نمایش نتایج: از 1 به 22 از 22

موضوع: مشكل خواهرم باعث شده ازدواج من عقب بيفته!

2229
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4304
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    15
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشكل خواهرم باعث شده ازدواج من عقب بيفته!

    سلام

    طرح مشكل من يكم طولانيه.اميدوارم از خوندنش خسته نشيد

    28 سالمه و مجردم.دو خواهر بزرگتر از خودم دارم كه هر دو ازدواج كردن.اولى 12-13 سال پيش و دومى تقريبا 5 ماه پيش.
    طبق رسم و رسوم و سنت من بايد صبر مىكردم كه نوبت به من برسه.
    ازدواج خواهر دومم طبق گفته خانواده نحس بود.يه جورايى مىگفتن بختش بسته شده!
    من به اين خرافات اعتقادى ندارم.معتقدم ادم خودش با اشتباهاتش باعث ميشه مسير زندگيش بسته بشه و كارش گره بخوره.
    وقتى واسه هر خواستگار يه ايراد بذارى همين ميشه!

    بگذريم...
    خدا شاهده تا پارسال اعتراضى نكرده بودم .بعد عيد بالاخره نوبت به من رسيد.با خواستگار دوم به توافق رسيدم.جوون خوبيه.
    از شانس بده من موقعى شد كه داشتيم خونمونو عوض مىكرديم و بابا سرش خيلى شلوغ بود.واسه همين نتونست بره تحقيق!
    خواستگاره هى زنگ مىزد و بابا هم نميرفت تحقيق.تا اينكه خواهر دوميم كه 4 ماه بود عقد كرده بود با نامزدش به مشكل برخورد و ميخوان از هم جدا بشن!
    اين اتفاق باعث شد بابا اعتمادشو از دست بده و ميگه غلط بكنم برم تحقيق!!
    حالا به نظر شما من چى كار بايد بكنم؟
    تا 28 سالگى به خاطر خواهرم صبر كردم الان بازم مشكل خواهرم باعث شده ازدواج من عقب بيفته!

    به نظر خودم اصلا منطقى نيست كه خانواده ام اينجورى با اينده من بازى مىكنن.دوست ندارم بيشتر از اين ازدواجم عقب بيفته.

    (لازم به ذكره كه حدود 10 ماهه با پسرى دوست شدم كه زياد به اخلاقش اطمينان ندارم و قبلا هم ازدواج كرده. اونم بهم ميگه صبر كن خودم ميام خواستگاريت.ولى من نمىخوام صبر كنم)

    خواهش مىكنم راهنماييم كنيد.چند روزه كارم شده گريه!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    سلام عزیزم.اگه فکر میکنی که خواستگارت شرایط خوبی داره و ارزششو داره از یکی فامیلاتون کمک بگیر . دایی . پسر خاله . شوهر خاله

  3. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4304
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    15
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    سلام عزیزم.اگه فکر میکنی که خواستگارت شرایط خوبی داره و ارزششو داره از یکی فامیلاتون کمک بگیر . دایی . پسر خاله . شوهر خاله


    ممنون بابت راهنماييتون.بابام ادم يه دنده ايه.حرف حرف خودشه!
    به نظرم شرايطش خوبه.همونجوريه كه خودم ميخوام.شرايط زندگى فعليم هم با اخلاق پدرم واقعا طاقت فرسا شده .دوست ندارم بيشتر از اين صبر كنم. هم فرصتشو ندارم هم فكر مىكنم منطقى نيست به اميد يه خواستگار بهتر اينو رد كنم.گرچه فك كنم ديگه سراغى ازمون نگيرن!

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    با خواهر اولت نمیتونی مشورت کنی ؟ یا ازش کمک بخوای . دیگه فرصت صبر کردن نیست .فقط چشماتو خوب باز کن تا ازدواج خوبی داشته باشی و عجله نکن

  6. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4304
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    15
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    با خواهر اولت نمیتونی مشورت کنی ؟ یا ازش کمک بخوای . دیگه فرصت صبر کردن نیست .فقط چشماتو خوب باز کن تا ازدواج خوبی داشته باشی و عجله نکن


    با خواهرم بزرگترم مشورت كردم.حتى قضيه دوس پسرمم ميدونه.ولى خب اونم هر چى به مادرم ميگه كارى از دستش بر نمياد.

    راستش مشكل من فقط با دعا حل ميشه كه بابام از خر شيطون بياد پايينو يكم منطقى فك كنه.

    راهنمايى كنيد كه چطور با اين قضيه كنار بيام و بتونم اميد زندگى كردن داشته باشم.
    خانواده مو مخصوصا پدرمو تو امر ازدواجم مقصر ميدونم.معتقدم با اينكارش مانع خوشبختى من ميشه.

    افسرده شدم جورى كه حتى كارهاى روزانه مو حوصله نمىكنم انجام بدم
    ویرایش توسط FERIHA : 06-22-2014 در ساعت 02:21 AM

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط FERIHA نمایش پست ها
    سلام

    طرح مشكل من يكم طولانيه.اميدوارم از خوندنش خسته نشيد

    28 سالمه و مجردم.دو خواهر بزرگتر از خودم دارم كه هر دو ازدواج كردن.اولى 12-13 سال پيش و دومى تقريبا 5 ماه پيش.
    طبق رسم و رسوم و سنت من بايد صبر مىكردم كه نوبت به من برسه.
    ازدواج خواهر دومم طبق گفته خانواده نحس بود.يه جورايى مىگفتن بختش بسته شده!
    من به اين خرافات اعتقادى ندارم.معتقدم ادم خودش با اشتباهاتش باعث ميشه مسير زندگيش بسته بشه و كارش گره بخوره.
    وقتى واسه هر خواستگار يه ايراد بذارى همين ميشه!

    بگذريم...
    خدا شاهده تا پارسال اعتراضى نكرده بودم .بعد عيد بالاخره نوبت به من رسيد.با خواستگار دوم به توافق رسيدم.جوون خوبيه.
    از شانس بده من موقعى شد كه داشتيم خونمونو عوض مىكرديم و بابا سرش خيلى شلوغ بود.واسه همين نتونست بره تحقيق!
    خواستگاره هى زنگ مىزد و بابا هم نميرفت تحقيق.تا اينكه خواهر دوميم كه 4 ماه بود عقد كرده بود با نامزدش به مشكل برخورد و ميخوان از هم جدا بشن!
    اين اتفاق باعث شد بابا اعتمادشو از دست بده و ميگه غلط بكنم برم تحقيق!!
    حالا به نظر شما من چى كار بايد بكنم؟
    تا 28 سالگى به خاطر خواهرم صبر كردم الان بازم مشكل خواهرم باعث شده ازدواج من عقب بيفته!

    به نظر خودم اصلا منطقى نيست كه خانواده ام اينجورى با اينده من بازى مىكنن.دوست ندارم بيشتر از اين ازدواجم عقب بيفته.

    (لازم به ذكره كه حدود 10 ماهه با پسرى دوست شدم كه زياد به اخلاقش اطمينان ندارم و قبلا هم ازدواج كرده. اونم بهم ميگه صبر كن خودم ميام خواستگاريت.ولى من نمىخوام صبر كنم)

    خواهش مىكنم راهنماييم كنيد.چند روزه كارم شده گريه!


    خب باید بگم از این اتفاقات گاهی برای آدم میفته که اصلا به شانس شما مربوط نیست ...

    و شاید حکمت و مصلحتی درش نهفته باشه ...

    بقول معروف " خیر در چیزیه که اتفاق میفته " ...

    پس بهترین کسیکه میتونه بهتون کمک کنه و شما راحت میتونید باهاش حرف بزنید ...

    اول مادرتون و بعد خواهر بزرگتونه ...

    به هرحال این خشم پدرتونم بی دلیل نیست به خاطر اتفاقی که برای خواهرتون افتاده باید بهش حق بدید ...

    ولی خب نگرانیشو اینطوری بروز داده ...

    پس فعلا" بجای گریه کردن به فکر راه حل باشید ...

    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  9. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    خب عزیزم از این اتفاقات برای ما دخترا زیاد پیش میاد ...

    پس بهتره صبور باشی و بجای گریه کردن که کار همیشه ما دختراست کمی هم به خودت مسلط باشی ...

    دوستان حرفای خوبی رو عنوان کردن ...

    بهتره یه خورده صبر کنی تا از شدت ناراحتی پدر کم بشه ...

    به هرحال افرادی در فامیل هستن که تونن با پدرت صحبت کنن و اونو راضی به انجام این ازدواج ...

    بنظر خودم بهتره این موضوع رو با خواهرت درمیون بذاری ؛ چون به هرحال شرایط تورو بهتر درک میکنه ...

    به هرحال وقتی چنین اتفاقاتی میفته باید صبر کنی ...

    در ضمن عزیزم فکر این دوست 10ماهه رو از سرت بدر کن ... اگه واقعا" دلت پیش این خواستگارت هست پس دیگه چرا با یکی دیگه طرح دوستی

    ریختی ...

    خب وقتی اینجوری میکنی گره تو کارت میفته دیگه ...

    خوبه خودتم تو حرفات بهش اشاره کردی ... که انسان جوای اشتباهات خودشو میده

  11. 2 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4304
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    15
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها


    در ضمن عزیزم فکر این دوست 10ماهه رو از سرت بدر کن ... اگه واقعا" دلت پیش این خواستگارت هست پس دیگه چرا با یکی دیگه طرح دوستی

    ریختی ...

    خب وقتی اینجوری میکنی گره تو کارت میفته دیگه ...

    خوبه خودتم تو حرفات بهش اشاره کردی ... که انسان جوای اشتباهات خودشو میده

    ممنون از راهنماييتون
    ولى فك كنم اشتباه متوجه شديد.اقايى كه اومدن خواستگارى حدودا دو ماه ميشه.يعنى من قبل ايشون به قول شما با يكى ديگه طرح دوستى ريخته بودم نه بعد ايشون !

    فكر دوس پسرمم از ذهنم بيرون كردم.

    فكر كنم صبر كنم بهتره بلكه پدرم راضى بشه.

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط FERIHA نمایش پست ها
    ممنون از راهنماييتون
    ولى فك كنم اشتباه متوجه شديد.اقايى كه اومدن خواستگارى حدودا دو ماه ميشه.يعنى من قبل ايشون به قول شما با يكى ديگه طرح دوستى ريخته بودم نه بعد ايشون !

    فكر دوس پسرمم از ذهنم بيرون كردم.

    فكر كنم صبر كنم بهتره بلكه پدرم راضى بشه.
    ای وای شرمنده ...[replacer_img]

    ولی در کل ماجرا تاثیری نداره ... چون دل بستن به این فرد فکر نکنم نظر اصلیت باشه ...

    و خدایی نکرده من نمیخوام بگم که اون مرد بدیه ... چون هر کسی یه اخلاق و شخصیت داره ...

    ولی فعلا" صبر کن و از خواهر و مادرت کمک بگیر و تو این مدت برای بابا دختر خوبی باش تا بتونی دلشو بدست بیاری و انشالله مشکلت حل بشه ...

    در دیگه گریه نکن چون ما دخترا با گریه نمیتونیم به خواستمون برسیم ... ولی بعد ازدواج شاید بتونیم باهاش کاری بکنیم

  14. 2 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    يه كم خودتو بذار جاي پدرت كه با هزار اميد و آرزو شماها را بزرگ كرد كه با ازدواج كردنتون يه كم از خستگي عمرش كمتر بشه ولي با اين اتفاق تازه كلي هم به خستگياش اضافه شد . تو هم حق داري و يه جورايي فكر ميكني اين وسط داره حق تو پايمال ميشه ولي توي اين شرايط بهترين كار اينه كه خيلي سر به سر پدرت نذاري و با خواهر دومت هم كه همه اميد و آرزوهاش داره نابود ميشه صميمي تر باشي چون اون هم الان توي راه شكست هست . واسه ازدواج هم خيلي عجله نكن چون مثل يه هندونه بسته اس و عاقبتش مشخص نيست .

  16. 2 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    راستش منم با بهار خانم موافقم ...

    بهتره شرایط امروز خونه رو درک کنی و در التیام و آرام کردن این اتفاقات کمی سهیم بشی ...

    چون میتونی زودتر به خواسته ات برسی ...

    پس بهتره به جای اینکه دل به یک فرد دیگه ببندی و دوباره خودتو به دردسر وابستگی و مشکلاتش بندازی ...

    نقش یک مراحم رو در خونه بازی کنی ...

    بلاخره در هر اتفاقی یه نکته مثبت نهفته است ... پس صبور باش و کمک حال خونواده

    مطمئنا" وقتی این بحران رو رد کنید شرایط برای ازدواج شما مهیا میشه و با خیال راحت به عشقتون میرسید ...

    ولی انصافا" تا اون موقع فکر دوست شدن با شخص دیگه ایی رو از سرتون بدر کنید ...

    البته جای تعجب داره شما که توفکر خواستگار اولی هستید چطور با یک مرد که قبلا" ازدواجم کرده طرح دوستی ریختید ؟

    واقعا" شما عاشق خواستگار اولتون هستید ؟ یا فقط برای سرگرمی این تاپیک رو گذاشتید ؟
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  18. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4304
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    15
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها

    ولی انصافا" تا اون موقع فکر دوست شدن با شخص دیگه ایی رو از سرتون بدر کنید ...

    البته جای تعجب داره شما که توفکر خواستگار اولی هستید چطور با یک مرد که قبلا" ازدواجم کرده طرح دوستی ریختید ؟

    واقعا" شما عاشق خواستگار اولتون هستید ؟ یا فقط برای سرگرمی این تاپیک رو گذاشتید ؟
    من فكر مىكردم اينجا مىتونم راه حلى واسه مشكلم پيدا كنم يا حداقل كمك كنيد از نظر روحى و روانى بتونم اين اتفاق و قبول كنم

    من توى پست اول نوشتم كه يه اقايى بعد عيد به روش سنتى به خواستگارى من اومدن.
    و منم 10 ماهه با يه اقاى مطلقه به قول شماها طرح دوستى ريختم!

    البته فك مىكنم اين جمله ى خوبى نباشه!
    من و اون اقاى مطلقه به قصد ازدواج اشنا شديم.از اول هم ميدونستم كه مطلقه هستن.از همون اول با صداقت جلو اومدن.تو ازدواج فريب خورده بود.منم قبول كردم كه ادامه بدم.الان مىبينم كه از نظر اخلاقى يه خورده تفاوت داريم.نمىخوام فقط صرف اينكه اين اقا رو دوست دارم باهاشون ازدواج كنم.
    به خاطر همين با توافق اين اقاى مطلقه قرار شد اگه خواستگار خوب داشتم برم.

    من نه عاشق خواستگار اولى هستم
    نه براى سرگرمى تاپيك گذاشتم.

    دنبال راه حل واسه مشكلم بودم كه دوستان كمك !!! كردن.

    الان حسى كه نسبت به خودم دارم اينه:
    يه دختر كه با پسرا طرح دوستى مىريزه و هم زمان خواستگاراشو تو آب نمك نگه ميداره!

    ممنون از دوستانى كه مشاوره دادن

  20. کاربران زیر از FERIHA بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط FERIHA نمایش پست ها
    من فكر مىكردم اينجا مىتونم راه حلى واسه مشكلم پيدا كنم يا حداقل كمك كنيد از نظر روحى و روانى بتونم اين اتفاق و قبول كنم

    من توى پست اول نوشتم كه يه اقايى بعد عيد به روش سنتى به خواستگارى من اومدن.
    و منم 10 ماهه با يه اقاى مطلقه به قول شماها طرح دوستى ريختم!

    البته فك مىكنم اين جمله ى خوبى نباشه!
    من و اون اقاى مطلقه به قصد ازدواج اشنا شديم.از اول هم ميدونستم كه مطلقه هستن.از همون اول با صداقت جلو اومدن.تو ازدواج فريب خورده بود.منم قبول كردم كه ادامه بدم.الان مىبينم كه از نظر اخلاقى يه خورده تفاوت داريم.نمىخوام فقط صرف اينكه اين اقا رو دوست دارم باهاشون ازدواج كنم.
    به خاطر همين با توافق اين اقاى مطلقه قرار شد اگه خواستگار خوب داشتم برم.

    من نه عاشق خواستگار اولى هستم
    نه براى سرگرمى تاپيك گذاشتم.

    دنبال راه حل واسه مشكلم بودم كه دوستان كمك !!! كردن.

    الان حسى كه نسبت به خودم دارم اينه:
    يه دختر كه با پسرا طرح دوستى مىريزه و هم زمان خواستگاراشو تو آب نمك نگه ميداره!

    ممنون از دوستانى كه مشاوره دادن

    خب دوست عزیز شاید از صحبتها ناراحت شده باشید ، این حرفارو میزدم تا شما کاملتر توضیح بدید ...

    که خوشبختانه متوجه شدم شما دچار رابطه ایی بیهوده نشدید ...

    خب خداروشکر...

    پس فعلا" میتونید صبر کنید تا در فرصت مناسب برای طرح دوباره مشکلتون اقدام بشه ...

    الان پدرتون ناراحت خواهرتونه و ازدواج شمارو هم بچشم اون میبینه ...

    من در بالا گفتم شاید بتونید از طریق خواهر بزرگ و مادرتون چند وقت دیگه دوباره مراسمو ادامه بدید ...

    ولی الان شما گفتید که عاشق خواستگار اولم نیستید ... پس واقعا" شما نیاز به این ازدواج دارید ؟

    در ضمن اینجا افراد نمیتونن چیزیکه شما در محیط خونه درک میکنید رو درک کنن...

    چون خیلی سخته که بخوای در مورد شخصی مثل شما که سختی هایی رو تحمل کرده و میکنه قضاوت کرد ...

    الحمدلله شما رفتارهاتون خوب و معقول بوده ولی در حال حاضر کاری جز صبر نمیتونید بکنید ...

    گاهی زمان درمان مشکله و باید تحمل کنی تا وقت انجام کاری برسه


    پس کمی صبور باشید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  22. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    عزیزم از حرف های ما ناراحت نشو چون ما اصلا توی شرایط شما نیستیم که بتونیم دقیقا یه راه حل گره گشایی واست بگیم . شنیدی میگن اگه میخای کسی رو درک کنی کفشاشو پات کن !!!.ما فقط راه حل هایی که فکر میکنیم میتونه یه کم از ناراحتیت کم کنه رو گفتیم و اصلا قصد توهین و کوچک کردن شما بزرگوارو نداشتیم. ما همه آرزوی خوشبختی برای شما میکنیم

  24. 3 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    در وهله اول بهتره سریعا این دوستی رو با اون پسر برای همیشه قطع کنید . اشتباه کردید که تن به این دوستی دادید پس تا زندگی آیندتون تباه نشده دست از این دوستی بردارید .
    دوم باید طی یک گفتگو و در یک موقعیت و زمان و مکان مناسب پدرتون رو با ملایمت توجیح کنید که این نظرشون بر زندگی شما تاثیر گذاشته و دوسال دیگه شما به سن سی سالگی میرسید .
    باید به شما بابت حساسیت بر روی تحقیق درباره همسر آینده تبریک گفت و تحت هیچ شرایطی تحقیق رو فراموش نکنید و تا از هر نظر از طرف مقابل اطمینان پیدا نکردید وهمچنین گذشته و رفتار و اخلاقیات این و میزان مذهبی بودنش رو برسی کنید و بعد اقدام به ازدواج نمایید . اما اول پدرتون رو متقاعد کنید و سپس دنبال تحقیق برید .
    زندگی خواهرتون زیاد به شما مربوط نمیشه و بدتر داره تاثیر گذار هم میشه پس زودتر کار رو شروع کنید
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  26. کاربران زیر از aikido بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    دوست عزیز دوستان نظر بدی ندارن ...

    خب عزیزم فکر کنم یه خورده در کارت عجله کردی ... چون تا این آقا خانمشو طلاق نده و یک مرد مجرد نشه شما نمیتونید در موردش تصمیم بگیرید ...

    در ضمن شما به ایشون بفرمایید که اگه خانمش رو طلاق داد و به خواستگاری شما اومد ممکنه شما نتونید باهاش ازدواج کنید ...
    پس اون موقع طلبکار نباشه که من بخاطر شما زنم رو طلاق دادم ...این نکته مهمیه ...!

    چون ممکنه به هزار و یک دلیل این اتفاق بیفته پس در اینده شما مقصر جلوه داده نشید ...

    اینو بخاطر اینکه در اینده دچار مشکل نشید گفتم ... چون شما ظاهرا" در زمینه اخلاقی باهم اختلاف دارید ...

    پس بهتره با آرامش و بررسی همه جوانب تصمیم بگیری ... راستش اینجا شاید اون کمکی که شما میخوایت رو نتونه بهتون ارایه بده ...

    چون هرچقدرم که دوستان موضوعی رو به شما گوشزد کنن باز این شما هستید که تصمینم نهایی رو میگیرید ...

    پس بهتره با پیگیری این مشکلتون و با بحث کردن در موردش به یک راه حل نزدیک بشیم ...

    چون با نوشتن یک تاپیک نمیشه تمام نشکل رو یک شبه حل کرد ... موفق باشی

  28. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4304
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    15
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    دوست عزیز دوستان نظر بدی ندارن ...

    خب عزیزم فکر کنم یه خورده در کارت عجله کردی ... چون تا این آقا خانمشو طلاق نده و یک مرد مجرد نشه شما نمیتونید در موردش تصمیم بگیرید ...

    در ضمن شما به ایشون بفرمایید که اگه خانمش رو طلاق داد و به خواستگاری شما اومد ممکنه شما نتونید باهاش ازدواج کنید ...
    پس اون موقع طلبکار نباشه که من بخاطر شما زنم رو طلاق دادم ...این نکته مهمیه ...!

    مطلب نوشته شده منو با دقت نمىخونيد !

    من گفتم اين اقا مطلقه هستن!
    الان در حال حاضر مجردن.

    در ضمن من همچين اشتباهى رو مرتكب نميشم كه با يه اقاى متاهل رابطه برقرار كنم و خدايى نكرده باعث نابودى زندگى يه زن بشم.
    ايشون مطلقه بودن كه با هم به قصد ازدواج اشنا شديم


    باز هم ممنون بابت راهنماييتون.
    خدا رو شكر الان اوضاع روحيم بهتره

  30. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط FERIHA نمایش پست ها
    مطلب نوشته شده منو با دقت نمىخونيد !

    من گفتم اين اقا مطلقه هستن!
    الان در حال حاضر مجردن.

    در ضمن من همچين اشتباهى رو مرتكب نميشم كه با يه اقاى متاهل رابطه برقرار كنم و خدايى نكرده باعث نابودى زندگى يه زن بشم.
    ايشون مطلقه بودن كه با هم به قصد ازدواج اشنا شديم


    باز هم ممنون بابت راهنماييتون.
    خدا رو شكر الان اوضاع روحيم بهتره
    خب عزیزم این در اصل قضیه فرقی نمیکنه ...

    فقط یه مرحله از چیزی که من گفتم جلوتره ... پس خدایی نکرده جسارتی نکردم ...


    ولی همینکه الان بهتری خودش خیلی با ارزشه ...

    خب الان چطوری به این آرامش رسیدی ؟

    کاملا" موضوع ازدواج رو فراموش کردی ؟ یا برنامه ای برای آینده داری ؟

    خوشحال میشیم راه حل خودتو برای دوستان توضیح بدی ...

  31. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4304
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    15
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    خب عزیزم این در اصل قضیه فرقی نمیکنه ...

    فقط یه مرحله از چیزی که من گفتم جلوتره ... پس خدایی نکرده جسارتی نکردم ...


    ولی همینکه الان بهتری خودش خیلی با ارزشه ...

    خب الان چطوری به این آرامش رسیدی ؟

    کاملا" موضوع ازدواج رو فراموش کردی ؟ یا برنامه ای برای آینده داری ؟

    خوشحال میشیم راه حل خودتو برای دوستان توضیح بدی ...
    ميگن زمان حلال مشكلاته درست گفتن

    البته مشكل من حل نشده.همونطور پابرجاست.
    ولى خب نسبتا آروم تر شدم.
    در اين چند روز همون اقاى مطلقه پيشنهاد دادن كه به خواستگارى بيان.
    ولى چون اوضاع خونه به خاطر خواهرم مناسب نبوده فعلا دست نگه داشتيم.
    منم خيلى فكر كردم شايد با همين اقاى مطلقه مقدارى از نظر اخلاقى متفاوت باشيم ولى خب حس دوست داشتن مانع اين ميشه كه كلا اين اقا رو فراموش كنم!
    گفتم كه از اول هم قصد ازدواج بود و نه چيز ديگه اى.

    چون اين اتفاق(پيشنهاد خواستگارى) مطرح شده فك مىكنم صلاح و مصلحتى در كار بوده كه تو قضيه ازدواجم با خواستگار قبلى خللى ايجاد شده.

    هنوز توى دلم نسبت به خانواده ام ناراحتم.چون معتقدم زندگى و اينده منو به خاطر خواهرم ناديده گرفتن.

    ولى تصميم گرفتم صبر كنم تا ببينم چه اتفاقى ميفته ولى در كل نظرم روى همين دو مورد خواهد بود و نه شخص ديگه اى.

    فكر مىكنم صبر كردن و توكل به خدا بهترين راه باشه.

    البته الان با اين وقفه دو دل شدم.
    بين خواستگار و اقاى مطلقه كه به نحوى دوست پسرم بودن !

  33. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    ببینید مهم علاقه قلبی شما دو نفر به هم دیگست .
    اگر واقعا طرف مقابل شما مطعلقس و و برای شما هم این موضوع اهمیتی نداره میتونید برای ازدواج اقدام کنید .
    اما باز هم دو نکته رو فراموش نکنید
    1. تحقیق و برسی کامل درباره تمام صفات فرد مقابل
    2. اینکه برای چی و سر چی این فرد اقدام به طلاق کرد . شاید به موضوعی بر بخورید در زندگی آینده که منشاش دقیقا در ازدواج قبلی این فرد وجود داشته .
    البته تحقیق با دخالت فرق داره
    موفق باشید
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  34. کاربران زیر از aikido بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    نقل قول نوشته اصلی توسط FERIHA نمایش پست ها
    ميگن زمان حلال مشكلاته درست گفتن

    البته مشكل من حل نشده.همونطور پابرجاست.
    ولى خب نسبتا آروم تر شدم.
    در اين چند روز همون اقاى مطلقه پيشنهاد دادن كه به خواستگارى بيان.
    ولى چون اوضاع خونه به خاطر خواهرم مناسب نبوده فعلا دست نگه داشتيم.
    منم خيلى فكر كردم شايد با همين اقاى مطلقه مقدارى از نظر اخلاقى متفاوت باشيم ولى خب حس دوست داشتن مانع اين ميشه كه كلا اين اقا رو فراموش كنم!
    گفتم كه از اول هم قصد ازدواج بود و نه چيز ديگه اى.

    چون اين اتفاق(پيشنهاد خواستگارى) مطرح شده فك مىكنم صلاح و مصلحتى در كار بوده كه تو قضيه ازدواجم با خواستگار قبلى خللى ايجاد شده.

    هنوز توى دلم نسبت به خانواده ام ناراحتم.چون معتقدم زندگى و اينده منو به خاطر خواهرم ناديده گرفتن.

    ولى تصميم گرفتم صبر كنم تا ببينم چه اتفاقى ميفته ولى در كل نظرم روى همين دو مورد خواهد بود و نه شخص ديگه اى.

    فكر مىكنم صبر كردن و توكل به خدا بهترين راه باشه.

    البته الان با اين وقفه دو دل شدم.
    بين خواستگار و اقاى مطلقه كه به نحوى دوست پسرم بودن !

    خدا را شکر که الان آرومتر شدی . سعی کن توی این مدتی که داری با خواستگارت آشنا میشی بیشتر با عقل و منطق برو جلو .و طوری رفتار کنی که یه موقع طرف فکر نکنه رابطتتون دوستیه .

  36. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راهنمايى كنيد

    خیلی خوشحالیم که تونستی از این مشکل بیرون بیای ...

    به هرحال کسی از فردای خودش خبر نداره و نمیدونه چی پیش میاد ...

    ولی خوشبختانه روزهای سختم برای تو داره تموم میشه ...

    البته در این موردم عجله نکن و الان که تجربه هم داری خوب شرایط رو در نظر بگیر ...

    که خدایی نکرده برای فرار از شرایط حالت بخوای خودت رو به دنیای سخت دیگه ایی وارد کنی ...

    پس حتما" همه چیرو بسنج و اگه خواستگاری جواب داد حتما" مدتی نامزد بمونید تا خوب همدیگرو بشناسید ...

    چون انسان فقط یکبار ازدواج میکنه و بس ...

    پس بهتره با چشم باز شریک زندگیشو انتخاب کنه ...

  38. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد