان سه ماهه ک یکی از اقوام مادرم ب خاستگاری من اومده و من هیچ شناختی از این پسر نداشتم و نمیدونم چی شد فقط چون میگفتن و شنیده بودم از دوستام ک ادم نباید با دوست پسرش ازدوامج کنه منم نمیدونم چی شد ک ب این خاستگارم جواب مثبت دادم و نامزد کردم حالا متاسفانه من هر کاری میکنم فکر دوست پسرم از سرم بیرون نمیاد وتازه متوجه شدم ک چ اشتباه بزرگی کردم و الان نامزدم بدلیل اینکه برادرش خانومشو طلاق داده همه رو مثل همون زنداداشش میبینه و همش میگه زن باید با همه شرایط مردش کنار بیاد و زندگی کنه .و متاسفانه اصلا ابراز احساسات نمیکنه بمن و من یادم ب دوست پسرم ک میفته ک اون همه حرفاو کاراش با قربون صدقه رفتن انجام میداد اذیت میشم ک الان این نامزدم اصلا نسبت بمن ابراز احساسات نمیکنه همش خودم ازش میپرسم دوسم داری ؟بگو فدات شم بگو عزیزم نمیدونم دیگ خسته شدم و الان شرایط سختی دارم ونمیدونم چیکار کنم هرچی فکرشومیکنم میبینم دوست پسرم خیلی بهتر بود .یکی از کارایی ک نامزدم کرد رو الان براتون میگم تا خودتون قضاوت کنید من خطمو عوص کرده بودم و گوشیمو فرمت و هیچ برنامه ی اینترنتی ای نداشتم ی روز دیدم ی شماره از طرف برنامه اینترنتی تانگو برام پیام دعوت ب تانگو داده بعد نامزدم شماره رو برداشت و سیو کرد و وارد تانگو شد دید ی دختره خلاصه گیر داد ک دختره دوستته و تو شمارتو دادی ب دوستت و من وقتی عکسه رو دیدم اصن نشناختم و هرچی قسم میخورم باور نمیکنه خلاصه دو دیقه بعد گوشیشو چک کردم دیدم کلی پیام عاشقانه ی باز نشده توی صندوق بررسی شده های گوشیش هست و اسم طرف ب اسم ی مرد سیو بود کلی ناراحت شدم و اومد بمن گفت اینا مال قبل از اینکه بیام خاستگاریت و مهم الانه ک من با کسی نیستم .نمیدونم چیکار کنم منم پذیرفتم. ولی الان هرچی فکرشو میکنم دلم پیش همون پسریه ک باهاش دوست بودم چیکار کنم
    راهنماییم کنید تورو خدا

    خب دوست عزیز اگه واقعا" علاقه ای بین شما نیست پس چرا تن به چنین خواسته ای دادی...؟

    ولی خب الان فقط نامزد هستید ... پس هنوزم وقت داری که به چیزیکه میخوای برسی ... دست پیدا کنی ...

    خب یک کلام بگو و خودتو خلاص کن ...

    چون اگه به این منوال بخوای پیش بری زندگی دوامی نخواهد داشت ...

    من تعجب میکنم که چطور شما قبول چنین شرایطی رو میکنید بعد به یاد درمانش میفتید ...

    الانم بجای تصمیم گرفتن و محکم واستوار خواستتونو گفتن ..نشستید و چیکار کنم چیکار کنم ... میگید ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4215
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    8
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    من اشتباه کردم ب هر کسی میگم داره منو حقیر میکنه و منو سرزنش میکنه خرب چ خاکی بریزم تو سرم من اشتباه کردم من نادونی کردم من الان کمک میخوام پسره روز قباله برون من همه چی رو قبول کرده و بعدا اومده بمن میگه وقتی خواستیم عقد کنیم باید 100میلیون از مهریه تو ببخشی بمن . درضمن پسره سیگور هم میکشه نمیدونم چیکار کنم من اشتباهم از اول این بود ک نباید قبول میکردم و فقط ب خاطر اینک بهم گفتن ادم نباید ببا دوست پسرش ازدواج کنه و نمیدونم الان دیگ باید چیکار کنم من با پسره سرد برخود کردم تا بفهمه من نمیخوامش اما اومده بمن میگه تو زن زندگی نیستی اگ بودی همه شرایط منو قبول میکردی

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ازدواج از سر لجبازی

    نقل قول نوشته اصلی توسط fahimeh.h.s.i74 نمایش پست ها
    من اشتباه کردم ب هر کسی میگم داره منو حقیر میکنه و منو سرزنش میکنه خرب چ خاکی بریزم تو سرم من اشتباه کردم من نادونی کردم من الان کمک میخوام پسره روز قباله برون من همه چی رو قبول کرده و بعدا اومده بمن میگه وقتی خواستیم عقد کنیم باید 100میلیون از مهریه تو ببخشی بمن . درضمن پسره سیگور هم میکشه نمیدونم چیکار کنم من اشتباهم از اول این بود ک نباید قبول میکردم و فقط ب خاطر اینک بهم گفتن ادم نباید ببا دوست پسرش ازدواج کنه و نمیدونم الان دیگ باید چیکار کنم من با پسره سرد برخود کردم تا بفهمه من نمیخوامش اما اومده بمن میگه تو زن زندگی نیستی اگ بودی همه شرایط منو قبول میکردی
    خب شما همین الانم کاملا" عجول هستید و از طرز نوشتن متن مشخصه ...

    اول کمی آروم باشید و به اعصابتون مسلط ...

    خب جانم الان فقط نامزد هستی پس میتونی خیلی راحت بگی نمیتونی باهاش زندگی کنی ...

    ((( فقط خدایی دیگه تو این مرحله درست و حسابی تصمیم بگیر وگرنه تمام عواقبش برعهده خودته و کسی هم نمیتونه کمکت کنه )))

    پس کمک ما دوستان کاملا" برای شما مشخص شده ...

    من خیلی از افراد رو دیدم که بعد از جشن نامزدی قرار ازدواج رو به هم زدن ... و تصمیم دیگه ای در زندگی گرفتن ...


  11. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ارجحیت عروسک بازی نسبت به ماشین بازی برای پسرها!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 04-29-2022, 02:21 PM
  2. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 08-26-2015, 12:48 PM
  3. تخلیه هیجانات کودکان با بازی کردن
    توسط Artin در انجمن بازی فرزند
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-23-2014, 12:11 AM
  4. راز شکـم شش تکـه در بدنســازی
    توسط *P s y C h e* در انجمن پزشکی ورزشی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-24-2013, 01:53 PM
  5. خیـال پـردازی هـا در نوجـوانــان
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-12-2013, 01:57 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد