نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: سرد شدن رابطه در دوران نامزدی

1423
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4302
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy سرد شدن رابطه در دوران نامزدی

    سلام.
    خسته نباشيد.
    از وقتي كه به من ميديد سپاس گذارم.
    من 24 سالمه و 8ساله كه با پسري آشنا شدم،تا امروز هم اولين و آخرين
    تجربه هم بوديم.
    وهم محلي بوديم.رابطه ما در 4 سال اول خيلي سطحي بود و هر دومون پذيرفته
    بوديم كه سن كمي داريم،نبايد خطايي كنيم و سعي ميكرديم روابط محدودي
    داشته باشيم-به صورت تماس تلفني و فقط روزاي تولد،مراسم هاي خيلي خاص
    همديگرو ميديديم.
    تا اينكه جريان خواستگاري واسم پيش اومد كه نظر خانواده مثبت بود.
    بهمن ماه 89 بود كه به خاطر همين مسئله ايشون براي ثابت كردن تصميمش با
    اينكه هنوز هيچ چيز نداشت،رابطمون رو با خانوادش در ميون گذاشت و خانواده
    هامون همديگرو ديدند و اتفاقا هر دو طرف به انتخاب ما احترام گذاشتند و
    خيلي زود نظر مثبت دادند-چون تقريبا از نظر خانوادگي ، فرهنگي و.... در
    يك سطح هستيم.
    نامزد شديم ولي به صورت غير رسمي.وفقط خانواده هامون در جريان هستند،چون
    آمادگي و شرايط ازدواج نداشتيم.
    از اون به بعد كه ديگه خانواده هامون در جريان رابطمون بودند، سعي كرديم
    به هم نزديكتر بشيم وجدي تر به آيندمون فكر كنيم.
    رفت و آمد خانواده هامون هم تقريبا سالي 2-3 بار هست.
    اين روند خوب بود، ما هردومون متوجه خيلي مسائل بوديم-حريم هارو حفظ
    ميكرديم و سعي مي كرديم از اعتماد خانواده هامون سوئ استفاده نكنيم.
    از اون موقع ايشون واسه كار وآيندمون خيلي تلاش كرد.5-6 جا كار كرد ولي
    تقريبا همشون موقت بودند.تا جايي كه به خاطر كار تحصيلش رو هم كنار
    گذاشت.الان هم يك ماهي هست كه بيكاره.
    و اين فشار كاري كه جور نميشه تقريبا يك سالي ميشه رابطه مارو سرد كرده.
    ما خيلي راحت و واضح با هم صحبت ميكنيم و من تو اين مدت سعي كردم با ارزش
    گذاشتن به شخصيت خودش اين فشار رو كم كنم.تا حدي موفق بودم ولي گذرا بود.
    و من شخصيت فوق العاده احساساتي و حساسي دارم،انتظار دارم طرف مقابلم هم
    مثل خودم باشه.
    احساسات من هر روز گرم تر،نزديكتر و متعهد تر ميشد و اون خيلي خنثي.
    من همه اعتراضاتم رو هم به راحتي به زبون مي آوردم و در آخرصحبت هام اون
    قبول داشت كه كم ميزاره وهميشه قول جبران ميده.
    سعي كردم بهش فرصت جبران بدم ولي انگار يادش ميره.
    مي دونم كه در باطن و با تمام وجودش آرامشم را ميخواد ولي نميتونه اين
    كارو عملي كنه.من مدتي سعي كردم تحمل كنم واعتراض نكنم، چون تو شرايط
    روحي خوبي نبود.ولي واقعا من هم در شرايط روحي خوبي نيستم.
    فقط نقش بازي ميكنم و درونم را ساكت نگه ميدارم.
    انتظارم اينه كه تو سختي ها بايد با هم باشيم،وگرنه تو شادي كه همه
    ميتونن با آدم شادي كنن.انتظارم اينه:هر روز با هم تماس داشته باشيم،هفته
    اي يك بار همديگرو ببينيم،غرور و كم رويي رو تو ابراز احساسات واسه هم
    كنار بزاريم.
    تا بتونيم با اين فاصله و سختي ها و فشار ها دوام بياريم.
    (تو سال جديد فقط يكبار همديگرو ديديم.)
    چند باري هم با هم بحث كرديم و در مورد شخصيت هاي هم ديگه فقط انتقاد كرديم.
    حس ميكنم هردومون افسردگي گرفتيم ؛ چون هيچ كدوم به هدفش نرسيده.
    الن هم همه خانوا دم به جشن عروسي رفتند و من با وجود اينكه واقعا از
    تنهايي ميترسم ،تنهايي رو ترجيح دادم.
    تا امروز 16 روزه كه با هم صحبت نكرديم،اين خيلي بده و من خيلي خسته و نگرانم..
    هر دومون نمي دونيم ديگه چطور بايد رفتار كنيم.از طرفي هم دلمون نمياد با
    هم قهر كنيم وفقط چند روز يكبار بهم sms ميديم.
    كه همشونم بار منفي دارن.
    من دارم با احساساتم مي جنگم،كه كمتر باشن،كمتر ابراز بشن وسكوت كردم.و
    واقعا نمي دونم بايد چه عكس العملي داشته باشم.
    بايد مثل قبل تماس بگيرم و اظهار كنم كه گذشته اشكال نداره يا اينكه به
    درونم نگاه كنم و ببينم كه بالاخره در پي اين رابطه من هم بايد به نيازهم
    پاسخ بدم.
    هيچ كس از كمبود هاي رابطمون خبر نداره، دوست نداشتم كسي فكر كنه تصميم
    درستي نگرفتم و يا ارزش هر دومون پايين بياد..

    خواهش ميكنم راهنماييم كنيد

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمي

    سلام . خيلي زود با همديگه آشنا شدين . در واقع شما با همديگه بزرگ شدين . اون پسر هم ديگه تاب و توانشو از دست داده از بس دنبال شغل گشته و كار مناسب پيدا نكرده . الان هم كه ميگي بيكار شده . خيلي وضعيت بدي داره . از يه طرف شغل مناسبي نداره از طرف ديگه هم به تو و خانواده ات تعهد داره . به نظرم بايد صبور باشي . البته نظرشو بخواه ببين به جز كار از ادامه رابطه راضي هست يا موضوع ديگه اي هم داره عذابش ميده !!!؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4302
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمي

    عامل اصلي همين كاره كه همه چيزو تحت تاثير قرار داده.ما ازنظر شخصيتي خيلي به هم نزديك شديم.
    خيلي ناراحتم.من بايد اين سكوت بشكنم يا منتظر بمونم.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمي

    ببين تو الان توي سني هستي كه بايد تكليفت روشن بشه . شايد بعد كه كار پيدا كرد ديگه نخواد به اين رابطه ادامه بده. (در جرياني كه مردا تنوع طلب هستن) . پس بهتره توي اين رابطه تكليفتو بدوني تا بهتر واسه آينده ات تصميم بگيري عزيزم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4302
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمي

    نه اينطور نيست.ما ارزشش رابطه پاكي كه داشتيم رو ميدونيم.
    بارها در اين باره با هم صحبت كرديم و خدارو شكر كرديم كه لايق هميم.
    پسر متعهدي،گاهي به خاطر كاراي كوچيك عذاب وجدان ميگيرهفمنم همينطور.
    بهش اعتماد دارم،به قول شما ما با هم بزرگ شديم.
    الان تو اين شرايط كم توجه شو ناديده بگيرم؟
    يا منظر تماسش باشم؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمي

    پس با اين اوصاف اصلا نذار رابطتتون به سردي گرايش پيدا كنه و توي اين شرايط بهترين كار محبت كردن به ايشونه . حالا كه توي شرايط كاري مناسبي نيست حداقل بذار از جانب شما خيالش راحت باشه كه تنهاش نميذاري و كنارش هستي . پس به جاي حرفهايي كه به قول خودت بار منفي داره حرف هايي بزن كه انرژي مثبت بگيره و واسه ادامه رابطه انگيزه پيدا كنه .

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4302
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمي

    حسي درونم هم بهم همينو ميگه.ولي بايد مطمئن ميشدم.
    مرصي و خيلي ممنون كه مهر تاييد زدين.سپاس

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمي

    خواهش ميكنم . همون كاري كه قلبت ميگه رو انجام بده .

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمي

    شاید در قدم اول اولین اشتباه شما احساساتی بودن شماست که جزو شخصیت شما به حساب میاد و تغییر ناپذیره . شما باید از روی عقل و منطق تصمیم به رابطه با ایشون میگرفتید
    دوما بهتر بود که طرف مقابل شما ادامه تحصیل میدادن و با مدرک خوب و معتبر وارد بازار کار میشدن .
    و سومین مورد که مهم ترین مورد به حساب میاد انداختن بار سنگین تشکیل زندگی بر روی طرف مقابلتون هست . این پسر ترک تحصیل کرد و حتی یه کار ثابت و رسمی هم نداشت و در عین حال تلاش میکرد تا آینده زندگی شما و خودش رو تامیین کنه . اما شما متاسفانه ظاهرا تو این مسیر سخت با ایشون همراهی نکردید . شما باید باهم دیگه آیندتون رو میساختید . و حالا که تمام بار وظیفه تشکیل و تامیین زندگی بر دوش اون پسر قرار داشت چون دیگه خسته شده بود و از شما هم انتظار کمک و همراهی داشت اما متاسفانه شما همکاری نکردید . اشتباه دیگه هم همکاری و کمک نکردن دو خانوادس که فقط در این جریان نظاره گر شما بودن و معلومه که از تمام توانشون برای کمک به تشکیل زندگی شما استفاده نکردن .
    با همه این اشتباهات بهتره با ایشون حضورا و در یه موقعیت مناسب یه گفتگو ملایم و محبت آمیز داشته باشین و به جای جبهه گرفت علیه ایشون به اشتباه خودتون اعتراف کنید و کم کم اعتماد این پسر رو جلب کنید و قول کمک برای تشکیل زندگی آینده رو بدید . همکاری و کمکی که قبلا باید انجام میدادید .
    حتی در زندگی مشترک و بعد از ازدواج زن و مرد باید دوش به دوش هم برای رسیدن به موفقعیت تلاش کنن و وظایف رو تقسیم بندی کنن . شما در این رابطه تنها ابراز عشق و احساسات میکردید و اصلا به فکر تامیین و تشکیل زندگی آیندتون نبودید و همه کارا رو به دوش اون پسر انداختید . شما هم باید همت میکردید این زندگی شما هم هست
    پس فرصت رو از دست ندید . sms بازی هم کار به جایی نمیبره و حضورا باید صحبت کنید و حق رو به طرف مقابلتون بدید وعذر خواهی هم داشته باشید.
    ویرایش توسط aikido : 06-21-2014 در ساعت 05:13 PM
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4302
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمي

    نه اينطور نيست.من شرايط رو درك ميكنم. بارها ازش تشكر كردم واسه باري كه به دوش ميكشه.
    قصد اين كارو داشتم،كه خودم تمومش كنم،فقط نياز به تاييد داشتم.
    فقط بهم بگين چه سوالاليي بپرسم.
    از كجا شروع كنم؟

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمي

    نقل قول نوشته اصلی توسط hava نمایش پست ها
    نه اينطور نيست.من شرايط رو درك ميكنم. بارها ازش تشكر كردم واسه باري كه به دوش ميكشه.
    قصد اين كارو داشتم،كه خودم تمومش كنم،فقط نياز به تاييد داشتم.
    فقط بهم بگين چه سوالاليي بپرسم.
    از كجا شروع كنم؟
    فعلا سوالي نپرس . فقط يه كم محبت خرجش كن تا بتونه به راهش ادامه بده

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سردرگمي

    خب دوست عزیز ...

    شما الان رابطه ایی غیر رسمی دارید ... پس با اجازه من رک حرف میزنم ...

    در مورد کار و فشار زیادی که به پسر وارد میشه شکی نیست و اگه این فشار به حدی بالایی برسه فرد خسته میشه و ممکنه همه چی رو تموم کنه ...

    شاید دلسرد کننده باشه ولی داشتن کارمنظم و پول لازمه رشد عشق و علاقه و زندگی مشترکه ...

    این یک واقعیته که الان که هنوز رابطه شما رسمی نشده باید بهش توجه کنید ...

    پس در این مورد با خانواده مشورت کنید ...

    به هرحال ممکنه راهی برای بیکاری ایشون پیدا کنن ... وگرنه سکوت در این مرحله به نظر بنده فقط سرپوش گذاشتن روی مشکله ...

    بدون اینکه کمکی برای حل مشکلتون باشه ...

    پس از همین اول واقع بین باشید ...

    ولی اگه واقعا" قصد ادامه زندگی رو دارید بهتره با نامزدتون صحبت جدی داشته باشید و این مشکل رو حتما" برای رفع شدنش با خونواده ها مطرح کنید ... حتما" ........

    حتی اگه کار به دعوا کشید بشه ... چون جنگ اول به ز صلح آخره ....

    مسئله کار و درآمد مسئله بسیار مهمیه در زندگی هردوتون ...

    پس تا زندگیتونو شروع نکردید این مشکل باید حل بشه وگرنه این مشکل ممکنه با برگشت شما به خونه پدر در حالی که بچه ایی این وسط بدنیا اومده و اینده ایی هم نداره تموم بشه ...

    چیزیکه هرروز در راهروهای دادگاه خانواده شاهدش هستیم ....
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  13. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سردرگمي

    راستش من یه دخترم و با تمام احساستی که دارم با نظر اقافرخ موافقم ...

    ماها نباید فقط امروز و حال رو در نظر بگیریم ... بهرحال فردایی هست و بچه ایی هم به این دنیا خواهید اورد ...

    آینده اون بچه مثل آینده حال شما خیلی مهمه ...

    بنظر من این ازدواجها با تمام مزیت هاشون بعد یک مدتی که گذشت و مشکلات اقتصادی خودشو نشون داد محکوم به شکست میشه ...

    و دیگه به هر دو طرف بستگی داره که چطوری با چنگ و دندون اون زندگی رو نگه دارن ...

    البته نمیشه گفت زندگی ... فقط گذران عمره ...

    پس بهتره با نامزدت و خانوادت خیلی صریح و روشن صحبت کنی...

    این حرف تو نه تنها کار بدی نیست بلکه کارخیلی خوبیه و این فشار شکننده رو از دوش اون پسر برخواهد داشت ...

    چون وقتی فشار زیاد بشه ممکنه هزارتا مشکل دیگه از کنارش بیرون بیاد ...

    پس بهتره بخاطر احساسات و علاقه تون خودخواه نباشید و کمی هم به اینده و شرایط اون روز فکر کنید

  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمي

    با نظر مهساجون و آقا فرخ موافقم . تا حالا كه اتفاقي نيفتاده پس بهتره يه كم هم منطق رو چاشني رابطتتون بكنيد . روزاي اول زندگي رو ميشه با عشق و علاقه رفت جلو و روزاي بعد بيشتر پول ميطلبه تا زندگي ادامه پيدا كنه . به قول آقا فرخ هم بهتره مسئله را با خانواده مطرح كني شايد بتونن واسش يه شغلي پيدا كنن

  16. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمي

    نقل قول نوشته اصلی توسط hava نمایش پست ها
    نه اينطور نيست.من شرايط رو درك ميكنم. بارها ازش تشكر كردم واسه باري كه به دوش ميكشه.
    قصد اين كارو داشتم،كه خودم تمومش كنم،فقط نياز به تاييد داشتم.
    فقط بهم بگين چه سوالاليي بپرسم.
    از كجا شروع كنم؟
    سوال کردن زیاد یا به قول معروف سوال پیچ کردن فرد کاری درستی نیست . اول اینکه تشکر که باری رو از دوش کسی کم نمیکنه . شما باید عملا نصف این وظیفه رو بر عهده میگرفتید و فقط با حرفای احساسی بیرون گود نظاره گر نمیشدید . فراموش نکنید که شما مقصرید و این فرد هم از شما نا امید شده .
    در این گفتگو بهتره به اشتباه خودتون اعتراف کنید و حق رو به طرف مقابل بدید بدید و عذر خواهی فراوان داشته باشید . همینطور طلب بخشش و اینکه اینبار سعی کنید با هم دیگر زندگی آیندتون رو بسازید و پا به پای هم تلاش کنید.
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد