نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: ترس از پدر

2331
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    Post ترس از پدر

    من رابطه ی گرمی با پدرم ندارم یعنی یه جورایی باهاش رفیق نیستم . وقتی یه چیزی میخام به مامانم میگم تا به بابام بگه . مامانم هم از این کار من خوشش نمیاد و عصبانی میشه . راستش از بابام میترسم . ریشه ی این ترس واسه بچگیامه . اون موقع وقتی با بچه ها فامیل بازی میکردیم ( در ذهن بابام اذیت میکردیم ) تا یه ذره سر و صدامون بالا میرفت (البته من بچه ی ساکتی بودم ) بابام منو دعوا میکر د . حتی یه بار یادمه یکی از بچه های فامیلمون گلدون همسایه رو شکست بابام منو دعوا کرد و فک کنم یه تو گوشیم زد. کلا تو بچگی بازی کردن ما از نظر بابام و مادرش(مادربزرگم) اذیت به حساب میومد بعدشم یه دعوا و بشین سر جات . این کارا باعث شده از بابام بترسم . البته اخلاق بابام خوب نیست و متاسفانه آدم خسیسی هم هست . کلا از بابام خوشم نمیاد و حتی یه بار به مامانم گفتم ازش طلاق بگیره. من هیچ وقت در خرید کردن مخصوصا خرید لباس استقلال نداشتم (بیشر بابام انتخاب میکرد) و بعد از خرید همیشه ناراحت بودم و به مامانم غر میزدم و مامانم هم از دست بی ارزگی من ناراحت میشد . به همین دلیل خودم تو این چندسال اخیر خودم یواشکی ( از نطر بعضیا دزدکی) چنتا لباس خریدم ولی بابام چیزی به من نگفت و فقط یه ذره سر یه لباس غر زد و گفت چرا به من نگفت که باهم دیگه بریم . خلاصه من به بابام حسی خوبی ندارم حتی وقتی به مسافرت میرم میگم خدایا شکرت که بابام نیس تا غر بزنه و دوس ندارم بیاد . بعضی وقتا از خودم ، بابام ، زندگی و از همه چی ناامید میشم و آرزوی مرگ میکنم . وقتی از از پدرایی که تو فامیل میبینم که چقد با بچه هاشون صمیمین حسرت میخورم و میگم ای کاش بابای من هم همینجوری بود . دیگه نمیدونم چیکار کنم .

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4312
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    10
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من و بابام

    ببینید دوست عزیز. انسانهای مسن دیگه خیییییلی به سختی تغییری در شخصیتشون ایجاد میشه.
    شما بهترین کاری که میتونید بکنید محبت به پدر و حفظ احترامشه. سعی کنید بهش نزدیک بشید سعی کنید توی کارهاتون نظرش رو بدونید سعی کنید در جلوش بهترین باشید و باهاش ارتباط برقرار کنید.
    اینطوریه که پدر با آدم از یه دوست صمیمی هم بهتر میشه. شما خودتون نمیخواید که نزدیک بشین به پدرتون و همیشه به مادر میگید.
    این جرات رو به خودتون بدید که با پدر ارتباط برقرار کنید. حتی باهاش شوخی کنید گاهی. به پدرتون نزدیک بشید و خواهید دید که چقدر با شما صمیمی میشه و هم شما به پدر اعتماد میکنید وهم اون به شما.
    البته اینکار یکشبه صورت نمیگیره با گذشت زمان و صبر و سیاستی که به خرج میدین میتونید کاااااااااااااااملا موفق شید.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    پدر شما زیادی روی شما تعصب داره . اما در هر صورت ایشون پدرت هستن و شما هم وظیفه داری که حرفاشون رو گوش کنی و حتی در قرآن امده که به پدر و مادر خود اف هم نگویید . درباره پدرتون اینجوری قضاوت نکن پسر خوب . ایشون خیر و صلاح شما رو میخواد اما متاسفانه کمی تعصبی هست و روی شما حساسه .
    شما چه نوع تیپ و ظاهری میگردید ؟ چه نوع پوشش و لباسی تن میکنید؟
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : من و بابام

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    من رابطه ی گرمی با پدرم ندارم یعنی یه جورایی باهاش رفیق نیستم . وقتی یه چیزی میخام به مامانم میگم تا به بابام بگه . مامانم هم از این کار من خوشش نمیاد و عصبانی میشه . راستش از بابام میترسم . ریشه ی این ترس واسه بچگیامه . اون موقع وقتی با بچه ها فامیل بازی میکردیم ( در ذهن بابام اذیت میکردیم ) تا یه ذره سر و صدامون بالا میرفت (البته من بچه ی ساکتی بودم ) بابام منو دعوا میکر د . حتی یه بار یادمه یکی از بچه های فامیلمون گلدون همسایه رو شکست بابام منو دعوا کرد و فک کنم یه تو گوشیم زد. کلا تو بچگی بازی کردن ما از نظر بابام و مادرش(مادربزرگم) اذیت به حساب میومد بعدشم یه دعوا و بشین سر جات . این کارا باعث شده از بابام بترسم . البته اخلاق بابام خوب نیست و متاسفانه آدم خسیسی هم هست . کلا از بابام خوشم نمیاد و حتی یه بار به مامانم گفتم ازش طلاق بگیره. من هیچ وقت در خرید کردن مخصوصا خرید لباس استقلال نداشتم (بیشر بابام انتخاب میکرد) و بعد از خرید همیشه ناراحت بودم و به مامانم غر میزدم و مامانم هم از دست بی ارزگی من ناراحت میشد . به همین دلیل خودم تو این چندسال اخیر خودم یواشکی ( از نطر بعضیا دزدکی) چنتا لباس خریدم ولی بابام چیزی به من نگفت و فقط یه ذره سر یه لباس غر زد و گفت چرا به من نگفت که باهم دیگه بریم . خلاصه من به بابام حسی خوبی ندارم حتی وقتی به مسافرت میرم میگم خدایا شکرت که بابام نیس تا غر بزنه و دوس ندارم بیاد . بعضی وقتا از خودم ، بابام ، زندگی و از همه چی ناامید میشم و آرزوی مرگ میکنم . وقتی از از پدرایی که تو فامیل میبینم که چقد با بچه هاشون صمیمین حسرت میخورم و میگم ای کاش بابای من هم همینجوری بود . دیگه نمیدونم چیکار کنم .

    خب باید تحمل کرد ... به هرحال انسان نمیتونه پدر و مادرشو عوض کنه ...

    همینکه بهشون احترام بذاری و وقتی عصبانی هستن جلوی چشمشون نباشی ، میتونی مانع غر زدنش بشی...

    به هر حال نمیشه اخلاقش رو عوض کرد ولی وقتی خسته میاد خونه مادرت میتونه با یکسری عرقیات معطر که ارامبخشم هستن برای پدرتون

    نوشیدی خوبی درست کنه ...اینجوری ایشونم به آرام میشه و همچنین شما ...

    در ضمن هیچوقت احترام به پدرتو فراموش نکن ... بلاخره اخلاقش همینه ...کاریش نمیشه کرد ...

    باید افتان و خیزان بگذرونی تا از این مرحله رد بشی و وارد زندگی خودت بشی ...

    درضمن گاهی هم با پدرت برای خرید لباس و وسیله هایی بیرون برو .... و ازش مشورت بخواه

    اینجوری میتونی بهش نزدیکتر بشی ...

    و کارهایی رو دوست داره تو انجامش بدی رو انجام بده ...شاید سخت باشه ولی میتونه در جلب نظرش موثر باشه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : من و بابام

    خب یه جورایی بچه ها رابطشون با مادر بهتره ...

    پدر بر اساس اینکه در محیط بیرون کار میکنه و باید با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کنه ... کم حوصله تره ...

    پس مام باید یه خورده درکشون کنیم ... والا جور کردن قسط وام و هزارتا مشکل دیگه خیلی اعصاب خوردکن میشه ...

    پس لااقل دیگه ما در محیط خونه اونارو اذیت نکنیم ... و درکشون کنیم ...

    خب پدر شما دوس داره که ازش برای خرید لباس و ... نظر بخوای ... و میخواد اینجوری واستون دلسوزی کنه ...

    ولی بخاطر اخلاق تندش نمیتونه اونی که باید بگه رو به زبان بیاره ...

    و اینم بخاطر نوع تربیت خانواده قدیمه که این پرد مادرا کمی عصبی مزاج هستن ...

    در ضمن همونجور که دوستان گفتن میشه برای آرام کردن شخص از عرقیات مخصوص اینکار استفاده کرد ...

    بی تاثیر نیست

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3230
    نوشته ها
    76
    تشکـر
    170
    تشکر شده 72 بار در 41 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : من و بابام

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    من رابطه ی گرمی با پدرم ندارم یعنی یه جورایی باهاش رفیق نیستم . وقتی یه چیزی میخام به مامانم میگم تا به بابام بگه . مامانم هم از این کار من خوشش نمیاد و عصبانی میشه . راستش از بابام میترسم . ریشه ی این ترس واسه بچگیامه . اون موقع وقتی با بچه ها فامیل بازی میکردیم ( در ذهن بابام اذیت میکردیم ) تا یه ذره سر و صدامون بالا میرفت (البته من بچه ی ساکتی بودم ) بابام منو دعوا میکر د . حتی یه بار یادمه یکی از بچه های فامیلمون گلدون همسایه رو شکست بابام منو دعوا کرد و فک کنم یه تو گوشیم زد. کلا تو بچگی بازی کردن ما از نظر بابام و مادرش(مادربزرگم) اذیت به حساب میومد بعدشم یه دعوا و بشین سر جات . این کارا باعث شده از بابام بترسم . البته اخلاق بابام خوب نیست و متاسفانه آدم خسیسی هم هست . کلا از بابام خوشم نمیاد و حتی یه بار به مامانم گفتم ازش طلاق بگیره. من هیچ وقت در خرید کردن مخصوصا خرید لباس استقلال نداشتم (بیشر بابام انتخاب میکرد) و بعد از خرید همیشه ناراحت بودم و به مامانم غر میزدم و مامانم هم از دست بی ارزگی من ناراحت میشد . به همین دلیل خودم تو این چندسال اخیر خودم یواشکی ( از نطر بعضیا دزدکی) چنتا لباس خریدم ولی بابام چیزی به من نگفت و فقط یه ذره سر یه لباس غر زد و گفت چرا به من نگفت که باهم دیگه بریم . خلاصه من به بابام حسی خوبی ندارم حتی وقتی به مسافرت میرم میگم خدایا شکرت که بابام نیس تا غر بزنه و دوس ندارم بیاد . بعضی وقتا از خودم ، بابام ، زندگی و از همه چی ناامید میشم و آرزوی مرگ میکنم . وقتی از از پدرایی که تو فامیل میبینم که چقد با بچه هاشون صمیمین حسرت میخورم و میگم ای کاش بابای من هم همینجوری بود . دیگه نمیدونم چیکار کنم .
    سلام آقا محسن
    من هم در سن نوجوانی از پدرم می ترسیدم حضورش برایم استرس اور بود در سن جوانی به این نتیجه رسیدم که پدرم تغییر نخواهد کردو این منم که باید یک تغییر اساسی ایجاد کنم .
    تصمیم گرفتم لم پدرم را پیدا کنم ببینم از چی خوشش میاد پررنگش کنم از چی بدش میاد کم رنگش کنم . شاید در عمل زیاد هم موفق نبودم ولی از وقتی که باورم رو عوض کردم که من باید رابطه ی خوبی با پدرم ایجاد کنم برام خیلی عجیب بود که من چگونه با چنین پدری مشکل داشتم پدرم همون پدر بود با همون خصوصیت و این نگرش من بودکه تغییر کرده بود
    خدارا سپاس می گویم که شانس و فرصت ارتباط قشنگ پدرو فرزندی را به من داد و هم اکنون پنج سال از نعمت داشتن پدر عزیزم با جذبه ام مقتدرم محرومم او به رحت خدا رفته است .پدر و مادر موجودات عزیز و گرانقدری هستن که نبودشان بسیار بسیار......................... سنگین است .
    پیشنهاد می دهم تغییراتی در ذهنتون ایجاد کنیین در قدم اول نگویین ازشون خوشم نمیاد بگویین از این رفتارشون خوشم نمیاد با تغییر در باورهایتان به سمت یک ارتباط خوب ودوستداشتنی هدایت می شوین لطفا تلاشتونو بکنین.
    امضای ایشان
    ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ماعدم ماست

  8. کاربران زیر از سلام برشما بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من و بابام

    من مثه بقیه تیپ امروزی و فشنو میپسندم وبا لباس های تنگ و بدن نما و دارای رنگ های زیبا و متنوع راحت ترم و مدل موها ی فشنو دوس دارم . اما پدرم از لباس های سنگین ( کمی گشاد ، پررنگ ، کمی بلند ) و مدل موی ساده خوشش میاد که من زیاد دوس ندارم > البته من کار خودمو میکنم در بعضی مواقع (موقعی که با پدرم به خرید لباس میریم سلیقه ی بابام بیشتر میچربه ) به سلیقه ی بابام عمل میکنم .

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    خب طبیعیه در سن شما این موارد
    لطفا برای گفتگو و راهنمایی بهتر به این آیدی مراجعه کنید . من تا دو سه ساعت دیگه آنلاین هستم در یاهو چت
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : من و بابام

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    من مثه بقیه تیپ امروزی و فشنو میپسندم وبا لباس های تنگ و بدن نما و دارای رنگ های زیبا و متنوع راحت ترم و مدل موها ی فشنو دوس دارم . اما پدرم از لباس های سنگین ( کمی گشاد ، پررنگ ، کمی بلند ) و مدل موی ساده خوشش میاد که من زیاد دوس ندارم > البته من کار خودمو میکنم در بعضی مواقع (موقعی که با پدرم به خرید لباس میریم سلیقه ی بابام بیشتر میچربه ) به سلیقه ی بابام عمل میکنم .

    به به

    این تیپ اگه کاملا" هارمونی و تناسب داشته باشن تیپای خوبی هستن ...

    به هرحال اینم یه جور مده ... ولی میشه انسان یک تیپ Chenge ام داشته باشه و بتونه با تمام لباسها و مدلها ارتباط برقرار کنه ...

    الان خیلی از جونارو که نگاه میکنی بیشتر همین تیپارو استفاده میکنن ...

    ولی در مورد پوشیدن یک لباس رسمی که باید بلد باشن اصلا" اطلاعی ندارن ...

    خوب خوبه که همه جور تیپی رو داشته باشی تا هم از تنوعش لذت ببری و گاهی ام باعث تعجب دوستاتونم بشید ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    من مثه بقیه تیپ امروزی و فشنو میپسندم وبا لباس های تنگ و بدن نما و دارای رنگ های زیبا و متنوع راحت ترم و مدل موها ی فشنو دوس دارم . اما پدرم از لباس های سنگین ( کمی گشاد ، پررنگ ، کمی بلند ) و مدل موی ساده خوشش میاد که من زیاد دوس ندارم > البته من کار خودمو میکنم در بعضی مواقع (موقعی که با پدرم به خرید لباس میریم سلیقه ی بابام بیشتر میچربه ) به سلیقه ی بابام عمل میکنم .
    شما باتوجه به سنت طبیعتا باید لباس های شاد و روشن بپوشی و به قول معروف به خودت برسی چون جوونی و طبع جوانی رو داری و پدرت که ظاهرا مذهبی هم هست باید کمی متوجه بشه که تیپ و ظاهر شما باتوجه به سنت ایجاد میشه . رنگ های تیره و سنگین و .. روحیه شما رو در این سن و سال بهم میریزه . به موقعش وقتی سنت بالاتر رفت لباس های مشکی و تیره و سنگین هم میپوشی مثل ما .
    اما الان دوره جوانی کردنه .
    بهتره برای اینکه اعتماد و نظر پدرتو جلب کنی به نماز و واجبات دینیت برسی و اهل ارتباط با جنس مخالف و .. نباشی . سعی کن باطن درست و پاکی داشته باشی . ظاهر هر چی باشه عیبی نداره مهم باطنه انسانه .
    البته پیرهنایی که امروزه به پیرهن اسپرت معروفه و شلوار های جین که وصله داره یا پارست و .. اینا رو استفاده نکنید بهتره . پیرهنای شاد و زیبا بپوش اما چسبان نه . جلف بودن با خوش تیپ گشتن متفاوته .
    در ضمن تیپ سنگین و رسمی و مجلسی بیشتر به کت و شلوار و .. میگن که برای شما هنوز زوده
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3964
    نوشته ها
    80
    تشکـر
    50
    تشکر شده 59 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    محسن جان اين که چيزي نيست ميشه با چندتا ترفند البته باصبروحوصله بابا رو موم کرد،باور کن همين باباها که خيليا ميگن سختگيرو بداخلاقن خودشونم به کسي نيازدارن که باشون طورخاصي رفتارکنه ميدوني پدراي اينطوري حتي ازمادر هم بيشترنياز به درک شدن دارن؟

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara00 نمایش پست ها
    محسن جان اين که چيزي نيست ميشه با چندتا ترفند البته باصبروحوصله بابا رو موم کرد،باور کن همين باباها که خيليا ميگن سختگيرو بداخلاقن خودشونم به کسي نيازدارن که باشون طورخاصي رفتارکنه ميدوني پدراي اينطوري حتي ازمادر هم بيشترنياز به درک شدن دارن؟
    پدر مادرتون سنگ نیستن که بشه مومشون کرد . هر کاری که انجام میدن از سردلسوزیه و قطعا شما رو دوست دارن . هیچ کس به اندازه این دو نفر شما رو در زندگی دوست و یاور نخواهد بود اینو مطمن باشید .
    کسانی که زحمت کشیدن تا شما قد بکشید و رشد کنید و تحصیل کنید و .. به اینجا برسید نباید درموردشون اینطور قضاوت کنید.
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3964
    نوشته ها
    80
    تشکـر
    50
    تشکر شده 59 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    ااوووممم...موم کردن فقط یه اصطلاحه! کسی هم درباره والدین قضاوت نکرد این حرفا هم دردی از کسی که کمک خواسته دوا نمیکنه!بهتره بجای این چیزا یه کاری کنیم طرفمون امیدوار بشه که میتونه اوضاع رو درست کنه
    پدرا به اون سختی و بداخلاقی که بچه هاشون فکرمیکنن نیستن میشه دربارشون خیلی ملایم تر فکرکرد وقتی طرز فکرت درباره پدرت عوض بشه حتما رفتارتم یه تغییری میکنه از مسائل ساده و کوچیک شروع کن بعد از مدتی کل فکرو رفتارت تغییر میکنه و میبینی که باباتم بات راه میاد ایشالا که موفق بشی

  16. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara00 نمایش پست ها
    ااوووممم...موم کردن فقط یه اصطلاحه! کسی هم درباره والدین قضاوت نکرد این حرفا هم دردی از کسی که کمک خواسته دوا نمیکنه!بهتره بجای این چیزا یه کاری کنیم طرفمون امیدوار بشه که میتونه اوضاع رو درست کنه
    پدرا به اون سختی و بداخلاقی که بچه هاشون فکرمیکنن نیستن میشه دربارشون خیلی ملایم تر فکرکرد وقتی طرز فکرت درباره پدرت عوض بشه حتما رفتارتم یه تغییری میکنه از مسائل ساده و کوچیک شروع کن بعد از مدتی کل فکرو رفتارت تغییر میکنه و میبینی که باباتم بات راه میاد ایشالا که موفق بشی
    این جا سایت مشاورس و ما هم راهنمایی میکنیم . اول ریشه یابی بعد حل موضوع
    شما حس میکنی حرفای ما کشکه میتونی نظر خودتو عمال کنی اما تو نظر دیگران دخالت نکن
    ویرایش توسط aikido : 06-23-2014 در ساعت 11:55 PM
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3964
    نوشته ها
    80
    تشکـر
    50
    تشکر شده 59 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    شما درباره نظرمن صحبت کردی لطفا پستای قبلیت رو یه نگاه بنداز
    امضای ایشان
    از حکیمی پرسیدند:
    چرا از کسی که اذیتت میکند انتقام نمی گیری؟
    با خنده جواب داد:
    آیا حکیمانه است سگی که گازت گرفته گاز بگیری؟!

  18. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3964
    نوشته ها
    80
    تشکـر
    50
    تشکر شده 59 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    اقا محسن خبری ازت نیست! به کجارسیدی؟
    امضای ایشان
    از حکیمی پرسیدند:
    چرا از کسی که اذیتت میکند انتقام نمی گیری؟
    با خنده جواب داد:
    آیا حکیمانه است سگی که گازت گرفته گاز بگیری؟!

  19. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من و بابام

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara00 نمایش پست ها
    شما درباره نظرمن صحبت کردی لطفا پستای قبلیت رو یه نگاه بنداز
    من از شما یه انتقاد محترمانه کردم و بیشتر طرف صحبتم با این پسر بود . درضمن بهتره کمی احترام برای بزرگتر داشته باشید
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد